خانه » همه » مذهبی » اعتدال در اسلام

اعتدال در اسلام

اعتدال در اسلام

در بحث اعتدال در اسلام؛ زاهد از افق بسیار بالایی به این جهان می‌نگرد و زندگی موقت و چند روزۀ این دنیا را، وسیله و ابزاری برای تقرب و نزدیک شدن به خداوند می‌داند

88cbf0dd c658 4cb2 a34a 07e65e67b830 - اعتدال در اسلام
اعتدال و اندازه نگه داشتن در اسلام
 
چکیده
در بحث اعتدال در اسلام؛ زاهد از افق بسیار بالایی به این جهان می‌نگرد و زندگی موقت و چند روزۀ این دنیا را، وسیله و ابزاری برای تقرب و نزدیک شدن به خداوند می‌داند و از فرصت عمرش و آن­چه که به عنوان نعمت‌ها و کالاها در اختیار او قرار گرفته، برای حرکت در مسیر تعالی و تکامل و عبودیت از آن بهره می‌گیرد. از این‌رو، زاهد واقعی کسی است که اسیر و وابستۀ دنیا و نعمت‌ها و زرق و برق پول و ثروت و امکانات آن نشود، بلکه امکانات دنیا اسیر دست اوست و از آن‌ها برای آبادی سرای آخرت بهره می‌گیرد.

تعداد کلمات 3463/ تخمین زمان مطالعه 18 دقیقه

%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%20 %20%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA - اعتدال در اسلام

در بحث اعتدال و اندازه نگه داشتن در اسلام باید بدانیم که: زهد به معنای اعراض و روی گرداندن از نعمت‌های دنیا نیست. یعنی اگر کسی اموال خود را ضایع کند، یا طیّبات و غذاهای پاکیزه را که خداوند برای انسان‌ها آفریده، بر خود حرام نماید، در فرهنگ قرآن و روایات، چنین کسی زاهد شمرده نمی‌شود. چرا که معنای زهد، همان دل نبستن و وابسته نشدن به دنیاست. به عبارت دیگر: زاهد، از افق بسیار بالایی به این جهان می‌نگرد و زندگی موقت و چند روزۀ این دنیا را، وسیله و ابزاری برای تقرب و نزدیک شدن به خداوند می‌داند و از فرصت عمرش و آن‌چه که به عنوان نعمت‌ها و کالاها در اختیار او قرار گرفته، برای حرکت در مسیر تعالی و تکامل و عبودیت از آن بهره می‌گیرد. از این‌رو، زاهد واقعی کسی است که اسیر و وابستۀ دنیا و نعمت‌ها و زرق و برق پول و ثروت و امکانات آن نشود، بلکه امکانات دنیا اسیر دست اوست و از آن‌ها برای آبادی سرای آخرت بهره می‌گیرد. انسانی که روح الهی در او دمیده شده و می‌تواند به مقام خلیفةاللهی برسد و به بالاترین مدارج کمال دست یابد و از فرشتگان هم بالاتر برود، اگر اسیر مادیات و دنیای فانی شود و برده شکم و شهوت و خور و خواب گردد، چنین انسانی از آسمان رفیع بندگی و تقرب به خداوند، به پایین‌ترین درجه ذلت و پست‌ترین درجات حیوانیت فرو می‌افتد. انسانی که می‌تواند بر هستی فرمان براند، حالا خودش به صورت برده‌ای حقیر درآمده و اسیر خاک و خاک‌روبه شده است. به نظر می‌رسد فلسفه و چرایی طرح زهد برای این است که آن روح الهی که در انسان دمیده شده و در ظرف تن قرار گرفته، انسان را به مقام خلیفةاللهی برساند و به مایحتاج جسم آلوده نشود و جسم فقط رویشگاه آن باشد. به عبارت دیگر، اگر زهد نباشد، آن روح الهی هم خدمت‌کار جسم می‌شود، خدمت‌کار شهوت و مو و ابرو و ناخن و تجارت‌خانه و گاو و گوسفند و مرغ می‌شود، در صورتی که انسان با پرورش آن روح در قالب این تن تا رسیدن به مقام «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏» فرصت اوج گرفتن دارد.

