آنچه در اينجا لازم است به آن توجه شود اين است كه چگونه ابراهيم خواب را حجت دانست و آن را معيار عمل خود قرار داد، در حالي كه معمولا خواب ها حجت نيستند. در پاسخ اين سؤ ال گاه گفته مى شود كه خواب هاى انبياء هرگز خواب شيطانى يا مولود فعاليت قوه واهمه نيست بلكه گوشه اى از برنامه نبوت و وحى آنها است.
و به تعبير ديگر ارتباط انبياء با مصدر وحى گاهى به صورت القاء به قلب است .
و گاه از طريق ديدن فرشته وحى .
و گاه از راه شنيدن امواج صوتى كه به فرمان خدا ايجاد شده .
و گاه از طريق خواب است .
و به اين ترتيب در خوابهاى آنها هيچگونه خطا و اشتباهى رخ نمى دهد، و آنچه در خواب مى بينند درست همانند چيزى است كه در بيدارى مى بينند.
و گاه گفته مى شود كه ابراهيم (عليه السلام ) در حال بيدارى از طريق وحى آگاهى يافت كه بايد به خوابى كه در زمينه ذبح مى بيند عمل كند.
و گاه گفته مى شود: قرائن مختلفى كه در اين خواب بود، و از جمله اينكه در سه شب متوالى عينا تكرار شد، براى او علم و يقين ايجاد كرد كه اين يك ماموريت الهى است و نه غير آن .
به هر حال همه اين تفسيرها ممكن است صحيح باشد و منافاتى با هم ندارد و مخالف ظواهر آيات نيز نمى باشد.
منبع:
تفسير نمونه جلد 19 صفحه 122