خانه » همه » مذهبی » بوسیدن دست علما

بوسیدن دست علما

درباره دست بوسیدن گفتنی است: اولاً) سراسر تاریخ شیعه کتب و احادیث فقهى، سیره ائمه (ع) و بزرگان دینى پر است از احترام به مقام ولایت، تعظیم علماء دین و شعائر اسلامى. منتهى آنچه که مهم است نوع نگاه به این قبیل مسائل مى باشد بله اگر خداى نخواسته کسى به قصد چاپلوسى و تملق و یا به هدف و پست و مقام و رسیدن به آمال و آرزوهاى دنیوى این قبیل اعمال را انجام دهد شدیداً در اسلام مردود شمرده شده و مورد سرزنش قرار گرفته است. اما اگر هدف فقط رضاى خدا و نشان دادن کمال ارادت و اخلاص براى جایگاه رفیع مقام ولایت و رهبرى جامعه اسلامى (که منصوب از طرف امام زمان (عج) و نائب عام ایشان مى باشند) و مقام علم و دانش و… که در شخص خاص متبلور شده است باشد عملى بسیار پسندیده و قابل تمجید مى باشد. ثانیاً) از نظر تاریخى هم از روایات زیادى استفاده مى شود که در زمان رسول خدا (ص) و ائمه هم این کار انجام مى شده است مثلاً عن ابى عبدالله(ع) قال: «لا یقبل رأس احد و لا یداه الا رسول الله او من ارید به رسول الله (ص)» یعنى سر و دست کسى را نباید بوسید به جز رسول خدا(ص) یا کسى که با بوسیدن سر ودست او مقصود رسول خدا (ص) باشد (فرزندان رسول خدا یا علما و پیشوایان دینى) (بحار الانوار ج 73 ص 307). در زمان انقلاب هم به کرات تنها از مردم عادى بلکه از علماء بزرگ این عمل نسبت به حضرت امام و مقام معظم رهبرى و سایر علماء دیگر سرزده است. مانند پا برهنه رفتن آیت الله حسن زاده آملى عارف و عالم و دانشمند عالى مقام و فیلسوف بر جسته به استقبال مقام معظم رهبرى و نامه اى پر معنا و سرشار از ارادت در وصف ایشان و بوسیدن دست آیت الله جوادى آملى توسط آیت الله مصباح یزدى در تمجید از مقام استاد و… خلاصه مهم اینست که انگیزه و هدف فقط براى رضاى خدا و تکریم و بزرگداشت الگوهای راستین الهی باشد.
و بالاخره همواره حضرت امام (ره) و رهبری معظم بر جلوگیری از انحرافات فکری و بت سازی از رهبری و … اهتمام جدی داشته و دارند در اینجا به چند نمونه از برخورد امام و مقام معظم رهبری با غلو یا الفاظ مبالغه آمیز اشاره می شود؛ امام راحل(ره) در یک سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی که پس از سخنان تحسین برانگیز جناب آقای فخرالدین حجازی که در ستایش از ایشان ایراد کرد فرمودند: «من خوف دارم مطالبی که آقای حجازی در باره من فرمودند باورم بیاید و با فرمایشهای ایشان و امثال ایشان برای من غرور و انحطاطی پیش بیاید. من از غرور به خدای تبارک و تعالی پناه می برم. اگر برای خودم نسبت به سایر انسانها مرتبتی قایل باشم، این انحطاط فکری و روحی است.من در عین حال که از آقای حجازی تقدیر می کنم که ناطق برومند و متعهدی است؛ گله می کنم که در حضور من مسایلی را که ممکن است باورم بیاید بیان کردند.( کوثر، مجموعه خلاصه بیانات امام خمینی(ره)، ج2، ص24. به نقل از سایت حوزه) در تاریخ ۲۴ / ۶ / ۷۷ در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، قبل از بیانات مقام معظم رهبری سرودی اجرا شد و در آن مصرعی بود که جمع باهم می خواندند “سرور ما، خامنه ای”. ایشان در همان جلسه تذکر دادند و فرمودند: «یک نکته هم درباره این سرود زیبایی که برادران اجرا کردند، عرض کنم: من خواهش می کنم که الفاظ این اشعار و سرودها را از کلمات مبالغه آمیز خالی کنید. هم شأن شما این است که در این راهها پیشقدم باشید و هم حقیقت قضیه این است. بنده افتخارم به این است که بتوانم خدمتگزار شما و مردم باشم. «سَروَر» فقط خدای متعال است و به امر او و در پیروی و عبودیّت او بندگان صالحِ برجسته و معصومین علیهم السّلام ‌اند. ما بندگانی ناقص، نارسا، و ضعیف هستیم. بزرگترین هنر ما این است که بتوانیم در لابه لای همه ضعفهایی که داریم، کاری انجام دهیم که انشاءاللَّه طبق وظیفه باشد. این کلمات مبالغه آمیز را حذف کنید. بنده، وقتی این کلمات را می شنوم، حقیقتاً متأذّی می شوم.» همچنین در ۱۲/ ۸/ ۸۰ در دیدار با جوانان اصفهان، قبل از فرمایشات امام خامنه ای، کسی ایشان را “علی زمان” خواند، در همان جلسه اینگونه تذکر دادند : «اگر کسی در مقابل جوانان ادّعا کند و بگوید نظام اسلامی ما هیچ عیبی ندارد و همان قالبی را که اسلام خواسته، ما پیاده می کنیم، گزاف گفته است. به هیچ وجه این طور نیست. خود ما انسانهای ضعیفی هستیم. وقتی کسانی اسم مبارک امیرالمؤمنین (علیه السّلام) یا اسم مبارک ولیّ عصر (روحی فداه) را می آورند، بعد اسم ما را هم دنبالش می آورند، بنده تنم می لرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند. ما گیاه همین فضای آلوده دنیای امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچکترین شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشیِ فداشده در کربلای امام حسین (علیه السّلام) کجا؟ ما خاک پای آن غلام هم محسوب نمی شویم. اما آنچه که حقیقت است، این است که ما به عنوان مسلمانانی که راهمان را شناخته ایم، تصمیم خود را گرفته ایم و نیروی خود را برای این راه گذاشته ایم؛ با همه وجود در این راه حرکت می کنیم و ادامه خواهیم داد. نواقصی در کار ما وجود دارد؛ همه این نواقص هم قابل حلّ است. البته وقتی این نواقص را حل کنیم، این طور نیست که به غایت مطلوب رسیده ایم؛ نه، راه کمال تمام نشدنی است. در این جاده ای که ما حرکت می کنیم، هر کیلومتر به کیلومترِ آن توقّف ممنوع است؛ نباید توقف کرد؛ همچنان باید جلو رفت. بسیاری از مشکلات کنونی که ملت و کشور ما با آنها دست به گریبان است، قابل حلّ است.» همچنین مقام معظم رهبری در واکنش به سخنانی که برخی افراد در جامعه حتی خواص در زمینه لزوم ذوب شدن در ولایت در جامعه مطرح می کردند چنین واکنش نشان دادند : « تعبیر «ذوب در ولایت» را غالباً مخالفان شماها – کسانی که می خواهند نکته گیری کنند و مضمونی بگویند – به کار می برند؛ والّا بنده این حرف را از آدمهای حسابی کمتر شنیده ام. بنده نمی فهمم معنای ذوب در ولایت را. ذوب در ولایت یعنی چه؟ باید ذوب در اسلام شد. خود ولایت هم ذوب در اسلام است. روزی که شهید صدر گفت «در امام خمینی ذوب شوید؛ همچنان که او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسی بود، نه جمهوری اسلامی بود، نه نظامی بود، نه دستگاهی بود. در صحنه ی آشفته ی هویها و جریانها و خطوط مختلف، یک قامتِ برافراشته و یک علمِ سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهید صدر می گفت در او ذوب شوید. راست هم می گفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. امروز این طوری نیست. ذوب در رهبری، ذوب در شخص است؛ این اصلاً معنا ندارد. رهبری مگر کیست؟ رهبری هم باید ذوب در اسلام باشد تا احترام داشته باشد. احترام رهبری در سایه ی این است که او ذوب در اسلام و ذوب در همین هدفها بشود؛ پایش را یک قدم کج بگذارد، ساقط می شود. هیچ کس در شخص و در جهت ذوب نمی شود؛ در آن هدفها باید ذوب شد؛ در اسلام باید ذوب شد؛ در اهداف والای اسلامی – که خدای متعال برای ما معین کرده – باید ذوب شد»؛(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار نمایندگان هفتمین دوره ى مجلس شوراى اسلامى در تاریخ۱۳۸۳/۰۳/۲۷به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد