عصراسلام: ساموئل بنجامین که از راه بندر باکو _ بندر انزلی _ بندر پیربازار خود را به رشت و سپس تهران رسانید، به سال ۱۲۶۱ خورشیدی در دیدار خود از رشت در سفرنامهاش مینویسد:
“…راه پيربازار تا رشت كه در حدود شش ميل بود از مناطق بسيار زيبائى مىگذشت. همه جا سرسبز و خرم بود؛ در دو طرف راه تا چشم كار مى كرد مزارع برنج ديده مى شد. برنج گيلان در دنيا معروف و بى نظير است. در نيمه راه رشت مورد استقبال شش نفر از حاكمهاى شهرهاى نزديك و همراهان آنها قرار گرفتيم. آنها سوار بر اسب در دو طرف جاده به انتظار ما ايستاده بودند و پس از سلام و خيرمقدم به كاروان ما ملحق شده و به اتفاق به طرف رشت تاختيم.
در خارج از شهر، حاكم رشت و عده اى از مقامات مهم آنجا در انتظار بودند. مراسم احترام و سلام انجام شد و بعد از خيابانها و بازارهاى پرپيچ وخم رشت، كه عده زيادى از مردم در آنجا به تماشا ايستاده بودند، گذشتيم و در آن طرف شهر به محل اقامت والى رسيديم.
دسته اى از موزيك با نواختن آهنگهائى از ما استقبال كرد. از اسبها پياده شديم؛ عده اى از مستقبلين خداحافظى كرده و رفتند و چند نفر از محترمين به اتفاق ما وارد اطاق پذيرائى شدند. روى زمين در وسط سفره اى بزرگ ديسهاى متعدد شيرينى چيده بودند و اين به معناى استقبال و خيرمقدم گفتن به ميهمان خارجى بود… پذيرائى شروع شد و به اشاره والى بقيه مستقبلين هم مرخص شدند و اين كار از لحاظ من خيلى خوب و مناسب بود زيرا خسته شده و احتياج به استراحت داشتم.
ساعت نه شب شام را كه غذاى نيمه اروپائى و نيمه ايرانى بود آوردند و غذاها را روى ميز چيده بودند زيرا ظاهرا مى دانستند كه نشستن در سر سفره براى ما مشكل است… پذيرائى شروع شد و به اشاره والى بقيه مستقبلين هم مرخص شدند و اين كار از لحاظ من خيلى خوب و مناسب بود زيرا خسته شده و احتياج به استراحت داشتم. ساعت نه شب شام را كه غذاى نيمه اروپائى و نيمه ايرانى بود آوردند و غذاها را روى ميز چيده بودند زيرا ظاهرا مى.دانستند كه نشستن در سر سفره براى ما مشكل است. روز بعد از ورود به رشت حاكم شهر به ديدن من آمد و بعد از او كارگزار ساختمان اقامتگاه والى گيلان در رشت…”
منبع: ایران و ایرانیان؛ خاطرات و سفرنامه ساموئل گرین ویلر بنجامین، ترجمه رحیم رضا زاده ملک