منظور از نعمتها،در آيه8 سوره تكاثر چه نعمت هايي است كه در قيامت از آن سوال مي شود؟
(ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِيمِ)
در تفسير قمى به سند خود از جميل از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : به آن حضرت عرضه داشتم معناى آيه (لتسئلن يومئذ عن النعيم ) چيست ؟ فرمود: اين امت بازخواست مى شود از نعمت رسول الله ، و سپس از نعمت ائمه اهل بيتش .
و در كافى به سند خود از ابى خالد كابلى روايت آورده كه گفت : وارد شدم بر امام ابو جعفر (عليه السلام ) دستور داد غذا آوردند، من با آن جناب طعام خوردم ، طعامى كه پاكيزه تر و لطيف تر از آن در عمرم نخورده بودم ، همينكه از طعام فارغ شديم ، فرمود: اى ابو خالد اين طعام را چگونه ديدى ؟ و يا فرمود: طعام ما را چگونه ديدى ؟ عرضه داشتم فدايت شوم ، من در عمرم طعامى پاكيزه تر و نظيف تر از اين نخورده بودم ، ولى در حين خوردن به ياد آيه افتادم كه خداى تعالى مى فرمايد: (ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم ) پس حضرت فرمود: (خداى تعالى از خوردن شما نمى پرسد)، تنها از آن دين حقى كه شما بر آنيد بازخواست مى كند.
و نيز در آن كتاب به سند خود از ابو حمزه روايت كرده كه گفت : با جماعتى نزد امام صادق (عليه السلام ) بوديم ، حضرت دستور داد طعام بياورند، طعامى آوردند كه در تمام عمرمان لذيذتر و خوشبوتر از آن نخورده بوديم ، بعد خرمايى آوردند كه آنقدر شفاف و صاف و زيبا بود كه همه را به تماشا واداشت ، مردى از حضار گفت : به زودى از اين نعيمى كه نزد پسر پيغمبر از آن متنعم شديد بازخواست مى شويد، امام (عليه السلام ) فرمود: خداى عز و جل كريم تر و شانش جليل تر از آن است كه طعامى به بنده اش بدهد، و آن را براى شما حلال و گوارا بسازد، آن وقت بازخواستتان كند كه چرا خورديد؟ بلكه منظور از نعيم در آيه (لتسئلن يومئذ عن النعيم ) تنها نعمت محمد و آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است كه به شما ارزانى داشته .
مؤ لف : و اين معنا به طرق ديگر و عبارات مختلفى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) روايت شده ، و در بعضى از آنها آمده كه منظور از نعيم ، ولايت (دوستى و اطاعت ) ما اهل بيت است . و برگشت اين معنا به همان معنايى است كه ما خاطرنشان ساخته و گفتيم ، منظور از نعيم تمامى نعمت هايى است كه خداى تعالى به بشر انعام فرموده ، بدان جهت كه نعمت است ، (و ولايت اهل بيت از ارزنده ترين مصاديق آن است بلكه با راهنمايى امامان است كه استعمال نعمت شكر مى شود نه كفران ).
منبع:
ترجمه تفسير الميزان جلد 20 صفحه 605