(لَّيْس لهمْ طعَامٌ إِلا مِن ضريع)
مفسران تفسيرهاى گوناگونى دارند: بعضى گفته اند:نوعى خار است كه به زمين مى چسبد،هنگامى كه تر باشد قريش آن را (شبرق) مى ناميدند،و هنگامى كه خشك مى شد آن را (ضريع ) مى گفتند،گياهى است سمى كه هيچ حيوان و چهارپايى به آن نزديك نمى شود.
(خليل) از علماى لغت مى گويد: (ضريع ):((گياه سبز بدبويى است كه از دريا بيرون مى افتد).
(ابن عباس) گفته است:(درختى است از آتش كه اگر در دنيا باشد زمين و هر چه را بر آن است مى سوزاند)!
ولى در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) مى خوانيم:(ضريع چيزى است كه در آتش دوزخ،شبيه خار،تلخ تر از صبر،و متعفن تر از مردار،و سوزنده تر از آتش، خداوند آن را ضريع نام نهاده است) (الضريع شى ء يكون فى النار يشبه الشوك ، اشد مرارة من الصبر، و انتن من الجيفة ، و احر من النار، سماه الله ضريعا).
بعضى نيز گفته اند:(ضريع) طعامى است ذلت آفرين كه دوزخيان براى رهايى از آن به درگاه خدا تضرع مى كنند فراموش نكنيم كه ماده ضرع به معنى ضعف و ذلت و خضوع است اين تفسيرها با هم منافاتى ندارد و ممكن است در معنى اين واژه جمع باشد.
منبع:
تفسير نمونه ج 26 ص 416و417