در این سخنرانی مطرح شده که شریعت خداوند بر اساس مولویت اخلاقی است ولی شریعت فقها بر اساس مولویت قانونی و عرفی است و هر گونه مخالفت با این شریعت، عقوبتی در پی دارد. به همین دلیل است که علمای دینی خوف از آتش را در میان مردم نهادینه میکنند و لذا بر ما واجب است تا نماز بخوانیم که اگر نماز نخوانیم خداوند ما را در آتش میاندازد و نیز تمام کارهای حرام هم از ترس آتش باید ترک شوند. ولی آنچه لازم است بر آن تاکید کنیم نترسیدن از آتش یا از خداوند متعال است به این صورت که به مردم بگوییم خداوند متعال به ما این پیام را داده که علاقهی من به شما، مانند علاقهی مادر به طفلش است. مادر به طفل خود میگوید فرزندم از شیر من بنوش تا بدن و اندامت نیرومند گردد و کامل شود. ولی اگر طفل از شیر مادر ننوشد، مادر او را در آتش و یا آب جوشان نمیاندازد. بر این اساس، اوامر خداوند متعال، نصیحت هایی بر مبنای شریعت اخلاقی هستند. نظر شما دربارهی این کلام چیست؟
جواب: در این عبارات، مقدمات نهفته و کوتاهی وجود دارد که برخی از آنها، بدون دلیل و برهان میباشند:
اولا: اصلِ مطلبی که عبارات فوق میخواهد ارائه دهد فقط یک ادعا است. همانطور که گویندهی سخنانِ فوق، این حق را دارد که ادعا کند مولویت خداوند، اخلاقی است دیگران نیز این حق را دارند که ادعا کنند مولویت خداوند، قانونی است. چگونه است که ظاهر آیات قرآن، به نفع ادعای دوم است؟ در حالی که ادعای مولویت اخلاقی، هیچ شاهدی از قرآن و سنت ندارد. به همین دلیل احتمال میدهیم گویندهی این سخنان، بر مدعای خود استدلالاتی دارد که گویا در جای دیگری ارائه و تبیین کرده است. ما بیانات ایشان را توجیه میکنیم و ایشان را متهم به این نمیکنیم که کلام گزافی را بدون دلیل بیان کرده است. در حالی که شایسته بود ایشان بیان کند کجا خداوند به بندگانش گفته علاقهی من به شما، فقط مانند علاقهی مادر به طفلش است و مثل علاقهی پدر و مادر – در کنار هم – به فرزند خود نیست؟
ثانیا: من با گویندهی سخنان فوق در این نکته که فرهنگِ ترساندن از آتش در نزد برخی از علماءِ دینی پیوسته وجود داشته و دارد موافقم. ولی باید توجه کرد که فقط علماءِ دین، چنین چیزی را ترویج نمیکنند بلکه این قرآن کریم است که این حالت را تبلیغ میکند. علاوه بر قرآن برخی کتابهای آسمانی پیشین نیز در کنار اصل ترس از آتش، اصول امید و آرزو و شوق و محبت را نیز قرار میدهند. با این وصف، چرا به جای قرآن، علماء دینی را متهم به ترویج ترس از آتش میکنیم؟ حال اگر این ایراد را به قرآن وارد میکنیم و در عین حال، آن را وحی الهی نمیدانیم پس در واقع، پی بردن به رابطه مادرانهی خداوند با بندگانش برای ما ممکن نیست مگر با کشف شهودی عرفانی و یا به وسیلهی دلیل عقلی؛ زیرا طبقِ فرض، نصوص دینی، ارزشِ علمی خود را از دست داده اند و قرآن، کتاب خداوند نیست. در چنین حالتی ممکن است گفته شود هر کشف شهودی، یک تجربهی شخصی برای خود عارف است که نمیتواند به عنوان یک معیار علمی، در نزد همه مطرح شود – همانطور که بسیاری از عرفا به این نکته اقرار میکنند – مگر اینکه به این تجربه، یک عامل دیگر اضافه شود.
اما دلیل عقلی – با اینکه در متنِ منقول از سخنرانِ محترم ذکر نشده – به نظر من ممکن است برخی از امور باشد که از میانِ آنها به ذکرِ «قبیح بودن خلود در آتش» در آن سخنرانی بسنده شده است؛ زیرا خلود در آتش با طبیعتِ گناه تناسب ندارد و همین، باعث میشود از نظر عقلی، قبیح باشد که خداوند، کافر را تا ابد در جهنم قرار دهد؛ علاوه بر این، مستندات دیگری نیز برای بطلانِ خلودِ ابدی در جهنم وجود دارد که فلاسفه و متکلمین مسلمان متعرض آن شده اند.
در هر صورت اگر دلیل عقلیِ این سخنران محترم، همین تبیینی باشد که عرض شد در این صورت ما از یک نقطه به نقطهی دیگری با روشی غیر علمی منتقل شدهایم؛ زیرا اشکالهایی که بر مسالهی خلود در آتش وارد شده اند تنها میتوانند محال بودن خلود در آتش را ثابت کنند؛ ولی محال بودن اصل عقاب و قبیح بودن آن را نمیتوانند ثابت نمایند. چه بسا خداوند متعال نظام تکوین را خلق کرده تا کافر و فاسق را در جهنم به گونهای عذاب کند تا این عذاب، طریقی برای تکامل آنها باشد و بعد از آن، مهیای دخول در بهشت گردند؛ دقیقا مانند نظام تکوین در عالم دنیا که آدمی در آن عذاب میشود و مشکلات و مصائب و شرور و دردها به سراغ او میآیند تا راهی برای تکامل و پخته شدن او باشند؛ و دقیقا مانند قانون مجرمین که به منظور سلامت آیندهی آنها و نیز سلامت هم نوعانشان آنها را ادب میکند. اگر عقاب گنهکاران از سوی خداوند قبیح است چگونه شرورِ این عالَمِ دنیا – که به نوعی مستند به خداوند است – جایز است؟ و اگر شرور این عالَم بر خداوند متعال جایز باشد چرا بعد از بعید شمردن خلود در آتش، شرور آن عالَم – یعنی آخرت – به همین طریق بر خداوند جایز نباشد؟
ثالثا: اگر این سخنران محترم به من اجازه بدهد میخواهم در این مساله ورود کنم و انتقادی داشته باشم که از نظر روشی، مربوط به شیوهی تحلیل و بررسیِ مسائل دینی توسط اکثر افراد – که یکی از آنها، همین سخنرانِ محترم است – در حالِ حاضر میباشد. این شیوهی تحلیل، همان بررسی فکر دینی با نگاه روانشناسی و جامعه شناسی است. من در اینجا یک دیدگاهِ متواضعانهای را جلوی روی شما قرار میدهم و آن اینکه این روش تفکر را میتوان ناشی از میل و رغبت انسان عربی به رحمت و مهربانی دانست.
انسانِ عربی بعد از مواجهه با ظلم و سرکوبی و فقدانِ مهربانی و انسانیت و اجبار و مجازات کردن و تبعید – به انواع مختلفش – از سوی نیروها و قوای سیاسی، نظامی، امنیتی، دینی، مالی و رسانهای در جهان اسلام و جهان عرب، از نظر روحی به سمت رحمت و مهربانی گرایش پیدا کرده است. این تمایل روحی، دقیقا شبیه چیزی است که در غرب اتفاق افتاده است. در غرب نیز پس از جنگهای جهانی، گرایش به تولید و ارائهی یک نظام فکری ایجاد شده که منتهی به احساس دردهای روحی و جراحتهای عاطفی نشود. این تمایل و گرایش، غیر از فرهنگ زیبایی و لذت جویی است که به مسالهی عِقاب و مجازات، یک نگاه سلبی و منفی دارد.
آنچه که در این دیدگاهِ مفروض، ارائه میدهم این است که بسیاری از اینگونه افکار – مخصوصا وقتی میبینیم دلیل و یا شاهدی به همراهِ آنها نیست – محصول همین تمایل انسان عربی به فرار از درد، و اشتیاق به رحمت و نرمی و عطوفت است؛ به همین دلیل، پیوسته از خدای قوی و نیرومند، گلهمند است؛ زیرا چنین خدایی او را به یاد سلطان مستبد میاندازد. همچنین از خداوندی که مواخذه میکند نیز مینالد چون او را به یاد سلطهی دیکتاتوری میاندازد. و نیز از تمام دین و مخصوصا فقه، گله میکند زیرا جلوی او موانع و قیدهایی میگذارد در حالی که وی مشتاق است موانعی که در طول سالها بر پاهای وی بسته شده را بشکند.
من دعوت میکنم که در تحلیل مسائل دین، تا جایی که ممکن است از این فضاها و جریانات نفسی و روحی دور شویم؛ جریاناتی که ما را به این سو و آن سو میکشاند همچون جریانات آب در اعماق دریاها. ما باید از بالا و ورای این چنین حالتهایی به موضوعهای دینی نگاه کرده و در آنها تفکر و تامل نماییم. همچنین صادقانه دعوت میکنم قضایا و مسائل دینی و غیر دینی را با نگاهِ عقلی – چه از داخل و چه از خارج[۱] – بررسی کنیم و فقط با نگاه زیبایی شناسی به تحلیل و بررسیِ آنها نپردازیم؛ زیرا نگاه زیبایی شناسی، برساختهی رسانهها از همان دوران کودکیِ ما میباشد و همین رسانهها باعث میشوند برخی چیزها را دوست بداریم و از زیبایی آنها لذت ببریم و از برخی چیزها متنفر باشیم و از آنها، تلخی و مرارت احساس کنیم. من به متفکرین مسلمان و عرب این هشدار را میدهم که در این زمینه، با شیوهای عمیقتر و جدیتر به تفکر و تامل بپردازیم. در عین حال به تمام تلاشهای انتقادی و جسورانه در فهم دین و ارائهی قرائتهای متعدد از آن احترام میگذارم.
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
[۱] و به تعبیرِ دیگر، نگاه عقلیِ درون دینی و نگاه عقلیِ برون دینی (مترجم)