پایه اوّل زهد

امیرمؤمنان(علیه‌السّلام) پس از رسول خدا(صلّی‌الله علیه و اله)، بالاترین نمونه زهد و پارسایی است و هیچ‌کسی تاکنون نتوانسته در این ویژگی بر آن بزرگوار پیشی بگیرد. آن گرامی که خود اسوۀ زهد و ساده‌زیستی است، در سخنی بلیغ و شیوا، زهد را این‌گونه توصیف کرده و می‌فرماید: الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا قَصْرُ الأمَلِ: زهد در دنیا، همان کوتاه کردن آرزوهاست. در توضیح این فراز، باید بگوییم که انسان برای پیشرفت در زندگی دنیایی و اخروی خود باید تلاش و کوشش کند و با تحقیق و به کارگیری عقل و دانش، زوایای ناشناخته زندگی دنیا را کشف کند تا بتواند با بهره‌مندی از نعمت‌های الهی، برای رسیدن به سعادت اخروی گام بردارد. امّا باید دانست در مسیر این زندگی سعادت‌مندانه، آرزوها و امیال نفسانی انسان، همچون سدی در برابر او صف‌آرایی می‌کنند. آرزوها برای انسان، بیشتر جنبۀ خیال‌بافی دارند و اگر مهار و کنترل نشوند، مانع بزرگی در مسیر موفقیت آدمی خواهند بود. بعضی انسان‌ها به جای توجه به واقعیت‌های موجود، بیشتر بر آرزوهای خود تکیه می‌کنند. آن‌ها روی درخت موهوم آرزوها نشسته و هر لحظه از این شاخه به شاخۀ دیگر می‌پرند و خیال‌ها و آرزوهای فراوان در سر می‌پرورانند. امیرمؤمنان(ع) پس از رسول خدا(ص)، بالاترین نمونه زهد و پارسایی است و هیچ‌کسی تاکنون نتوانسته در این ویژگی بر آن بزرگوار پیشی بگیرد. آن گرامی که خود اسوۀ زهد و ساده‌زیستی است، در سخنی بلیغ و شیوا، زهد را این‌گونه توصیف کرده و می‌فرماید: الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا قَصْرُ الأمَلِ: زهد در دنیا، همان کوتاه کردن آرزوهاست.مثلا اگر از کسی که در آغاز زندگی، اجاره‌نشین است، سؤال کنی آروزی تو چیست؟ می‌گوید: بزرگترین آرزوی من این است که روزی صاحب‌خانه شوم و یک چهاردیواری کوچک از خودم داشته باشم. امّا پس از چند سال که به آرزویش می‌رسد و خانه یا آپارتمان کوچکی خریداری می‌کند، مدتی که می‌گذرد، می‌گوید: نه، این زندگی به درد نمی‌خورد، ای کاش خانۀ بزرگتری می‌داشتم. خلاصه هر روز که می‌گذرد، آرزوهای رنگارنگ جلوه می‌کند، خانۀ بزرگ‌تر، اتومبیل شیک‌تر، مبلمان زیباتر، اسباب و اثاثیۀ لوکس‌تر، و همین‌طور، خواسته‌ها و آرزوها، پشت سر هم در برابر او رژه می‌روند و آسایش و راحتی را از او سلب می‌کنند. حتّی گاه کار به جایی می‌رسد که برای رسیدن به این آرزوها، مجبور است از مرز بندگی عبور کند و خودش را به گناه و معصیت آلوده سازد تا به آرزویش برسد. نکتۀ مهم‌تر آن‌که بعضی از انسان‌ها اگر به جای هفتاد سال، هفتصد سال هم عمر کنند، باز آرزوهایشان پایان نمی‌پذیرد و هر روزی که می‌گذرد، خیالات و آرزوهای جدید، سر بر می‌آورند و افق زندگی را بر او سخت تیره و تار می‌نمایند. لذا در روایتی از امام صادق(علیه‌السّلام) می‌خوانیم که فرمود: فَأَمَّا الْغِنی فَمُوْجُودٌ فِی الْقَنَاعَةِ، فَمَنْ طَلَبَهُ فِی کَثْرَةِ الْمَالِ، لَمْ یَجِدْهُ: عزّت و بی‌نیازی در قناعت است و کسی که آن را در زیادی مال و ثروت طلب کند، به آن دست نمی‌یابد. و این، یعنی آدرس را اشتباه رفتن که متأسفانه ما انسان‌ها خیلی از آدرس‌ها را اشتباه می‌رویم. خداوند به حضرت موسی(علیه‌السّلام) فرمود: ای موسی! من شش چیز را در شش‌جا قرار داده‌ام، ولی مردم در جای دیگر به دنبال آن می‌گردند. از جملۀ آن شش چیز این است که می‌فرماید: إنِّی وَضَعْتُ الْغِنی فِی الْقَنَاعَةِ وَ النَّاسُ یَطْلُبُونَهُ فِی کَثْرَةِ الْعُرُوضِ وَ لَمْ یَجِدْهُ أبَداً: من، بی‌نیازی را در قناعت قرار داده‌ام، ولی مردم بی‌نیازی را در داشتن متاع زیاد دنیوی جستجو می‌کنند و هرگز به آن نمی‌رسند. آری، قناعت، همان بی‌نیازی روح است که انسان در سایۀ آن به آسایش و عزّت دست پیدا می‌کند. امّا مردم دنیاپرست، بی‌نیازی و عزّت را در کثرت مال و ثروت‌اندوزی می‌پندارند و هیچ‌گاه به آن دست نمی‌یابند. حرص، بزرگترین بیماری روح است. اگر انسان حریص شد، اگر میلیون‌ها سکۀ طلا و نقره داشته باشد، باز هم احساس فقر و بیچارگی می‌کند و برای رسیدن به ثروت بیشتر، خودش را به آب و آتش می‌زند و برای خودش بدبختی به وجود می‌آورد. از این‌رو، در روایتی از امام باقر(علیه‌السّلام) آمده که: الْمُوبِقَاتُ ثَلاثٌ: شُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَویً مُتَّبَعٌ وَ إعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ: سه چیز است که انسان را گرفتار هلاکت و بدبختی می‌کند: یکی از آن‌ها، بخل و بدگمانی به خداست. چرا که بخیل از ترس آن که فقیر نشود، از بذل و بخشش مالش پرهیز می‌کند و گرفتار حرص می‌شود. انسان حریص نیز گرفتار آرزوی دراز می‌گردد که باعث سوء عاقبت و خسران ابدی است. لذا امیرمؤمنان(علیه‌السّلام) می‌فرماید: آرزوهایتان را کوتاه کنید و از این زندگی زودگذر دنیا و عمر کوتاه خودتان، برای آن زندگی ابدی و جاودانه آخرت، قدمی بردارید. آری، زهد یعنی کوتاه‌کردن و قیچی‌کردن شاخه‌های انبوه درخت خیالات و آرزوهای فریبنده و بهره‌برداری از نعمت‌هایی که پروردگار مهربان در اختیار آدمی قرار داده است.
 

بیشتر بخوانید: امام علی(ع) و زهد

پایه دوم زهد

مرحلۀ دیگر زهد در سخن امام علی(علیه‌السّلام) عبارت است از: وَ شُکْرُ کُلِّ نِعَمِةٍ: شکرگزاری از همۀ نعمت‌های پروردگار. بنابراین، پایۀ دوم زهد، شکرگزاری از همۀ نعمت‌هایی است که خداوند به انسان ارزانی داشته است. زاهد کسی است که به چیزهایی که ندارد، نمی‌نگرد، بلکه به چیزهایی که خداوند به وی عطا کرده، می‌نگرد و شکر آن را بجای می‌آورد. به قول معروف: او به نیمۀ پُر لیوان می‌نگرد، نه نیمۀ خالی لیوان. یعنی او به «داشته‌هایش» نگاه می‌کند، نه به چیزهایی که ندارد. وقتی می‌بیند زندگیش می‌گذرد و دستش پیش کسی دراز نیست و آبرویش محفوظ است، همسر و فرزندان سالم و صالح دارد، خدای را سپاس می‌گوید و با آرامش و آسایش روح، روزگار را سپری می‌کند. ناسپاسی و کفران نعمت، علاوه بر نگرانی و افسردگی روحی، باعث سلب نعمت هم می‌شود، چرا که خداوند متعال می‌فرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»: اگر واقعاً سپاس‌گزاری کنید، نعمت شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی نمایید، قطعا عذاب من سخت خواهد بود. بعضی انسان‌ها گاهی راه را اشتباه می‌روند و می‌گویند چرا به مقصد نمی‌رسیم. پایۀ دوم زهد، شکرگزاری از همۀ نعمت‌هایی است که خداوند به انسان ارزانی داشته است. زاهد کسی است که به چیزهایی که ندارد، نمی‌نگرد، بلکه به چیزهایی که خداوند به وی عطا کرده، می‌نگرد و شکر آن را بجای می‌آورد. به قول معروف: او به نیمۀ پُر لیوان می‌نگرد، نه نیمۀ خالی لیوان. یعنی او به «داشته‌هایش» نگاه می‌کند، نه به چیزهایی که ندارد.از راه حرص می‌خواهند مال خودشان را زیاد کنند، در صورتی که خداوند می‌فرماید: اگر بندۀ سپاس‌گزار باشی، من نعمت تو را افزایش می‌دهم. وقتی انسان بندۀ شاکر خداوند باشد، با یک تیر، دو نشان زده است: هم عبادت خدا کرده و هم به وعدۀ خداوند که همان افزایش نعمت و ثروت است، دست پیدا می‌کند.3ـ وَ الْوَرَعُ مِنْ کُلِّ مَا حَرَّمَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: پایه سوم زهد از نظر امام علی(علیه‌السّلام) عبارت است از: پرهیز کردن از چیزهایی که خداوند آن را بر او حرام کرده است. به عبارت دیگر، از نظر امام علی(علیه‌السّلام)، زهد بر سه پایه استوار است: 1ـ کوتاه کردن آرزوها. 2ـ شکرگزاری از نعمت‌های الهی. 3ـ پرهیز از انجام هر چه که خداوند نهی کرده است. به همین جهت، در روایتی از امام صادق(علیه‌السّلام) آمده که: أزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرَامَ: زاهدترین مردم کسی است که کار حرام را ترک کند. بدین ترتیب، تا این‌جا با معنای اصلی و ریشه‌ای زهد آشنا شدیم که عبارت بود از: 1ـ دل‌کندن از دنیا و امیدوار بودن به ثواب و پاداش الهی در برابر آن‌چه از دست می‌دهیم. 2ـ کوتاه کردن آرزوها و بجا آوردن شکر نعمت‌های خداوند و پرهیز نمودن از ارتکاب محرّمات الهی. 3ـ افسوس نخوردن بر آن‌چه از دست می‌دهیم و بدمستی نکردن بر آن‌چه به دست می‌آوریم. 4ـ رها کردن هر چیزی که ما را از یاد خدا غافل می‌کند. 5ـ و خلاصه: نداشتن هیچ‌گونه تعلق و وابستگی به دنیا و زرق و برق آن.

معنای دوم در تعریف زهد

امّا در این‌جا، معنای دومی برای زهد تعریف شده که در حقیقت از لوازم معنای اوّل زهد و از عوارض آن به حساب می‌آید. و آن عبارت است از این‌که: وقتی دل چیزی را نخواهد، دیده هم آن را نبیند. زیرا در هر عنوان اخلاقی، کسانی یافت می‌شوند که گوی سبقت را از دیگران ربوده‌اند. اینان، مؤمنانی هستند که وقتی به حقارت دنیا در برابر عظمت آخرت می‌نگرند، به این حقیقت دست می‌یابند که زندگی فانی دنیا، اصلاً ارزش دل بستن ندارد. لذا خیلی چیزهای حلال را رها می‌کنند و دنبال آن نمی‌روند. البته ما نمی‌خواهیم رهبانیت و گوشه‌گیری از دنیا را تشویق کنیم، زیرا پیش‌تر در نکوهش رهبانیت بحث کردیم و سخنان عتاب‌آمیز رسول خدا(صلی‌الله علیه و اله) با عثمان بن مظعون را به یاد داریم. امّا در عین حال، ما در رفتار پیامبر و اهل‌بیت(علیهم‌السّلام)، به‌عنوان الگویی که در رأس قلۀ فضیلت‌ها ایستاده‌اند، نوعی اعراض از جلوه‌های دنیا را مشاهده می‌کنیم. لذا در حدیثی ـ در توصیف زهد به معنای دوم ـ چنین آمده است که: شخصی از امام صادق(علیه‌السّلام) پرسید: زاهد در دنیا به چه کسی می‌گویند؟ امام فرمود: الَّذِی یَتْرُکُ حَلاَلَها مَخَافَةَ حِسَابِهِ: زاهد واقعی کسی است که حلال دنیا را ترک می‌کند، برای این که در آخرت گرفتار محاسبه و عذاب نشود. یعنی نه تنها از چیزهای حرام، بلکه از نعمت‌های حلال هم می‌گذرد که گرفتاری حساب آخرت را نداشته باشد.

تمثیل حسابرسی در قیامت

گویند: بهلول عاقل، برخی از روزها به قبرستان می‌رفت و مدتی به تفکر و مطالعه و عبرت می‌پرداخت. یک‌روز که به قبرستان رفته بود، هارون به قصد شکار از آن‌جا می‌گذشت. به بهلول رسید و از وی پرسید: ای بهلول! در قبرستان چه می‌کنی؟ بهلول جواب داد: به دیدن اشخاصی آمده‌ام که نه غیبت مردم را می‌نمایند و نه از من توقعی دارند و نه مرا اذیت و آزار می‌دهند. هارون گفت: آیا می‌توانی از قیامت و صراط و سؤال و جواب آن دنیا مرا آگاه کنی؟ بهلول گفت: به نوکران خود بگو در همین محل آتشی برافروزند و تابه‌ای بر آن نهند تا خوب داغ و سوزان شود. هارون دستور داد چنان کردند و تابه‌ای بر آتش نهادند تا سرخ شد. آن‌گاه بهلول گفت: ای هارون! من با پای برهنه، بر این تابه می‌ایستم و خود را معرفی می‌نمایم و آن‌چه خورده‌ام و پوشیده‌ام را ذکر می‌کنم. سپس تو نیز باید پای خود را مانند من برهنه‌سازی و روی تابه بروی و خود را معرفی کنی و آن‌چه خورده و پوشیده‌ای، ذکر نمایی. هارون هم پذیرفت. در این هنگام، بهلول روی تابه ایستاد و گفت: بهلول وخرقه و نان جو، و فوری پایین آمد و ابداً پایش نسوخت و آسیبی ندید. و چون نوبت به هارون رسید، به محض این‌که خواست خود را معرفی کند، نتوانست و پایش سوخت و به پایین افتاد. سپس بهلول گفت: ای هارون! سؤال و جواب قیامت نیز، همین شکل است. آن‌ها که قانع بوده و از تجملات دنیا بهره‌ای نداشتند، آسوده بگذرند و آن‌ها که اسیر تجملات دنیا باشند، به مشکلات حساب و کتاب گرفتار آیند. آری، حساب‌رسی آسان برای کسانی است که به قدر ضرورت از حلال دنیا استفاده کرده و از غیر آن چشم پوشیده‌اند. اگر ثروت از راه حرام به دست آمده و در راه حرام هزینه شده باشد، حسابش خیلی سخت و دردناک است. وای بر کسانی که از راه ظلم و ستم و اسراف و تبذیر، اموالی به دست آورده و در راه ترویج باطل و شهوات دنیا و عیاشی و بی‌بندوباری خرج کرده باشند. از این‌رو، با توجه به معنای دوم زهد، سخن امام صادق(علیه‌السّلام) در توصیف زهد، بسیار روشن‌گر و راه‌گشا خواهد بود. آن گرامی با توجه به همین نکته مهم، می‌فرماید: زهد این است که برخی انسان‌های وارسته، حتّی از نعمت‌های حلال هم می‌گذرند که بار خود را سنگین نکنند. لذا در روایات در توصیف مؤمن آمده که: المُؤْمِنُ خَفِیفُ الْمَؤُونَة: مؤمن، سبک‌بار است. یعنی مؤمن بار خود را سبک کرده که گرفتار تبعات و سختی‌های حساب آن نشود.

نگرانی سلمان هنگام مرگ

در حالات سلمان فارسی نوشته‌اند: سلمان فارسی بیمار شد و در بستر افتاد. همان بیماری که به مرگش انجامید. سعد به عیادت او رفت و از حالش جویا شد. سلمان به گریه افتاد. سعد پرسید: گریه‌ات برای چیست؟ پاسخ داد: از حرص بر دنیا و علاقۀ به آن نمی‌گریم، بلکه گریۀ من برای این است که پیامبر(صلی‌الله علیه و اله) با ما پیمان بست که باید بهره و توشۀ شما از دنیا به اندازۀ سواره‌ای باشد که بخواهد از جایی به جای دیگر کوچ کند. کسانی می‌توانند از پل صراط عبور کنند که خفیف المؤونه باشند، بارشان سبک باشد. لذا گریه می‌کنم و بیمناکم از این‌که از آن اندازه تجاوز کرده باشم. سعد می‌گوید: به اطراف اتاق نگاه کردم. جز یک آفتابه و کاسه‌ای با یک تشت، چیز دیگری به چشمم نخورد. با این نگرش، امام صادق(علیه‌السّلام) در تعریف زاهد می‌فرماید: الَّذِی یَتْرُکُ حَلالَهَا مَخَافَةَ حِسَابِهِ وَ یَتْرُکُ حَرَامَهَا مَخَافَةَ عِقَابِه: زاهد آن کسی است که حتّی در رابطه با ثروت حلال، می‌کوشد برای حساب‌رسی قیامت، بار خودش را سبک کند، و از حرام دنیا چشم می‌پوشد از ترس آن‌که به عذاب آن گرفتار شود. قرآن کریم، دربارۀ کسانی که مال و ثروت می‌اندوزند و حقوق واجب و لازم آن را نمی‌پردازند و آن را در راه خدا انفاق نمی‌کنند،هشدار داده و می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ یَوْمَ یُحْمى‏ عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ»: و کسانی که زر و سیم را انباشته می‌کنند و آن را در راه خدا خرج نمی‌کنند، ایشان را به عذابی دردناک خبر بده. روزی که آن طلا و نقره‌ها را در آتش دوزخ بگدازند و پیشانی و پهلو و پشت آنان را با آن‌ها داغ کنند و بگویند این است آن‌چه برای خود اندوختید. پس کیفر آن‌چه را می‌اندوختید، بچشید. این آیه، هشداری است برای آنان که در دنیا به ثروت‌اندوزی و تجمل‌گرایی روی می‌آورند و از انواع نعمت‌ها برخوردارند و روزگار را به غفلت می‌گذرانند و ناگهان دست اَجَل گریبان آنان را می‌گیرد و در گودال قبر فرو می‌اندازد. این است که زیادی نعمت و فراوانی ثروت، گرفتاری‌ها و سختی‌هایی دارد که مؤمنان زاهد و سبک‌بار، هرگز به آن دچار نمی‌شوند. امیرمؤمنان(علیه‌السّلام) در سخنی دیگر، در بیان نشانه‌های زاهدان و آخرت‌گرایان می‌فرماید: إنَّ عَلامَةَ الرَّاغِبِ فِی ثَوَابِ الآخِرَةِ زُهْدُهُ فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا: همانا نشانۀ دوستداران ثواب آخرت، بی‌رغبتی و زهد آنان در دنیای زودگذر است. چنین انسانی که طالب نعمت‌ها و پاداش‌های عظیم آخرت است، در برابر زرق و برق متاع دنیا، عنان اختیار از کف نمی‌دهد و سعادت جاودانه آخرت را به «نقد دنیا» نمی‌فروشد. و به عبارت صحیح‌تر، وعده الهی را دربارۀ بهشت، نقدتر از آن‌چه که خود می‌خواهد به دست بیاورد، می‌داند. بحث معاملۀ نقد و نسیه نیست، معامله با خدایی که حایل بین قلب انسان و خود انسان است و از رگ گردن به او نزدیک‌تر است، نقدتر است، تا این‌که بروی دنبال تحصیل آن‌چه که در این دنیا نقد به نظر می‌آید. آن‌گاه امام علی(علیه‌السّلام) در ادامه این حدیث، به نکته‌ای مهم و کارگشا اشاره کرده و می‌فرماید: أما إنَّ زُهْدَ الزَّاهِدِ فِی هذِهِ الدُّنْیَا لا یَنْقُصُهُ عَمَّا قَسَّمَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ فِیهَا: آگاه باشید کسی که در دنیا زهد پیشه می‌کند، از آن‌چه خدا برایش مقدر کرده، محروم نمی‌شود و روزی خود را به تمام و کمال دریافت می‌نماید، گرچه زهد بورزد. امّا از سوی دیگر، کسی که برای رسیدن به زرق و برق دنیا حریص است و از آخرتش غافل شده، چیزی بیشتر از آن‌چه که خدا برایش روزی کرده، به دست نمی‌آورد.زهد باعث نمی‌شود که انسان از روزی و بهرۀ دنیوی خویش محروم بماند. خداوند ضمانت کرده که روزی بندگانش را تا زمان حیات در دنیا به ایشان بدهد. و از سوی دیگر، کسی که برای رسیدن به زخارف و زرق و برق دنیا حرص می‌زند و شب و روز در پی آن می‌دود و خودش را به رنج و سختی می‌اندازد، چیزی بیش از نصیب و قسمت خودش به دست نمی‌آورد. بدترین دستاورد چنین کسی، محرومیت از زندگی شیرین و لذّت‌بخش جاویدان آخرت است. و این، همان خسران دنیا و آخرت است. فَالْمَغْبُونُ مَنْ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الآخِرَةِ: بنابراین مغبون و بدبخت، کسی است که به خاطر رسیدن به دنیای فانی، آخرتش را از دست بدهد. در لغت، دو واژۀ «عاجل» و «آجل» داریم. مقصود از «عاجل»، همان زندگی زودگذر دنیاست که نقد است. و مقصود از «آجل»، زندگی آخرت است که پس از مرگ و گذشتن از دنیا، به آن می‌رسیم. در این حدیث، دوباره همان معنای اوّل زهد مطرح است. زیرا معنای زیربنایی همان تعریف اولی است و تعریف دوم، عارضی است. یعنی وابسته نشدن به دنیای زودگذر. چرا که اگر زاهد باشی و حرص نورزی، آن‌چه را که خداوند برایت قسمت کرده، دریافت خواهی کرد. زهد باعث نمی‌شود که انسان از روزی و بهرۀ دنیوی خویش محروم بماند. خداوند ضمانت کرده که روزی بندگانش را تا زمان حیات در دنیا به ایشان بدهد. و از سوی دیگر، کسی که برای رسیدن به زخارف و زرق و برق دنیا حرص می‌زند و شب و روز در پی آن می‌دود و خودش را به رنج و سختی می‌اندازد، چیزی بیش از نصیب و قسمت خودش به دست نمی‌آورد. بدترین دستاورد چنین کسی، محرومیت از زندگی شیرین و لذّت‌بخش جاویدان آخرت است. و این، همان خسران دنیا و آخرت است. چه بسیار ثروتمندانی که حریصانه شب و روز تلاش می‌کنند و خواب و آسایش را بر خویش حرام می‌نمایند و به جمع‌آوری مال و ثروت، عمر عزیز خود را سپری می‌کنند. امّا هیچ استفاده‌ای از آن نمی‌برند. فقط به «انبار» کردن ثروت می‌اندیشند و بس. اینان، چه حظ و بهره‌ای از دنیا می‌برند، جز آن‌که برای ورثۀ خود مالی را ذخیره کنند و ناگهان فرشتۀ مرگ، گریبان آنان را می‌گیرد و به سوی وادی خاموشان رهسپارشان می‌سازد. ورثۀ آنان با شتاب، او را به قبرستان می‌برند و در گورش می‌نهند و به سرعت به خانه برمی‌گردند و به تقسیم اموال میت می‌پردازند. آن بیچاره هم در گور خویش، آه و افسوس برمی‌آورد که ای وای بر من، چرا عمر خویش را برای انبار کردن ثروت و آسایش دیگران صرف کردم، لیکن افسوس دیگر فایده‌ای ندارد. چرا که بهرۀ هرکس از ثروتش همان است که برای آخرت فرستاده و یا در دنیا از آن استفاده کرده است، نه آن‌چه را که به‌عنوان خزانه‌دار برای وارثان پس از خود حفظ و نگهداری کرده است. ناگفته نماند: مال و ثروت، وسوسه‌انگیز است. ممکن است شخص با جمع‌آوری مال، یک غرور و دل‌گرمی پیدا کند. امّا این دل‌خوشی اگر موجب شود که از خدایی که مالک آسمان‌ها و زمین و صاحب همه چیز است، انسان را جدا کند و او را به متاع ناچیزی که در دست دارد، دل‌گرم نماید، در حقیقت از دست دادن آن پشتوانه عزیز و حکیمی است که صاحب همه چیز و صاحب گنج‌های پایان‌ناپذیر است. از دست دادن چنین پشتوانه‌ای، خسارتی آشکار و روشن است. آدمی باید به خداوند و ثواب آخرت، دلش خوش باشد. لذا امام(علیه‌السّلام) می‌فرماید: زهد آن است که به آن‌چه در دست توست، کمتر امید داشته باشی تا آن‌چه پیش خداست. یعنی امید و اطمینانت به خدا باید بیشتر از این اموال فانی باشد. تکیه کردن بر اموال، پشت پا زدن به سعادت آخرت است. امیرمؤمنان(علیه‌السّلام) دربارۀ سرانجام ثروت‌اندوزان می‌فرماید: بزرگترین حسرت‌ها در روز قیامت، حسرت خوردن مردی است که مالی را به گناه فراهم آورد و آن را دیگری به ارث ببرد و در راه اطاعت خدای سبحان به کار بندد و با آن وارد بهشت شود و گردآورندۀ اولی وارد جهنم گردد. آری، زهد و ساده‌زیستی در دنیا، وسیله‌ای برای تقرب به خداوند و رسیدن به بهشت است. خوشا به حال کسی که اسیر و وابستۀ مادیات نشود و برای ساختن آخرتش، قدمی به پیش بردارد. چرا که الْمَغْبُونُ مَنْ حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الآخِرَةِ: بدبخت، کسی است که از بهرۀ آخرتش محروم گردد.
 

نمایش پی نوشت ها:

1. سورۀ نجم: 8. این آیه، اشاره به مقام پیامبر اکرم(ص) در معراج دارد و گرچه برای دیگر اشخاص عادتا محال است که به آن مقام دست یابد، لیکن بیانگر ظرفیت انسانی است.
2. علل الشرایع، ج 2/468.
3. الاثنا عشریه/ 237.
4. بحارالانوار، ج 69/314.
5. سوره ابراهیم: 7.
6. بحارالانوار، ج 70/349.
7. جامع احادیث شیعه، ج 22/264.
8. سورۀ توبه: 34 ـ 35.
9. برای درک بیشتر مفهوم آیه و تعیین این که چه میزان از مال و در چه زمان یا موقعیتی «کنز» محسوب می‌شود، به تفسیر نمونه، جلد 7، ذیل آیه فوق مراجعه کنید.
10. کافی، ج 2/129.
11. نهج‌البلاغه، حکمت 439.

منبع: رضوانی دهاقانی، اصغر، کتاب اعتدال در اسلام و اندازه نگه داشتن در زندگی فردی و اجتماعی، ایران، قم، چاپخانه زم زم، چاپ اول، 1393ش.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد