طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نمونه اي از تاثير آيات قرآن در دل مسلمين ( از ابوطلحه انصاري تا فضيل)

نمونه اي از تاثير آيات قرآن در دل مسلمين ( از ابوطلحه انصاري تا فضيل)

تاثير آيات قرآن در دل مسلمين:
1-آيه لن تنالواالبر
نفوذ آيات قرآن در دلهاى مسلمانان به قدرى سريع و عميق بود كه بلافاصله بعد از نزول آيات اثر آن ظاهر مى ‏گشت، به عنوان نمونه در تواريخ و تفاسير اسلامى در مورد آيه فوق چنين مى‏ خوانيم:
1- يكى از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به نام ابو طلحه انصارى در مدينه نخلستان و باغى زيبا و پر در آمد داشت، پس از نزول آيه فوق به خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيد و عرض كرد: مى ‏دانى كه محبوبترين اموال من همين باغ است، و من مى‏ خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم تا ذخيره ‏اى براى رستاخيز من باشد، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بخّ بخّ ذلك مال رابح لك: آفرين بر تو، آفرين بر تو، اين ثروتى است كه براى تو سودمند خواهد بود، سپس فرمود: من صلاح مى ‏دانم كه آن را به خويشاوندان نيازمند خود بدهى، ابو طلحه دستور پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را عمل كرد و آن را در ميان بستگان خود تقسيم كرد.
– زبيده همسر هارون الرشيد قرآنى بسيار گران قيمت داشت كه آن را با  زر و زيور و جواهرات تزيين كرده بود و علاقه فراوانى به آن داشت، يك روز هنگامى كه از همان قرآن تلاوت مى‏ كرد به آيه لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ رسيد، با خواندن آيه در فكر فرو رفت و با خود گفت هيچ چيز مثل اين قرآن نزد من محبوب نيست و بايد آن را در راه خدا انفاق كنم، كسى را به دنبال جواهر فروشان فرستاد و تزيينات و جواهرات آن را بفروخت و بهاى آن را در بيابانهاى حجاز براى تهيه آب مورد نياز باديه نشينان مصرف كرد كه مى‏ گويند: امروز هم بقاياى آن چاه ‏ها وجود دارد و به نام او ناميده مى ‏شود.
2-آيه الم يان للذين امنوا
“فضيل” كه در كتب رجال به عنوان يكى از راويان موثق از امام صادق ع و از زهاد معروف معرفى شده و در پايان عمر در جوار كعبه مى‏ زيست و همانجا در روز عاشورا بدرود حيات گفت در آغاز كار راهزن خطرناكى بود كه همه مردم از او وحشت داشتند.از نزديكى يك آبادى مى ‏گذشت دختركى را ديد و نسبت به او علاقه ‏مند شد عشق سوزان دخترك فضيل را وادار كرد كه شب هنگام از ديوار خانه او بالا رود و تصميم داشت به هر قيمتى كه شده به وصال او نائل گردد، در اين هنگام بود كه در يكى از خانه‏ هاى اطراف شخص بيدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همين آيه رسيده بود: أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ … اين آيه همچون تيرى بر قلب آلوده فضيل نشست، درد و سوزى در درون دل احساس كرد، تكان عجيبى خورد، اندكى در فكر رفت اين كيست كه سخن مى‏ گويد؟ و به چه كسى اين پيام را مى ‏دهد؟ به من مى‏ گويد: اى فضيل!” آيا وقت آن نرسيده است كه بيدار شوى، از اين راه خطا برگردى، از اين آلودگى خود را بشويى، و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى فضيل بلند شد و پيوسته مى ‏گفت: بلى و اللَّه قد آن، بلى و اللَّه قد آن!: به خدا سوگند وقت آن رسيده است، به خدا سوگند وقت آن رسيده است”! او تصميم نهايى خودش را گرفته بود، و با يك جهش برق‏ آسا از صف اشقيا بيرون پريد، و در صفوف سعدا جاى گرفت، به عقب برگشت و از ديوار بام فرود آمد، و به خرابه ‏اى وارد شد كه جمعى از كاروانيان آنجا بودند، و براى حركت به سوى مقصدى با يكديگر مشورت مى‏ كردند، مى ‏گفتند فضيل و دار و دسته او در راهند، اگر برويم راه را بر ما مى ‏بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد! فضيل تكانى خورد و خود را سخت ملامت كرد، و گفت چه بد مردى هستم! اين چه شقاوت است كه به من رو آورده؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بيرون آمده‏ ام، و قومى مسلمان از بيم من به كنج اين خرابه گريخته ‏اند! روى به سوى آسمان كرد و با دلى توبه ‏كار اين سخنان را بر زبان جارى ساخت:
اللهم انى تبت اليك و جعلت توبتى اليك جوار بيتك الحرام!:” خداوندا من به سوى تو بازگشتم، و توبه خود را اين قرار مى‏ دهم كه پيوسته در جوار خانه تو باشم، خدايا از بدكارى خود در رنجم، و از ناكسى در فغانم، درد مرا درمان كن، اى درمان كننده همه دردها! و اى پاك و منزه از همه عيبها! اى بى‏ نياز از خدمت من! و اى بى‏ نقصان از خيانت من! مرا به رحمتت ببخشاى، و مرا كه اسير بند هواى خويشم از اين بند رهايى بخش”! خداوند دعاى او را مستجاب كرد، و به او عنايتها فرمود، و از آنجا بازگشت و به سوى” مكه” آمد، سالها در آنجا مجاور بود و از جمله اوليا گشت .

منابع :

تفسير نمونه، ج‏23، ص346

برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص 328.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد