خانه » همه » مذهبی » «مکن ای صبح طلوع». مال شبِ عاشوراست

«مکن ای صبح طلوع». مال شبِ عاشوراست

روش او، ساده‌نویسی بود و صراحت، در کمترین تعداد کلمات ممکن. و او می‌دانست پایبندی به این سبک در نوشتار ادبی، تا چه پایه طاقت‌فرساست. پایبندی به اضافه ننوشتن، نپیچاندن و کاستن تمام شاخ و برگ‌ها و تکرار نکردن وسواس‌گونۀ دانسته‌های قبلی. منتقدان فراوانی معتقدند بهترین داستان کوتاه جهان، داستانی شش کلمه‌ای است که با همین سبک، همینگوی نوشته است – خوانده‌اید حتما. 
در زیست‌جهان تشیع و در دستگاه بی‌پایان اباعبدالله، شکوهمندترینِ چنین «کوه‌یخ گویه‌هایی»، مصرعی چهار کلمه‌ای است، منسوب به پدر حضرت آیت‌الله بهجت و تعلق خاطر خیل عزاداران اباعبدالله به آن، بی‌مانند است: «مکن ای صبح طلوع». شبِ عاشوراست و این یک مصرع. مکن ای صبح طلوع. این مصرع، تمام گذشته و آینده را به یک‌باره حاضر می‌کند. نه از کسی اسمی به میان می‌آورد، نه به درد و زخمی اشاره می‌کند، نه مصیبتی ذکر می‌کند، نه از کشته‌شدن می‌گوید، نه از تشنگی، نه از اسارت، هیچ هیچ هیچ. 
شبِ عاشورا، برای اولین بار حضرت برای اصحاب از «آینده» می‌گوید، می‌گوید فردا قرار است چه بشود. جایگاه اصحاب را در بهشت نشان‌شان می‌دهد. دیگر همه، همه‌چیز را می‌دانند و در طول تمام این قرن‌ها، شیعه، شب عاشورا همه چیز را می‌دانسته است. که فردا چه خواهد شد، ماجرا از چه قرار است، کار به کجا می‌کشد. همه چیز معلوم است و شاعر چقدر خوب می‌دانسته است که همه، همه‌چیز را می‌دانند. سخن گفتن، در چنین موقعیتی چگونه ممکن است؟ دیگر چه چیز می‌توان افزود؟ هیچ. و شاعر با دانستن همین، در چهار کلمه، تمام آگاهی گذشته و آینده را تمام‌قد حاضر می‌کند، حاصل مصرعی است کوبنده، با غمی بزرگ و امیدی به یأس‌آلوده: مکن ای صبح طلوع. مصرعی که تمام نمی‌شود و تکرار، از آن نمی‌کاهد.
محمد ملاعباسی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد