خانه » همه » مذهبی » خاطره دیدار با گوگوش!

خاطره دیدار با گوگوش!

موضوع چگونگی انتشار این مجله و خاطرات آنان بود. از جمله گفتگوهایی که داشتم، گفتگو با آقای عمید‌نائینی سردبیر مجله بود که او در حین صحبت خاطره‌ای از گوگوش برایم تعریف کرد. سعی می‌کنم مختصری از آن خاطره را اینجا بگویم.

آقای نائینی تعریف کرد: سال ۷۸ جامعه‌ی ایران بسیار شاد بود و اصلاح‌طلبان توانسته بودند انتخابات مجلس پیروز بشوند. نوروز ۷۹ نزدیک بود و ما باید برای شماره‌ی نوروزی فکری می کردیم. طبق معمول جلسه‌ی تحریریه برگزار شد تا ببینیم پرونده‌ی اصلی چه باشد و برای جلد چه کنیم.
در جلسه هر کس موضوعی را می‌گفت که من نمی‌پذیرفتم و یا می‌گفتم خیلی تلخ است؛ این شاد نیست؛ این نه؛ آن نه. جلسه به درازا کشید و نتیجه‌ای نگرفتیم تا اینکه مسعود خرسند (یکی از مدیران مجله) با طعنه و شوخی گفت آقا ما هر پیشنهادی می‌دهیم شما رد می‌کنی خب بگو گوگوش را روی جلد بذارید.
از طعنه او گل از گلم شکفت و گفتم همین است. گوگوش را روی جلد می‌گذاریم. همه تعجب کردند. قرار شد پرونده‌ای درباره‌ی خوانندگان زن تهیه کنیم و با برخی از آنها از جمله خانم گوگوش گفتگو کنیم و روی جلد هم عکس‌های همه را بگذاریم.
قرار گفتگو با گوگوش فراهم شد. رفتیم خانه‌ی مسعود کیمیایی. قبل از مصاحبه، کیمیایی در مقابل گوگوش شرحی از گرفتاری‌ها و مصائب او داد که اگر من نبودم وضع گوگوش بدتر می‌شد و من او را جمع کردم و…
در این میان ناگهان تلفن خانه کیمیایی زنگ خورد و او برای پاسخ رفت. گوگوش از فرصت استفاده کرد و به ما گفت من قرار است از ایران بروم. آقای مهاجرانی (وزیروقت ارشاد دولت خاتمی) گفته مشکل خروج من از ایران برطرف شده و می‌توانی بروی.من مخالف مصاحبه با شما نیستم؛ اگر شما فکر می‌کنید که این مصاحبه به روند کار سرعت می‌بخشد انجام بدهم. اگر اخلال ایجاد می‌کند انجام ندهم.
از خانه که بیرون آمدیم به این نتیجه رسیدیم که مصاحبه با گوگوش و تصویرش روی جلد ممکن بود نامش را پس از مدتها بی‌خبری بر سر زبان‌ها بیندازد. داشتیم فکر می کردیم که جلد را چه کنیم که مدتی بعد خبر رسید سعید حجاریان ترور شد. کشور بهم ریخت و آن فضای شاد در شوک فرو رفت.

اکبر منتجبی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد