خانه » همه » مذهبی » آب در اسلام

آب در اسلام

آب در اسلام

در قرآن و حدیث و فقه و بطور کلّی در متون اسلامی، آب، با اهمیّت فراوان تلقّی شده، و درباره این اکسیر زندگی، سخن بسیار، و آثار و احکام و آداب بی‏شمار آمده است که اگر مشروحا با توجّه به همه منابع اسلامی از آن بحث شود، در یک جلد هم نگنجد چه رسد به مقاله‏ای، و ما نه چنین فرصتی داریم و نه چنین نیّتی، بلکه در این‏جا صرفا به رئوس

39781cb3 db71 4bdf a028 09116965870b - آب در اسلام

0011780 - آب در اسلام
آب در اسلام

 

نويسنده: محمد واعظ زاده خراسانی

 

در قرآن و حدیث و فقه و بطور کلّی در متون اسلامی، آب، با اهمیّت فراوان تلقّی شده، و درباره این اکسیر زندگی، سخن بسیار، و آثار و احکام و آداب بی‏شمار آمده است که اگر مشروحا با توجّه به همه منابع اسلامی از آن بحث شود، در یک جلد هم نگنجد چه رسد به مقاله‏ای، و ما نه چنین فرصتی داریم و نه چنین نیّتی، بلکه در این‏جا صرفا به رئوس مسائل اقتباس شده از اسلام و آثار اسلامی فهرست‏وار اشاره می‏کنیم.
آب مایه حیات
آب مایه حیات جنبندگان و نباتات است، و این یکی از معانی آیه:(و جعلنا من الماء کلّ شئ حیّ 1 )است.طبرسی 2 سه معنی برای این آیه ذکر کرده است:1-با آب باران هر چیز زنده‏ای را حیات بخشیدیم.و این را اصّح دانسته است.2-هر جانوری را از آب نطفه آفریدیم.3-در آب، حیات هر ذی روح و نموّ هر نموکننده را قرار دادیم، پس حیوانات، نباتات و اشجار را شامل می‏شود.معنی اوّل آیه:«و اللّه خلق کلّ دابة من ماء 3 »موافق است.
امام صادق در حدیثی در پاسخ کسی که از طعم آب سئوال کرده بود فرمود:طعم الماء طعم الحیاة:طعم آب طعم حیات است 4 .
آب اوّلین مخلوق
روایاتی به عنوان(اوّل ما خلق اللّه الماء)رسیده 5 و کیفیّت خلقت آب و آفرینش جهان را از با اشاره به محل آن روایات در بحار الانوار مجلسی. آن مادّه اصلی بیان کرده است، که خود نیاز به شرح و تفسیر دارد و دانسته نیست که آن‏چه نوع آبی بوده است.
و به گفته مرحوم طبرسی، آیه‏(و کان عرشه علی الماء)دلیل است که پیش از خلقت زمین و آسمان، آب همراه عرش خدا وجود داشته، و آن آب به قدرت خدا قائم بوده نه بر چیزی دیگر 7 .و مراد آن است که خداوند نخست آب را آفرید و از آب چیزهایی دیگر را.
بنابراین، عرش خدا جسمی و جایی نیست، بلکه کنایه از سیطره و قدرت نامحدود خداست بر همه چیز، مقام فرمانروایی و قدرت مطلقه حق، به تخت پادشاه، که مرکز قدرت و فرمانروائی وی بر کشور است تشبیه گردیده است.و بنابر بعضی از روایات مراد از عرش خدا علم اوست، و حاملان عرش خدا حاملان علم اویند 8 .
آب مایه رفاه و آسایش بشر
در قرآن، آب وسیله رفاه و بقا و آسایش بشر شمرده شده که اگر از میان برود کسی جز خداوند قادر به آفریدن آن نیست:(قل أرءیتم إن اصبح ماؤکم غورا فمن یأتیکم بماء معین 9 )(أو یصبح مآؤها غورا فلا تستطیع له طلبا) 10
و اگر مردم بر طریق طاعت گام بردارند، خدا آب گوارا به آنان عنایت کند؛و اگر بخواهد آب خوشگوار را تلخ و شور می‏گرداند:(و ألّو استقاموا علی الطّریقة لأسقیناهم ماء غدقا) 11 (و أسقیناهم ماء فراتا) 12 (لو نشاء جعناه اجاجا فلولا تشکرون) 13 .
آب باران و ثمرات آن
قرآن، بارها و بطور گوناگون، از آب آسمان و نعمت باران یاد کرده و گفته است:این ما هستیم که آب آشامیدنی شما را از أبرها نازل می‏کنیم نه شما:(أفریتم الماء الذی تشربون، ءأنتم أنزلتموه من المزن أم نحن المنزلون 14 )
خدا از آسمان، آب نازل می‏کند تا زمین مرده را زنده کند:و ینزّل من السّماء ماء فیحی تا زمین سبز و خرّم شود، و از آن نباتات و درختها بروید، و انواع میوه‏ها و محصولات به دست آید، و شما و چارپایانتان از آنها بهره برید و ارتزاق کنید و شما از آن آب بیاشامید:و تری الأرض هامدة فاذا أنزلنا علیها الماء اهتزّت و ربت و أنبتت من کلّ زوج بهیج 21 )(ألم تر أنّ اللّه أنزل من السّماء ماء فتصبح الأرض مخضرّة 22 )(و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرات رزقا لکم 23 )(هو الّذی أنزل من السّماء ماء لکم منه شراب و منه شجر فیه تسیمون، ینبت لکم به ازرع و الزّیتون و النّخیل والأرعنب و من کلّ الثمرات 24 )(و هو الذّی أنزل من السّماء ماء فأخرجنا به نبات کلّ شیی 25 )(فأخرجنا منه خضرا نخرج منه حبّا متراکبا و من النّخل من طلعها… 26 )(فانبتنا به جنّت و حبّ الحصید، و النّخل باسقات لها طلع نضید رزقا للعباد 27 )
از آسمان آب نازل کرد تا باعث نظافت و طهارت شما گردد:(و ینزّل علیکم من السّماء ماء لیطّهرکم و یذهب عنکم رجز الشیطان… 28 )(و أنزلنا من السّماء ماء طهورا 29 )
تا آب در زمین قرار گیرد و از آن، دریاها، چشمه‏ها و نهرها پدید آید:(و انزلنا من السماء ماء بقدر فأسکنّه فی الارض و إنا علی ذهّاب به لقادرون 30 )(ألم تر انّ اللّه أنزل من السّماء ماء فسلکه ینبیع فی الأرض… 31 )(و أنزل من السّماء ماء فسالت أودة بقدرها… 32 )
آب آسمان مبارک و پربرکت است:(و أنزل من السّماء ماء مبارکا 33 ).
در روایات، استشفاء و تبرک جستن به آب باران بخصوص باران(نسیان)توصیه شده است 34 .
همچنین از استشفاء به آب جوشیده، آب سرد، آب گرم، آب شیرین، آب زمزم، آب فرات و جز اینها، کمااین‏که از تأثیر سوء برخی از آبها و نهرها از جمله رود نیل و دجله سخن رفته است 35 .
قدر آب باران معیّن است
قرآن، درباره تحدید و تعیین اندازه مخلوقات خدا مکرّرا سخن گفته، و این حکم را نسبت به همه اشیاء تعمیم داد است:(إانّا کلّ شیئ خلقناه بقدر 36 ).در مورد آب باران نیز تأکید بر تعیین مقدار آن دارد:(و انزلنا من السّماء ماء بقدر فأسکنّاه فی الارض 37 (و الّذی نزّل من السّماء ماء بقدر 38 ).
رابطه باد و باران
در قرآن ارتباط باد و باران بطور دقیق، و به گفته اهل فنّ منطبق با علم فضا و هواشناسی مشروحا آمده است از جمله می‏گوید خداوند بادها را می‏فرستد تا ابر را برانگیزند و آن را در فضا بسط می‏دهد:(اللّه الّذی یرسل الرّیاح فتثیر سحابا فیبسطه فی السّماء 39 ).نکته مهم و قابل ملاحظه که در قرآن، هر جا باد در رابطه با باران آمده همه جا به لفظ(ریاح)جمع است که مورد اعجاب متخصّصان فنّ قرار گرفت و آن را معجزه می‏دانند، زیرا ثابت گردیده تا بادها از چند جانب ابرها را احاطه نکنند و آن را فشار ندهند.تبدیل به باران و آب نمی‏شود و به همین علّت، قرآن این‏گونه از ابرها(معصرات)بر وزن فاعل یا مفعول نامیده‏(و أنزلنا من المعصرات ماء ثجّاجا 40 )و این درحالی است که لفظ(ریح)به صیغه مفرد غالبا نشانه غضب و عذاب و ویرانی است و بارانی را به دنبال ندارد و به همین جهت آن را(ریح عقیم)نامیده است:(إذا ارسنا علیهم الرّیح العقیم 41 ) (و امّا عاد فأهلکوا بریح صرصر عاتیة 42 )
نقطه تراکم و فشار باد را در ابر، اصطلاحا(خانه باران)می‏گویند که در قرآن از آن به(مزن) تعبیر شده است:(ءأنتم أنزلتموه من المزن أم نحن المنزلون 43 )
آثار دیگر آب
در حدیث، نظر انداختن به آب جاری، فضای سبز، و روی زیبا باعث جلای بصر شمرده شده است 44 و این شعر معروف:
ثلاثة یذهبن عن قلبی الحزن
الماء و الخضراء و الوجه الحسن 4
ناظر به همین معناست و شاید از آن حدیث اقتباس شده باشد.ابن أعسم، منظومه‏ای در مورد آب دارد که مضامین آن غالبا از روایات أخذ شده است، بدین مطلع،
سیّد کلّ المعایعات الماء
ماعنه فی جمیعها غناء
أما تری الوحی إلی النّبیّ
منه جعلنا کلّ شیئ حیّ 46
به گواهی کشف الآیات 47 در قرآن 63 بار کلمه(ماء)آمده و بارها از أنهار و دریاها و آبهای دنیا و ثمرات آنها برای بشر یاد شده است که شمّه‏ای از آن آیات قبلا ذکر شد.علاوه‏بر این، در میان نعمتهای بهشتی از آب، با اهمیّت خاصی نام برده است و به جز آیات بسیار که از نهرهای بهشت یاد کرده، و بارزترین وصف بهشت را(جنّات تجری من تحتها أنهار)قرار داده مانند:
(و أدخل الّذین آمنوا و عملوا الصّلحت جنّت تجری من تحتها النهر خلدین فیها بأذن ربّهم… 48 )
یادآور می‏شود که دوزخیان، از بهشتیان آب طلب کنند:(و نادی أصحبت النّار أصحبت الجنّة أن أفیضوا علینا من الماء أوممّا رزقکم اللّه قالوا انّ حرّمها علی الکافرین 49 ).
و نیز بهشتیان، در سایه‏ای ممتد، و کنار آب جاری به سربرند، و پسرانی زیبا زیبایی جاودان و مخلّد، با ابریقها و کوزه‏ها و جامهای آب و شراب بر آنها می‏گردند و خدمت می‏کنند:(و ظلّ ممدود، و ماء مسکوب 50 )(یطوف علیهم ولدان مخلّدون، باکواب و أباریق و کاس من معین 51 )
در حدیث نبوی آمده است:(الماء سیّد الشراب فی الدّنیا و الآخرة 52 )آب در دنیا و آخرت بهترین و برترین آشامیدنی است.آشامیدن از آب کوثر یا حوض کوثر در بهشت آرزوی مؤمنان است در این‏باره روایاتی نقل شده 53 و سوره‏ای از قرآن به نام کوثر می‏باشد.
نقش آب در سرگذشت انبیاء
آب، در زندگی و سرگذشت انبیای الهی نقشی داشته که داستانهای آنان در قرآن از آن حکایت دارد.در طوفان نوح، از آسمان آب فرو ریخت، و از زمین آب جوشید، و قوم عاصی و بدکار نوح را هلاک کرد، و او به امر خداوند و با راهنمایی او کشتی بساخت، و تنها او و مؤمنان و حیواناتی چند که در کشتی بودند نجات یافتند و بقیّه مردم کافر حتّی فرزند نوح که با کافران دمساز بود غرق شدند 54 .
همین کشتی نوح در آثار اسلامی رمزی از ولایت اهل بیت گردیده و حدیث معروف(مثل اهل بیتی کسفینة نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها هلک 55 )منشأ این رمز است.
صالح، قوم خود ثمود را با آب آزمایش می‏کند که باید آب میان قوم و ناقه وی به نوبت تقسیم شود 56 .
موسی، بر سر آب مدین به دختران شعیب برمی‏خورد و گوسفندان شعیب را آب می‏دهد و از این راه به دیدار شعیب و کسب معرفت از او، و سرانجام، به دامادی وی توفیق می‏یابد 57 .
باز موسی بر لب دریا به خضر دسترسی یافته پس از مشقّت بسیار پیر راه را می‏جوید و از او ارشاد و هدایت می‏طلبد و با اجازه او در خشکی و دریا ملازمت او را اختیار کرده از او اسرار را فرا می‏گیرد 58 .
مادر موسی نیز پیش از آن به فرمان الهی طفل خود را از ترس گماشتگان فرعون در صندوق می‏گذارد و به آب سر می‏دهد و خداوند مجددا کودک را به مادر بازمی‏گرداند 59 .
بنی اسرائیل در مصاحبت موسی به‏طور خارق العاده از دریا عبور می‏کنند، و فرعون و لشکریانش که آنان را دنبال می‏کردند در آب غرق می‏شوند 60 .
هنگامی‏که بنی اسرائیل در بیابان سینا از موسی آب طلب می‏کنند وی به امر الهی از سنگ، دوازده چشمه به عدد اسباط و تیره‏های بنی اسرائیل جاری می‏سازد 61 .
طالوت، بنی اسرائیل را با آب می‏آزماید که هرکس از آن نهر معهود، بیاشامد از جرگه او خارج است و هرکس از آن خودداری کند از مؤمنان است 62 .
رسول اکرم در بیعت رضوان زیر درخت و کنار چاه آب حدیبّیه برای خویش 63 ، و در کنار غدیر برای وصایت و ولایت علی از صحابه بیعت گرفت 64 به اعجاز رسول خدا چاه حدیبیه که کم آب و متروک بود، آبش زیاد گردید 65 .و نیز در سفری، رسول خدا از باقیمانده آب وضوی خود جمعی لب‏تشنه را سیرآب کرد 66 همان‏گونه که با آب دهان خویش چشم‏درد علی را در غزوه خیبر بهبود بخشید و اعمال خارق العاده دیگر از قبیل این‏که از سرانگشتان در حدیبیه و در غزوه تبوک آب جاری گردید 67 .
نظیر این اعمال خارق العاده را به علی علیه السلام در صفین و جاهای دیگر نسبت داده‏اند و سید حمیری در آن‏باره قصیده‏ای ساخته است با این مطلع:
و لقد سری فیما یسرّ بلیلة
بعد العشاء بکربلا فی موکب
و مرحوم علم الهدی شریف مرتضی آن را شرح کرده است 68 تمام آن قصیده و شرح لغات آن توسّط شریف مرتضی، در سفینة البحار آمده است.
از حضرت امام رضا علیه السلام نیز آورده‏اند که در بیابانی همراهانش را عطش فراگرفت و او به اعجاز، آب از زمین بیرون آورد و آنان را سیرآب کرد 69 .
در جنگ صفین، لشکر معاویه آب را به روی علی و لشکرش بستند، امّا همین‏که لشکریان علی آب را تصاحب کردند به فرمان علی آب را از لشکر معاویه دریغ نداشتند 70 .همان‏طورکه علی هنگام محاصره منزل عثمان توسط مردم، به وی آب رسانید 71 ، و فرزندش حسین علیه السلام، نیز به لشکر حرّ بن یزید ریاحی که آمده بودند تا از رفتن حسین به سمت کوفه مانع شوند و عطش بر آنان غلبه کرده بود آب داد، امّا در کربلا لشکر ابن زیاد آب را چند شبانه روز به روی حسین و همراهانش بستند 72 .
استسقاء و نماز باران
در روایات اسلامی داستانهای زیادی از دعای باران، و استسقای رسول اکرم و أئمه أهل بیت طی حوادث مختلف، و نزول باران پس از آن به امر خداوند، آمده است 73 .همچنین خلیفه دوّم هنگام استسقاء، عباس عموی پیغمبر را وسیله قرار می‏داد 74 .نماز استسقاء و آداب و کیفیّت آن در احادیث و در فقه بابی دارد 75 .حضرت ابو طالب در ستایش و مدح رسول اکرم شعر:(و أبیض یستسقی الغام بوجهه)را سروده.و عبد المطلب برای اهل مکّه از خداوند طلب باران کرده است 76 .
آب و عطش در کربلا
بی‏آبی و عطش امام حسین و خاندان و یارانش در کربلا یکی از بزرگترین و دلسوزترین مصائب آن واقعه، و دلیل آشکار مظلومیّت آن بزرگواران و سخت‏دلی دشمنان آنان است.شیعیان و دوستداران خاندان طهارت، در ایام محرّم، به یاد آن لب‏تشنگان آب سبیل کنند.و هیمن امر باعث ساختن و تأسیس هزاران سقّاخانه در بلاد اسلامی با آداب خاص به یاد حسین و تبرک جستن به نام وی گردیده است.همان‏طورکه برای شرب مردم، آب‏انبارهای بی‏شماری ساخته‏اند.
بخشی مهمّی از مرثیه‏ها و اشعار مصیبت به زبانهای عربی، فارسی، ترکی، اردو و سایر زبانهای اسلامی، ناظر به همین مصیبت به عطش خاندان طهارت در کربلاست، و از میان شهدای کربلا عطش کودک شیرخوار امام حسین و علی اکبر فرزند بزرگ وی و همچنین جریان سقّایی عباس برادرش با حماسه خاصی یاد می‏شود و آه و ناله و غوغای حاضران را بلند می‏سازد و این شعر محتشم کاشانی ورد زبانهاست:
زان تشنگان هنوز به عیّوق می‏رسد
فریادِ العَطش ز بیابانَ کربلا
آب حیات
شایعه آب حیات، گویا ریشه یونانی دارد و از افسانه‏های اسکندر مقدونی سرچشمه گرفته است.ظاهرا در آثار اسلامی به لحاظ تطبیق نابجای(ذی القرنین)با اسکندر مقدونی، و این‏که، خضر را هم از همراهان ذی القرنین به‏شمار آورده‏اند، به همین مناسبت طول عمر خضر را به سبب نوشیدن آب حیات در ظلمات، دانسته‏اند که ذی القرنین در پی آن بود، ولی از خوردن آب حیات و عمر جاویدان محروم گردید.در این‏باره روایاتی هم نقل شده است که باید دقیقا مورد بررسی قرار گیرد 77 .و ما در این‏جا فرصت آن را نداریم و نظر قطعی ابراز نمی‏کنیم.
آب و علم
آب، در آیه‏(و ألّو استقاموا علی الطّریقة لأسقیناهم ماء غدقا) 78 از قول امام صادق علیه السلام، به علم تأویل گردیده که مردم آن را از زبان امامان اهل بیت علیهم السلام می‏آموزند.
علامه مجلسی گفته است استعاره آب از علم شایع است زیرا علم، سبب حیات روح است همان‏طور که آب، مایه حیات بدن است 79 .معّبران خواب نیز آب را به علم تعبیر کنند و اگر کسی خواب ببیند که در آب شنا می‏کند آن را نشانه عالم شدن وی می‏دانند در بحار الانوار بابی به عنوان (إنّهم-الأئمة-علیهم السلام الماء المعین)آمده و حدیث سابق الذکر(مثل أهل بیتی کسفینة نوح) نیز اشاره‏ای لطیف به این معنی دارد 80 و به هیمن مناسبت کوثر به فاطمه و ذریّه پیغمبر تأویل گردیده 81 و نیز علی را ساقی حوض کوثر شمرده‏اند 82 که این خاندان، دریای علم و معرفتند، و لب‏تشنگان دانش و بینش از آب دانش آنان باید سیرآب گردند.
وحی الهی نیز، که سرچشمه حقایق علمی است، در قرآن به آب آسمان تشبیه گردیده که هر کسی به قدر استعداد خود از آن بهره‏مند می‏گردد ولی برای افراد غیرمستعد به منزله سیل بنیادکن است، آب بجای مانده در زمین به منزله حق، و کف روی آب به منزله باطل است:(أنزل من السّماء ماء فسالت أودیة بقدرها فاحتمل السّیل زبدا رابیا…کذلک یضرب اللّه الحقّ و الباطل… 83 )
آب در فقه اسلامی
گرچه در بسیاری از ابواب و کتب فقه، فروع و مسائلی با آب مرتبط است، امّا آنچه رابطه مستقیم با آب دارد بخش مهمی از کتاب طهارت، کتاب أطعمه و اشربه، کتاب إحیاء الموات، کتاب مزارعه و مساقات است که در این‏جا با رعایت اختصار، و به استناد به کتاب شرائع الاسلام اثر ارزنده محقّق حلّی یا محقّق اوّل فقیه معروف امامی(602-676 ه ق)که معتبرتر و شایعتر از دیگر متون فقهی شیعه امامیه است به ذکر رئوس مسائل آن کتب، اکتفا می‏کنیم و در پایان تنها فهرست مسائل سایر ابواب و کتب فقه را که به آب ارتباط دارد یادآور می‏شویم.
به‏نظر می‏رسد این اندازه بحث فقهی بتواند جایگاه آب را در فقه اسلام به‏طور کلی نشان دهد.و نمونه‏ای از آرای دیگر فقهای اسلام باشد.
آب در کتاب طهارت
معمولا در کتب فقه و حدیث، اوّلین کتاب، کتاب طهارت است که مقدّمه نماز است و نماز هم ستون دین، و به‏طور کلی، افضل اعمال و عبادات است، و این حسن مطلع، که فقه، با طهارت و پاکی و نظافت، آغاز گردیده در حقیقت، به یمن نماز است و از برکت اهمیّتی است که اسلام به نماز می‏دهد.
به همین علّت، محقّق در شرایع، رکن اوّل از ارکان رابعه کتاب طهارت را، در انواع آب و احکام آن قرار داده و خلاصه این‏که:
اقسام آب
آب، دو قسم است:مطلق و مضاف، مطلق آن است که به‏طور مطلق و بدون قید، (آب)گفته شود که آن در اصل و مطهّر(طهور به معنی طاهر و مطهر است)و مزیل حدث(حالتی که از جنابت و بول کردن و غیر آن حاصل شود)و خبث(اقسام نجاست)می‏باشد، و مادامی‏که اسم آب بر آن اطلاق شود هرچند اوصاف آن به خودی خود یا به سبب شئ طاهری تغییر یابد همین حکم را خواهد داشت.
آب مطلق، سه قسم است:جاری، راکد، آب چاه، آب جاری تنها با غلبه نجاست بر آن به‏طوری‏که یکی از اوصاف ثلاثه یعنی:رنگ، بو یا طعم آن را تغییر دهد، نجس می‏شود و اگر چنین شد باید آب طاهر بر آن غلبه کند به حدّی که اثر نجاست زایل شود تا پاک گردد.
آب راکد اگر کمتر از کر باشد(قلیل)با ملاقات نجاست نجس، و با ریختن آب کر بر آن پاک شود، و اگر به مقدار کر یا بیشتر باشد(کثیر)تنها باتغییر یکی از اوصاف ثلاثه به سبب نجاست نجس، و با ریختن کر بر آن به حدّی که اثر نجاست زایل شود پاک گردد 85 .
امّا آب چاه، با تغییر اوصاف آن به سبب نجاست اجماعا نجس می‏شود امّا به مجرد ملاقات با نجس، در نجاست آن تردید، و اظهر همان نجاست است.آن‏گاه محقّق طریق تطهیر چاه را از هر یک از نجاسات شرح می‏دهد 86 این مسأله نجاست چاه از زمان شاگرد محقّق، یعنی علامه حلّی(648-726)به بعد تغییر قیافه داده و مشهور میان متأخران آن است که به مجرد ملاقات با نجس، نجس نمی‏شود و آنچه در روایات در تطهیر چاه آمده همه محصول بر استحباب است 87 .
امّا آب باران در حال نزول و یا جریان از ناودان با ملاقات نجاست نجس نمی‏شود، مگر با تغییر اوصاف ثلاثة.
اب مضاف آبی است که عصاره جسمی باشد یا آب با چیزی مخلوط شود به‏طوری‏که به‏طور مطلق به آن آب نگویند.آب مضاف به‏خودی‏خود پاک است ولی به اجماع، مزیل حدث نیست، و همچنین خبث، بنابر اظهر، ولی در غیرطهارت می‏تواند استعمال گردد، و با ملاقات نجاست، نجس می‏شود، چه قلیل باشد یا کثیر(به مقدار کر)و استعمال آن، درخوراک و شرب جایز نیست.
و اگر مضاف، طاهر با آب مطلق ممزوج شود، تا وقتی‏که آب مطلق بر آن صادق نباشد رافع حدث نیست 89 .
آب مستعمل در رفع حدث و خبث
از جمله احکام آب، آن‏که آب مستعمل در رفع نجاست، نجس است چه تغییر یافته باشد یا خیر، و چه در غسله اوّل باشد یا دوّم، و چه آلوده به نجاست باشد یا خیر، به‏جز آب استنجاء(شستن محل غایط)که اگر تغییری در آن حاصل نشده باشد پاک است.امّا آب مستعمل در وضو، طاهر و مطهّر است و همچنین آب مستعمل در رفع حدث اکبر، ولی در این‏که رافع حدث باشد محل تردید و احوط عدم آن است 90 .
موضع بول را حتما باید با آب شست و اقل آن، مقدار دو برابر بولی است که بر محل باقی مانده است.امّا مخرج غایط را با آب می‏شویند تا نجاست زایل شود، هرچند بوی آن برطرف نگردد، و اگر از مخرج به اطراف تجاوز کرده باشد جز آب آن را پاک نکند، امّا درصورت عدم تجاوز، انسان میان به کار بردن آب و سنگ مخیّر است، ولی آب افضل و جمع میان آن دو اکمل است 91 .
آب نیم‏خورده
(سؤر)یا نیم‏خورده حیوانات به جز سگ و خوک و کافر پاک است و به جز خوارج و غلاة، سایر فرق مسلمین پاک هستند، و نیم‏خورده آنان هم پاک است.نیم‏خورده حیوان نجاست‏خوار و مردارخوار، مکروه است درصورتی‏که موضع ملاقات از عین نجاست خالی باشد.همچنین نیم خورده زن حایض که بی‏مبالات باشد، و نیز نیم خورده‏قاطر، الاغ، موش، مار و آبی که قورباغه یا عقرب در آن مرده همه کراهت دارد.امّا اگر حیوانی که دارای خون جهنده باشد در آب بمیرد آن
آب نجس می‏شود خونی که کم باشد و به چشم نیاید آب را نجس نمی‏کند هرچند احوط نجاست آن است 92 .
آب در وضو
وضو گرفتن و غسل کردن با آبی که با تابش آفتاب در ظرف گرم شده باشد و همچنین غسل دادن میّت با آب گرم شده با آتش مکروه است 93 .بول کردن در آب، اعم از جاری و راکد نیز مکروه است 94 .آب، در وضو لازم است و باید صورت و دو دست را تا آرنج شست و سر و دو پا را مسح کرد 95 .
(و به قول اهل سنت پاها را شست)در وضو مستحبات و آداب و احکامی است که غالبا با آب مربوط می‏شود 96 .
آب در غسل
در غسل نیز آب لازم است 97 .اغسال دو قسمند:غسل واجب، که شش غسل است:جنابت، حیض، استحاضه، نفاس، مسّ میّت انسانی، غسل میّت 98 .و غسل مستحب که بنابر مشهور 28 غسل است 99 :شانزده غسل در اوقات خاص که عبارت است از جمعه، شب اوّل رمضان و شبهای نیمه، 17، 19، 21، 23 آن ماه و شب عید فطر، روز عید فطر و قربان، روز عرفه، شب نیمه رجب روز 27 رجب، شب نیمه شعبان، روز عید فطر و روز مباهله 100 .
هفت غسل برای کارهای خاص که عبارت است از:احرام، زیارت، کسی که نماز کسوف را عمدا نخوانده باشد، توبه، نماز حاجت نماز استخاره.
پنج غسل در امکنه خاص:جهت دخول حرم:(حدود چهار فرسنگ اطراف مکّه)، مسجد الحرام، کعبه، مدینه و مسجد النّبی 101 .
در غسل، باید آب به همه اجزای بدن، حتّی زیر ناخنها و موها برسد 102 ، و درصورت فقدان آب، به جای غسل و وضو باید تیمم کرد، که آن نیز احکامی دارد مربوط به آب 103 ، از این قبیل که فقدان آب چگونه محقّق می‏شود و نظیر آن.
میّت را سه نوبت غسل دهند:اوّل با آب سدر، دوّم با آب کافور و سوّم با آب خالص، و در صورت نبودن سدر و کافور، همان یک غسل با آب خالص کافی است.و قولی است بر این‏که سه بار با آن غسل دهند و احکام غسل میّت و فروع مربوط به آن بسیار است و مستحب است که آب غسل میّت را در چاه مخصوص به آن رها کنند، نه در چاه فاضلاب 104 و نیز روی قبر میّت آب بریزند
تطهیر بدن و لباس با آب
ازاله نجاست با آب، از جامه و بدن برای نماز و طواف، و دخول در مساجد لازم است، و همچنین از ظروف اکل و شرب 105 .جامه و بدن، از بول، دوبار شستشو می‏شود و اگر جامه کسی با سگ و خوک و کافر با رطوبت ملاقات کند شستن آن واجب، و اگر خشک باشد مستحب است آب بر آن بپاشند.امّا در مورد بدن، اگر با رطوبت با آنها ملاقات کند حتما باید شسته شود.و قولی است که اگر خشک باشد آن را با آب مسح کنند ولی این مطلب ثابت نیست 106 .
احکام نجاسات و کیفیّت اجتناب از آنها در نماز و جز آن مفصل است 107 .
تطهیر ظرف با آب
ظرف را از ولوغ:(لیسیدن)سگ باید سه بار شست:دفعه اوّل با خاک بنابر قول صحیح‏تر، ظرف شراب را و ظرفی که موش در آن مرده باشد، سه بار تنها با آب باید شست، و هفت بار بهتر است.امّا در سایر نجاسات، فقط یک بار بشویند و سه بار احوط است 108 .ظرف شراب که از چوب باشد و یا سفال بدون لعاب، استعمال آن جایز نیست و بعید است که با آب پاک شود ولی اقرب پاک شدن آن است پس از ازاله نجاست و سه بار شستن 109 .
آب در کتاب اطعمه و اشربه
مستحب و سزاوار است در میان مشروبات و مایعات، آن را برای شرب اختیار کنند و بدان التذاذ برند، بخصوص آب شیرین و گوارا همراه کمی شکر.و از اسراف و افراط در آن احتراز کنند، بخصوص پس از خوردن چربی و به‏طور کلی بعد از غذا، امّا پس از خوردن خرما مستحب است آب بیاشامند.آب را هنگام شرب، بمکند و هش نکشند و با سه نفس بیاشامند، نه با یک نفس.در روز ایستاده بیاشامند نه در شب.پیش از شرب بسم اللّه و بعد از آن سپاس گویند و دعای خاص را بخوانند، و همچنین در هر نفسی، و از حسین علیه السلام یاد کنند و به قاتلان وی نفرین فرستند.در قدحهای شامی بیاشامند، نه در سفال مصری، در سفال آب بنوشند نه در ظرفهای برنجی و یا در ظروف نقره و طلا.درصورت نبودن ظرف، با دست آب بنوشند، و مانند حیوانات دهن در آب ننهند.از دهان مشک و از جای شکسته و ترک خورده ظرف و از جای دسته آن ننوشند، بلکه از وسط دو دسته بیاشامند.
به مؤمنان آب دهند که خداوند از ظرفهای سربسته بهشتی به آنان بیاشامند، همچنین به حیوانات مخصوصا هنگام ذبح.از نیم‏خورده مؤمنان بخورند و به آن تبرک جویند.همچنین از آب زمزم و فرات و آب باران و ناودان بنوشند.شتردار جلوتر از همه آب خورد و در آخر همه وضو سازد.
ساقی قوم در آخر آب آشامد، از آب کبریت و تلخ و شور و برهوت، نخورند 110 .
دستها را پیش از غذا و بعد از آن بشویند، و در مجلس ضیافت، نخست دست صاحبخانه را بشویند سپس آن‏که سمت راست او نشسته، و به ترتیب دور بزنند تا آخرین نفر، و غساله را در یک ظرف جمع کنند 111 .
آن کس که با مجوسی هم‏خوراک شود، امرش کند تا دستش را بشوید بنابر روایتی نادر 112 ، چنانچه با آب نجس خمیر کنند و نان بپزند، آن نان پاک نمی‏شود 113 .
آب در کتاب احیاء موات
در روایات، آب از جمله مشترکات است.چنان‏که حدیث معروف(ثلاثة النّاس فیها شرع سواء الماء و الکلاء و النّار 114 )بر آن دلالت دارد.علاّمه مجلسی می‏گوید از آیاتی که در مورد نزول آب، از آسمان نازل شده استفاده می‏شود که همه مردم می‏توانند به آن متنفع شوند و اصل در آن اباحه است، و هر انسانی در هر آبی حق انتفاع دارد، مگر آنچه به دلیل خارج شده باشد، مؤید آن روایتی است که به طرق عدیده رسیده:(ثلاثة أشیاء)تا آخر حدیث سابق، و آنچه این مطلب را به ذهن مأنوس می‏سازد این است که منع از آن مستلزم حرج عظیم است بخصوص در سفر، روایاتی رسیده که از امامان، ما در مورد کیفیّت استفاده از آب و زمین دهات سر راه کاروان، پرسیده‏اند، و امام استفاده از آن را تجویز فرموده و نگفته است که از صاحبان ده اذن بگیرند و از سیره و عادات پیشینیان می‏دانیم که از این کار احتراز نمی‏کردند 115 .
مؤید این گفتار آن است که از فروش آب اضافه(نهرها)منع شده است 116 و نیز این‏که گفته‏اند امیر و سلطان، (یعنی دولت)نمی‏تواند معادن و آبها را به کسی ببخشد 117 .ولی فقها غالبا با این وسعت فتوا نداده‏اند و آن روایات را به نهرهای بزرگ و چاهها و چشمه‏های همگانی اختصاص داده‏اند از جمله فتاوی محقّق که ذیلا نقل می‏شود و برهمین اساس است:
مردم همه در آب چشمه‏ها و چاهها و باران باهم برابرند و هرکس با ظرف از آن برداشت یا در حوض و منبع آب را حیازت کرد مالک آن می‏شود 118 .در قنات و مجرای آب کسی بدون اذنش نمی‏توان تصرف کرد 119 .
حریم آب
حریم راه آب و چاه آب و چشمه، در ملکیّت، تابع آنهاست و دیگری نمی‏تواند آن را حیازت کند 120 .حریم راه آب به قدر خاک‏ریز و محل عبور از دو طرف آن است، و اگر کسی حریم نهری را که در ملک اوست ادّعا بکند، پس از قسم خوردن از آن اوست و در این تردید است 121 .حریم چاهی که شتران را از آن آب می‏دهند چهل ذارع، و چاهی که با شتر از آن آب می‏کشند شصت ذارع است.حریم چشمه در زمین سست هزار ذارع و در زمین سخت پانصد ذارع است.و قولی است بر این‏که حدّ آن به مقداری است که دوّمی ضرر به اولی نرساند، ولی قول اوّل مشهورتر است.
حیازت زمین و آب
در احیا و تحجیر و حیازت زمین جوی آب کشیدن در آن کفایت نماید 122 ، و همچنین درختکاری و آب بر آن سردادن و نیز به این‏که آب زیادی را از نیزار قطع کند و آن را برای زراعت آماده سازد 123 .در این‏که دولت بتواند معادن و آبها را به کسی به رایگان واگذار کند تردید است 124 .احداث چاه در نمکزار و تبدیل آن به زمین زراعتی باعث ملکیّت آن می‏شود 125 .هر کسی در ملک خود یا در زمین مباح، به قصد تملّک، چاه حفر نماید آن چاه به وی اختصاص یابد و به محض این‏که به آب رسید چاه و آب را مالک می‏شود و کسی را نرسد که به حق وی تخطّی نماید 126 ، و اگر کسی چاه را نه به قصد تملّک، بلکه به عنوان انتفاع حفر کند، مادامی‏که آن را ترک نگفته وی نسبت به آن از دیگران اولویّت دارد و گفته‏اند که باید آب زاید بر حاجت را به دیگران بذل کند، و همین‏طور نیز در مورد آب چشمه و نهر گفته‏اند.و اگر گفته شود که بذل آب واجب نیست قول خوبی است ولی همین‏که از آن چاه دست برداشت(اعراض کرد)هرکس بدان سبقت بگیرد، همو احق به بهره بردن از آن است 127 .
مالکیّت آب نهر
در مورد سرریز و فیضان آب از نهر کسی به زمین دیگری شیخ طوسی صاحب زمین را مالک آن آب نمی‏داند.همان‏طورکه اگر سیل در زمین کسی افتد مالک آن نمی‏شود.بلکه تنها صاحب نهر به آن اولویّت دارد.اگر چند تن در نهری شریک باشند اگر آب برای همه کافی باشد یا به نحوی در میان خود تراضی حاصل کنند سخنی نیست در غیراین‏صورت به نسبت مساحت زمین، آب، بخش می‏شود و چنانچه بگوییم آب به نسبت سهم هرکدام از نهر تقسیم می‏شود سخن خوبی است 128 .هرگاه عدّه‏ای نهری بکنند به مجرد حفر نسبت به آن اولیّت پیدا می‏کنند و چون به منبع آب رسید آن را مالک می‏شوند و میان ایشان به نسبت مخارجی که متحمّل شده‏اند مشترک است 129 .
کیفیّت تقسیم آب
هرگاه نهر مباح و سیل رودخانه وافی به آبیاری همه املاک در یک وقت نباشد ابتدا می‏شود به کسی که در سر آب قرار گرفته و او از آب تا ارتفاع بند کفش جهت کشت، و تا پشت پا جهت آبیاری درخت، و تا ساق پا جهت خرما، از آن استفاده می‏کند آن‏گاه آب را رها می‏کند به زمین بعد از خود، و همچنین، و پیش از آبیاری بدین کیفیّت، رها کردن آب واجب نیست.
هرچند این عمل باعث اتلاف کشت و زرع زمین بعد شود.و چنانچه کسی زمین بایری را در چنین جایی احیا کند با آنان که بر وی سبقت گرفته‏اند در آن شریک نمی‏شود، بلکه از باقیمانده آب مقدار کفایت آنان سهمی به وی می‏رسد، و در این مطلب تردید است 130 .آنچه در بین مسلمانان مشترک است، از قبیل:چراگاه و آب، فروش آن پیش از حیازت جایز نیست 131 ، آب چاه از آن کسی است که آن را حفر کرده و آب نهر از آن، آن‏که آن نهر را کشیده و حفر کرده است 132 .
آب در کتاب مزارعه و مساقات
در صحت عقد مزارعه شرط است که زمین دارای آب باشد از نهر یا چاه و یا از منبع.اگر در اثنای مدّت، آب قطع شود، طرف مقابل حق خیار خواهد داشت که مزارعه را فسخ کند.زیرا نمی‏تواند بدون آب، از زمین بهره‏برداری کند.و اگر با علم شخص به این‏که زمینی آب ندارد عقد مزارعه یا عقد اجازه زمین جهت زراعت بسته شود، در این‏صورت، خیار فسخ نخواهد داشت.و همچنین اگر قید زراعت بکند و زمین در جایی واقع شده که معمولا از آب باران مشروب می‏شود که باز هم حق فسخ ندارد.اگر زمینی را جهت زراعت اجاره کرده درحالی‏که هیچ‏گاه آب از آن قطع نمی‏شود، این کار درست نیست، زیرا نمی‏تواند از آن متنفع شود، و اگر بگوییم جایز نیست به این علّت که زمینی در این‏حال، مجهول است حرف خوبی است، و اگر آب کم باشد به حدّی که زراعت در آن ممکن باشد مزارعه جائز است، ولی اگر تدریجا آب از آن زائل شود مزارعه صحیح نیست زیرا وقت انتفاع به آن مجهول است 133 .
در عقد مساقات:(قرارداد درخت‏کاری با شرکت صاحب زمین)هر نوع کاری که به ثمر رسیدن درخت بر آن متوقّف باشد در عقد داخل است از جمله آبیاری، احداث چاه و دولاب و کشیدن نهر و هرچه وسیله آبیاری است 134 .
احکام آب در سایر ابواب فقه
در موارد ذیل آب دارای حکم است:دخول در آب بدون لنگ 135 ، نماز استسقاء و آداب آن 136 ، کیفیّت نماز شخص غریق 137 ، زکات غلاتی که با آب باران و چشمه و نهر مشروب شده یا با غیر آن 138 ، خمس چیزی که با غوّاصی از دریا بیرون آمده است 139 .حکم بطلان روزه با شرب آب، و یا ارتماس در آب، و اماله کردن با مایعات، تر کردن بدن و لباس، در اثنای روزه به قصد تبرید 140 .شرب آب زمزم در هنگام حج 141 ، سقایت حجّاج، آب را مانع شدن از دشمن در جهاد 142 ، آب دادن به اسیر 143 ، در شیر، آب کردن و فرختن 144 ، اجرت گرفتن جهت تغسیل میّت 145 ، حکم ربا در خرید و فروش آب 146 ، بیع سلف در آب و سایر مشروبات 147 ، مصالحه بر آبیاری زراعت بدون تعیین مقدار آب 148 ، آب و علف دادن به حیوان مورد ودیعه و ضمانت آن 149 ، همچنین حیوان مورد اجاره 150 ، حکم زراعتی که از دانه‏های سیل آورده در زمین کسی روییده باشد 151 ، وکالت در وضو و غسل از طرف دیگری 152 ، کفن بجای مانده از میّتی که سیل او را برده است از کیست؟ 153 شستن پای زن توسط شوهر در شب زفاف، و آب پاشیدن از در خانه تا آخر آن 154 ، طهارت در حال جماع 155 ، مجامعت در سفر با نبودن آب 156 ، شستن نوزاد با آب فرات و جز آن 157 ، کام نوزاد با آب فرات برداشتن 158 ، فروع و احکام سوگند یاد کردن بر ننوشیدن آب 159 ، افتادن شکار در آب 160 ، صید ماهی و احکام مختلف آن 161 ، حکم پرندگان آبی 162 ، و حیوانی که در کنار دریا یا در صحرا پیدا شده است 163 .قسم دادن شخص لال با خورانیدن آب قسم به او 164 ، کشتی‏رانی و اموال به‏دست آمده از کشتی غرق شده در دریا 165 ، قصاص کردن کسی که دیگری را حبس نموده تا از بی‏آبی مرده است 166 ، کشتن کسی با افکندن او در آب 167 ، افکندن کسی را در دریا که باعث بلعیدن ماهی گردیده است 168 ، احکام سباحت و شناوری…
به آنچه گفته شد باید اضافه کرد:آثار تاریخی و جغرافیایی فرهنگ اسلامی را در پیوند با آبار و چاههای معروف 169 ، نهرها 170 ، چشمه‏ها 171 ، پلها 172 ، رودخانه‏ها 173 ، بندرها 174 ، دریاها 175 ، دریاچه‏ها 176 ، سدها 177 و قناتهای نامی که به‏نحوی با اسلام ارتباط دارد، و بخشی از فرهنگ اسلامی است، و می‏تواند موضوع کتابی بزرگ قرار گیرد، و شاید هم در آن‏باره کتابی تدوین گردیده باشد، همان‏طور که راجع به مساجد و دیرها و رباطها نوشته‏اند.
با سیری در سطور فشرده بالا رابطه آب را در اسلام، با صدها عنوان از مخلوقات خدا مانند:
آسمان، زمین، خاک، خورشید، ابر، باد، آتش، دریا، کوه، دره، رودخانه، و یا آثار بشر مانند چاه، نهر، سد، بندر، آب انبار، سقاخانه…و نیز با مسائل و عناوین بی‏شمار فقهی و تاریخی و علمی می‏توان به‏دست آورد، و مجموع آنها این حقیقت را مسجّل می‏سازد که آب، از دیدگاه اسلام، نه تنها مایه اصلی خلقت عالم و آدم و مخلوقات خدا و خلق است بلکه جزء لاینفکّ زندگی روزمره بشر و احکام و آداب و قوانین است که مانند آب آسمان، به‏خاطر حیات دوباره بشر از آسمان وحی الهی نازل گردیده است.

پي نوشت ها :
 

(1)-سوره انبیاء/30.
(2)-مجمع البیان ج 4 ص 45.
(3)-سوره نور/45.
(4)-مجمع البیان ج 4 ص 45 به نقل از تفسیر عیّاشی.
(6)-سوره هود/7.
(7)-مجمع البیان ج 3 ص 144.
(8)-سفینة البحار ج 2 ص 176.
(9)-سوره ملک/30.
(10)-سوره کهف/41.
(11)-سوره جنّ/16.
(12)-سوه مرسلات/27.
(13)-سوره واقعه/70.
(14)-سوره واقعه/68 و 69.
به الأرض بعد موتها) 15 (سقناه لبلد میّت 16 )(فأنشرنا به بلدة میتا 17 )(لنحیی به بلدة میتا 18 )(ولئن س‏ءلتهم من نزّل من السّماء ماء فأحیا به ألارض من بعد مویّها لیقولنّ اللّه 19 )(ف‏ءحیینا به بلدة میتا 20 )
(15)-سوره روم/24.
(16)-سوره اعراف/75.
(17)-سوره زخرف/11.
(18)-سوره فرقان/49.
(19)-سوره عنکبوت/63.
(20)-سوره ق/11.
(21)-سوره حج/5.
(22)-سوره حج/63 و نحوه:النمل/60.
(23)-سوره بقره/22.
(24)عسوره نحل/10.
(25)-سوره زخرف/11، و نحوه ابراهیم/32 و طه 53.
(26)-سوره انعام/99.
(27)سوره ق/9 و 10.
(28)-سوره انفال/11.
(29)-سوره فرقان/48.
(30)-سوره مؤمنون/18.
(31)-سوره زمر/21.
(32)-سوره رعد/17.
(33)-سوره ق/9.
(34)-مستدرک الوسائل ج 3 ص 134.
(35)-سفینة البحار 2 ص 55؛مستدرک الوسائل ج 3 ص 132.
(36)-سوره قمر/49.
(37)-سوره مؤمنون/18.
(38)-سوره زخرف/11.
(39)-سوره روم/48 و مانند:فاطر/9، اعراف/57، نمل/63.
(40)-سوره عمّ/14.
(41)-سوره الذریات/41.
(42)-سوره الحاقه/6 و چند آیه دیگر.
(43)-سوره واقعه/69.مشروح بحث باد و باران در قرآن را در کتابی به همین نام ملاحظه نمائید.
(44)-محاسن برقی ص 622.
(45)-در محاسن ص 622، حاشیه(عن قلبی)آمده امّا در السنه مردم(عن قلب)رواج دارد
(46)-سفینة البحار ج 2 ص 560.
(47)-المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ماده(موه).
(48)-سوره ابراهیم/23 و سوره‏های 13/3 و 16/14، 15 و 27/61 و 17/70.
(49)-سوره اعراف/50.
(50)-سوره واقعه/30، 31.
(51)-سوره واقعه/17، 18.
(52)-مستدرک ج 3 ص 129.
(53)-سفینة البحار ج 1 ص 359.
(54)-سوره هود/40 تا 44 و سوره قمر/11 تا 14.
(55)-عقبات الانوار یک جلد تمام، سفینة البحار ج 1 ص 630 با اشاره به اسناد و طرق حدیث در بحار الانوار.
(56)-سوره قمر/27 و 28.
(57)-سوره قصص/23 تا 28.
(58)-سوره کهف/60 تا 82.
(59)-سوره طه/37 تا 39 و سوره قصص/7 تا 13.
(60)-سوره طه/77 و 78 و همچنین سوره‏ها و آیات:28/40، 51/40، 7/138، 10/90، 26/63.
(61)-سوره بقره/60.
(62)-سوره بقره/249.
(63)-سفینة البحار ج 1 ص 117 با اشاره به بحار الانوار، کتابهای سیر و مغازی و تفاسیر ذیل سوره انفال.
(64)-الغدیر ج 1 و منابع بسیار دیگر که در همین مأخذ ذکر شده است.
(65)-سفینة البحار ج 2 ص 560 و ص 561 و ج 1 ص 635.و به‏عکس آب دهان مسلمه کذّاب، آب چاه را خشک کرد سفینة ج 2 ص 652.
(66)-سفینة البحار ج 1 ص 606 و ج 2 ص 560.
(67)سفینة البحار ج 1 ص 707.
(68)-سفینة البحار ج 2 ص 560 و 561.
(69)-سفینة البحار ج 2 ص 562.
(70 و 71)همین مأخذ.
(72)-همه مقاتل مشهور.
(73)-سفینه البحار ج 1 ص 635 و 636.
74)-همین مأخذ.
(75)-کافی ج 3 ص 462.
(76)-سفینة البحار ج 1 ص 635.
(77)-سفینة البحار ج 1 ص 389.
(78)-سوره جن/16.
(79)-سفینة البحار ج 2 ص 562.
(80)-سفینة البحار ج 1 ص 630.
(81)-مجمع البیان ج 10 ص 549.
(82)-سفینة البحار ج 1 ص 359.
(83)-سوره رعد/16.
(84)-ج 1 ص 12.
(85)-شرایع الاسلام ج 1 ص 12 و 13.
(86)-شرایع الاسلام ج 1 ص 13.
(87)-حاشیه شرح لمعه ج 1 ص 11 به نقل از مدارک شهید دوّم.
(88)-شرایع الاسلام، ج 1 ص 55.
(89)-همان ج 1، ص 15.
(90)-همان ج 1 ص 16 و 55.
(91)-همان جلد 1 ص 18.
(92)-شرایع الاسلام ج 1 ص 16.
(93)-همان ج 1 ص 15.
(94)-همان ج 1 ص 19.
(95)-همان ج 1 ص 21.
(96)-همان ج 1 ص 22-23 و 24.
(97)-شرایع الاسلام ج 1 ص 45.
(98)-همان ج 1 ص 25.
(99)-همان ج 1 ص 44.
(100)-همان ج 1 ص 44.
(101)-شرایع الاسلام ج 1 ص 45.
(102)-همان ج 1 ص 27.
(103)-همان ج 1 ص 49 و 50.
(104)-شرایع الاسلام ج 1 ص 38.
(105)-همان ج 1 ص 53.
(106 و 107)-همان ج 1 ص 53-54، 55.
(108)-شرایع الاسلام ج 1 ص 56.
(109)-شرایع الاسلام ج 3 ص 228.
(110)-وسائل الشیعه عناوین ابواب اشربة حلال ج 17 ص 186 تا 208.
(111)-شرایع الاسلام ج 3 ص 232.
(112)-همان ج 3 ص 321.
(113)-همان ج 3ص 226.
(114)-مستدرک الوسائل ج 3 ص 150.
(115)-سفینة البحار ج 2 ص 559 نقل از بحار الانوار.
(116)-مستدرک البحار ج 3 ص 150.
(117)-شرایع الاسلام ج 3 ص 278.
(118)-شرایع الاسلام ج 3 ص 279.
(119)-همان ج 3 ص 271.
(120)-شرایع الاسلام ج 3 ص 272.
(121)-همان ج 3 ص 273.
(122)-همان ج 3 ص 276.
(123)-شرایع الاسلام ج 3 ص 276.
(124)-همان ج 3 ص 278.
(125)-همان ج 3 ص 278.
(126)-شرایع الاسلام ج 3 ص 279.
(127 و 128)-شرایع الاسلام ج 3 ص 279.
(129)-همان ج 3 ص 280.
(138)-شرایع الاسلام ج 1 ص 154.
(130)-شرایع الاسلام ج 3 ص 280.
(131 و 132)-همان ج 2ص 16.
(133)-شرایع الاسلام ج 2 ص 152.
(134)-همان ج 2 ص 156.
(135)-مستدرک الوسائل ج 1ص 75.
(136)-شرایع الاسلام ج 1 ص 108.
(137)-شرایع الاسلام ج 1 ص 131.
(139)-شرایع الاسلام ج 1 ص 180.
(140)-شرایع الاسلام ج 1 ص 189، 190.
(141)-شرایع الاسلام ج.
(142)-شرایع الاسلام ج 1 ص 312.
(143)-شرایع الاسلام ج 1 ص 318.
(144)-شرایع الاسلام ج 2 ص 10.
(145)-شرایع الاسلام ج 2 ص 11.
(146)-شرایع الاسلام ج 2 ص 45.
(147)-شرایع الاسلام ج 2 ص 63، 63.
(148)-شرایع الاسلام ج 2 ص 122.
(149)-شرایع الاسلام ج 2 ص 163، 164، 165.
(150)-شرایع الاسلام ج 2 ص 187.
(151)-شرایع الاسلام ج 2 ص 184.
(152)-شرایع الاسلام ج 2 ص 195.
(153)-شرایع الاسلام ج 2 ص 220.
(154)-مستدرک الوسائل ج 2 ص 560.
(155)-شرایع الاسلام ج 2 ص 267.
(156)-شرایع الاسلام ج 2 ص 268.
(157)-شرایع الاسلام ج 2 ص 343.
(158)-مستدرک الوسائل ج 2ص 620.
(159)-شرایع الاسلام ج 3 ص 174، 175، 179.
(160)-شرایع الاسلام ج 3 ص 202.
(161)-شرایع الاسلام ج 3 ص 207، 208، 213، 218، 219.
(162)-شرایع الاسلام ج 3 ص 221.
(163)-شرایع الاسلام ج 3 ص 289.
(164)-شرایع الاسلام ج 4 ص 88.
(165)-شرایع الاسلام ج 4 ص 109.
(166)-شرایع الاسلام ج 4 ص 196.
(167)-شرایع الاسلام ج 4 ص 197.
(168)-شرایع الاسلام ج 4 ص 198.
(169)-معجم البدان ج 1 ص 298به بعد.
(170)-معجم البدان ج 5 ص 315 به بعد و سفینة البحار ج 2 ص 629.
(171)-معجم البدان ج 4 ص 175 به بعد.
(172)-معجم البدان ج 4 ص 400.
(173)-معجم البدان ج 5 ص 341.
(174)-معجم البدان ج 5 ص 245.
(175)-معجم البدان ج 1 ص 341.
(176)-معجم البدان ج 1 ص 351.
(177)-معجم البدان ج 5 ص 34.
 

ارسالي از طرف کاربر محترم : amirpetrucci0261

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد