خانه » همه » مذهبی » آثار مکتوب در فقه الحديث

آثار مکتوب در فقه الحديث

آثار مکتوب در فقه الحديث

در طول سده هاي متقدم هجري، در حالي که محدثان با تثبيت شدن امر تدوين، سخت درگير اعتبار سنجي و ارزيابي استنادي احاديث بودند، جنبه هاي سندي حديث به اندازه در بوته توجه عالمان قرار گرفته بود که به شدت جنبه متن و

01084 - آثار مکتوب در فقه الحديث
01084 - آثار مکتوب در فقه الحديث

 

نويسنده: احمد پاکتچي

 


در طول سده هاي متقدم هجري، در حالي که محدثان با تثبيت شدن امر تدوين، سخت درگير اعتبار سنجي و ارزيابي استنادي احاديث بودند، جنبه هاي سندي حديث به اندازه در بوته توجه عالمان قرار گرفته بود که به شدت جنبه متن و محتوا را تحت الشعاع قرار داده بود. در ميان کساني که در طي سده هاي سوم و چهارم، به عنوان تدوين گراني در حوزه حديث شناخته شده اند، به ندرت کساني ديده مي شوند که توجه به متن و فقه الحديث نزد آنان چشمگير بوده باشد.
در ميان صاحبان کتب سته، ابوعيس ترمذي [د 279 ق]، شخصيتي ويژه است که به عنوان فردي پيشگام در فقه الحديث اهل سنت نام برده مي شود. وي افزون بر عوامل مربوط به سند، در شروط صحت حديث برخي از ويژگي هاي مربوط به متن را نيز دخيل مي دانست و همين امر موجب شده بود تا مطالعه متن و محتواي حديث، بخشي از برنامه او در تدوين الجامع الصحيح، مشهور به سنن ترمذي باشد. از جمله اينکه حديث، مورد عمل اکثريت يا دست کم برخي از فقها قرار گرفته باشد، شرط گزينش يک حديث اعم از صحيح و حسن و غريب، براي نقل در سنن ترمذي است (نک: ابن قيسراني 1988 م، ص 17؛ اسعردي 1409 ق، ص 34؛ ذهبي 1388 ق، ج 2، ص 634 – 635). در عمل نيز برگ برگ سنن ترمذي مشحون از نقل اقوال علماست که وي در هر باب، در عرض احاديث ارائه کرده است، افزون بر آنکه وي همواره در مطالعه احاديث، بررسي مي کند که مضمون آن از طريق کدام صحابه ديگر نيز روايت شده است و بدين ترتيب کاملاً غرق در حوزه محتوا مي شود. در واقع همين ويژگي در سنن ترمذي است که جنبه فقه الحديثي آن را بر جسته ساخته و موجب شده است تا اهل حديث، ترمذي را به اين ويژگي بشناسند. از معاصران، محمد احمد کنعان، در اثري با عنوان فقه الحديث عند ائمة السلف به مطالعه آموزه هاي ترمذي در حوزه فقه الحديث پرداخته است (چاپ بيروت، مؤسسة المعارف، 1419ق / 1998م).

1. کتب مشکل الحديث و معاني الحديث

در حوزه اماميه، تأليف آثاري با عنوان معاني الحديث يا عناويني نزديک به آن، از اواسط سده سوم هجري آغاز شده است؛ از آن ميان آنچه در فهارس به ثبت رسيده، دو نوشته با عنوان معاني الحديث (الاحاديث) و التحريف (نجاشي 1407 ق، ص 76؛ ابن نديم 1350 ش، ص 277) و تفسير الحديث (نجاشي، همانجا؛ طوسي 1417 ق، ص 63) از احمد بن محمد برقي [د 274 ق] عالم اصحاب حديث قم است. درباره ي معيار الاخبار، اثر محمد بن مسعود عياشي، عالم ماوراء النهر در اواخر سده سوم هجري که فهارس از آن ياد کرده اند (نجاشي 1407 ق، ص 352 ؛ طوسي 1417 ق، ص 215)، نمي دانيم چه اندازه به محتواي احاديث مربوط باشد؛ تنها ابن نديم اشاره کرده که موضوع نقد وي احاديثي از اهل سنت بوده است (نک: ابن نديم 1350 ش، ص 246).
از سده چهارم هجري، دو نمونه از آثاري در باب معاني حديث را در دست داريم که احاديث را با احاديثي ديگر تفسير کرده اند؛ اين دو اثر شرح الاخبار اثر قاضي نعمان مغربي [د 363 ق]، عالم اسماعيلي افريقيه و مصر (چاپ به کوشش محمد حسيني جلالي، قم، جماعة المدرسين، 1409- 1412 ق)، و معاني الاخبار، اثر ابوجعفر ابن بابويه [د 381 ق] عالم اصحاب حديث قم [ چاپ به کوشش علي اکبر غفاري، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1361ش) هستند. نجاشي در شمار آثار شيخ مفيد [د 413ق] به اثري يافت نشده از او در حوزه معاني حديث، با عناوين المزورين عن معاني الاخبار (نجاشي 1407 ق، ص 400) اشاره کرده و قرن ها بعد علامه حلي [د 726 ق] نيز اثري با عنوان استقصاء الاعتبار في تحرير معاني الاخبار، نوشته شده است (آقا بزرگ 1403 ق، ج2، ص 30).
در حوزه اهل سنت، بايد گفت زماني که سده چهارم هجري آغاز مي شد، مذاهب ماندگار فقهي شکلي قوام يافته به خود گرفته بود و براي مذاهبي مانند حنفي و شافعي که در رقابت با مذاهب اصحاب حديث متأخر قرار داشتند، دفاع از حيثيت مذهب خود و نشان دادن پايبندي آن به سنت نبوي در دستور کار قرار داشت. همين اقتضا، زمينه شکل گيري برخي از آثار در حوزه فقه الحديث را نيز فراهم آورده است. در اين باره جا دارد از ابوجعفر طحاوي [د 321 ق] عالم حنفي مصر نام برده شود که کتابي با عنوان شرح معاني الآثار را با محوريت فقه الحديث تأليف کرده است. مؤلف در اين اثر، احاديث فقهي را بر پايه ابواب فقهي تنظيم کرده، تلاش داشته است تا با رويکردي تفسيري، هم تعارض ميان اخبار را توضيح دهد و هم به نوعي از مذهب فقهي خود دفاع کند. وي در مقدمه کتاب، اشاره دارد که بيشتر شرح احاديثي براي او موضوعيت داشته معاني آنها نه تنها بر عموم، بلکه حتي براي برخي از اهل دانش نيز پنهان بوده است. روش کار طحاوي در اين اثر، شرح مشکلات احاديث در پرتو مقايسه با احاديث ديگر، يا شرح مضمون احاديث با عقلانيتي عرفي و به شيوه اي فقيهانه بوده است (چاپ در 4 مجلد، به کوشش محمد زهري النجار، در بيروت، دار الکتب العلمية، 1399ق). به موازات اثر ياد شده، جا دارد از کار ديگر طحاوي، با عنوان شرح مشکل الآثار ياد کرد که موضوع آن برخي احاديث دشوار فهم، بيشتر در مباحث اعتقادي است و البته افزون بر گردآوري، با بحث هايي در شرح احاديث تکميل شده است (چاپ در 16 جلد، به کوشش شعيب الارنؤوط، در بيروت، مؤسسة الرسالة، 1415 ق/ 1994م).
اثري که از جهاتي با شرح معاني الآثار طحاوي مشابهت دارد و برخاسته از فضاي مذهب شافعي و محيط خراسان است، السنن الکبري، تأليف ابوبکر بيهقي [د 458ق] است. اثر وي کاري در حمايت از مذهب فقهي شافعي و نشان دادن انطباق آن با سنت نبوي است، اما بيشتر به محدثانه در تدوين کتب سنن نزديک شده و مبناي او در حل مشکلات احاديث بيشتر گرد آوردن احاديث مشابه در کنار يکديگر و فراهم آوردن امکان مقايسه و عرضه احاديث بر يکديگر بوده است، هر چند در سطحي محدود، سنن بيهقي نيز از توضيحات فقه الحديثي خالي نمانده است (چاپ حيدر آباد دکن، دائرة المعارف النظامية، 1355 ق).
سرانجام جا دارد به اثري مشابه در فضاي مالکي اندلس اشاره شود که عبارت از الاحکام الشرعية الکبري، تأليف ابن خراط اشبيلي [د 582 ق] است. وي دراين کتاب که باز هم موضوع آن محدود به احاديث فقهي است، ضمن آنکه احاديث هر باب را گرد آوري کرده و به گونه اي متناسب با متون فقه مالکي انتظام بخشيده است، ذيل هر حديث، افزون بر مباحث اعتبارسنجي، به توضيحاتي درباره ي غريب الحديث و برداشت هاي فقهاي مذاهب اهل سنت از محتواي حديث نيز پرداخته است (چاپ در 5 جلد، حسين بن عکاشة، رياض، مکتبة الرشد، 1422ق/ 2001 م).
افزون بر آنچه ياد شد، جا دارد به تأليفاتي نيز اشاره شود که از سوي برخي متکلمان در معاني حديث نوشته شده است؛ از آن جمله مي توان به معاني الاخبار و شرحها، اثر جعفر بن مبشر ثقفي [د 234 ق] متکلم معتزلي (ابن نديم 1350 ش، ص 208) و مشکل الحديث، او تأويل الاخبار المتشابهة، نوشته ابوبکر ابن فورک اصفهاني [د 406 ق] متکلم اشعري اشاره کرد (چاپ به کوشش موسي محمد علي، بيروت، عالم الکتب، 1405ق/ 1985 م؛ نيز به کوشش دانيل ژيماره، دمشق، المعهد الفرنسي للدراسات العربية، 2003م).

2. شروح بر جوامع حديثي

از سده چهارم هجري، همچنين جريان شرح نويسي بر جوامع حديثي آثار گشته است که البته محتواي آن کاملاً در فضاي فقه الحديث جاي مي گيرد. به عنوان نخستين شروح بايد از دو اثر بي سابقه از ابوسليمان خطّابي [د 388 ق] عالم خراساني ياد کرد که افزون بر شروح مورد بحث، از عالمان فعال در حوزه غريب الحديث نيز بوده است (در اين باره، نک: بخش غريب الحديث). دو اثر مورد اشاره از ابوسليمان خطابي، يکي اعلام السنن (يا اعلام الحديث) در شرح صحيح بخاري (چاپ به کوشش محمد بن سعد آل سعود، مدينه، دانشگاه ام القري، 1409 ق / 1988م)، و ديگري معالم السنن در شرح سنن ابي داوود است (چاپ به کوشش محمد راغب طباخ، حلب، 1351 ق/ 1932 م).
هر دو شرح محدود به توضيح احاديث مشکل و غرايب آن است. خطابي در بيان انگيزه از نگارش معالم السنن، آن را به درخواست دوستان براي شرح لغات مشکل و کشف معاني پنهاني احاديث گفته و در مقدمه کتاب ذکر مي کند که بروز مشکل در فهم حديث از سويي به سبب وضعيت نابسامان دين در عصر وي و از سوي ديگر به سبب تقسيم شدن عالمان ديني به دو گروه اصحاب حديث و اصحاب رأي (فقها) بوده است (خطابي 1351ق، ج1، ص 3). از مقدمه معالم السنن آشکار مي شود که وي از نزول سطح علمي اهل حديث در عصر خود نگران بوده و براي فهم صحيح معاني، چاره اي جز ارائه چنين آثاري نمي ديده است (نک: خطابي، همانجا).
گام بعدي نسبت به کار ابوسليمان خطابي در اندلس برداشته شده است. ابوالزناد سراج بن سراج قرطبي [د 422 ق] که افزون بر حديث، به عنوان فقيهي حاذق نيز مطرح بوده (ابن بشکوال 1410 ق، ج 1، ص 225)، شرحي بر صحيح بخاري نوشته بود (حاجي خليفه 1941 م، ج1، ص 546) که نقل قول هايي از آن در آثار مربوط به سده هاي مياني ديده مي شود (مثلاً ابن حجر 1379 ق، ج 1، ص 54، 77، جم؛ عيني، عمدة القاري، ج1، ص 198؛ صالحي شامي 1414ق، ج9، ص 142)، با وجود آنکه نسخه اي از اين شرح شناخته نيست، اما همين نقل هاي بر جاي مانده نشان از آن دارد که رويکرد او در شرح صحيح بخاري، فقيهانه بوده است. همتاي ديگر اندلسي او، مهلب بن احمداسدي [در 435 ق] قاضي اهل المريه است که شهرتش به فهم عميقي از منابع ديني بود (ابن بشکوال 1410 ق، ج 2، ص 567 – 568؛ ذهبي 1405 ق، ج 17، ص 579). مهلب شرحي بر صحيح بخاري نوشته (ابن بشکوال، همانجا؛ ذهبي 1405 ق، ج 17، ص 515، 579) که تا سده هاي ميانه نسخه هايي از آن بر جاي بوده است (نقل مثلاً: ابن حجر 1379 ق، ج 1، ص 173، 312، 314، جم؛ عيني، عمدة القاري، ج 1، ص 53، 226، 261، جم) و بر اساس همين داده ها مي توان برداشت کرد که رويکرد او نيز فقيهانه بوده است.
شرح نويسي بر صحاح، از اواخر سده پنجم هجري در اندلس وارد مرحله جديدي شده و در اين دوره دو شرح مبسوط – يعني شرح ابن بطال قرطبي [د 499 ق] و شرح علي بن عمر مازري [د 536 ق] – بر دو صحيح نوشته شده، که اثري ماندگار از خود بر جاي نهاده و تا امروز بر جاي مانده است. در مقايسه با آثار پيشين که جنبه شرح بر کتب سته داشتند، کتاب مازري نخستين کتابي است که از فضاي غريب الحديث کاملاً فاصله گرفته، به بحث هاي تحليلي در حوزه عقايد و فقه پرداخته است.
الايصال الي فهم کتاب الخصال، از ابن حزم اندلسي [د 456 ق] فقيه ظاهري اندلس، که ابن خلکان به عنوان کتابي در فقه الحديث از آن ياد کرده است (نک: ابن خلکان 1968م، ج3، ص 325؛ نيز ذهبي 1388 ق، ج3، ص 1147). اما حاجي خليفه توضيح مي دهد که الايصال در واقع شرحي بر کتابي با عنوان الخصال است که متضمن اقوال صحابه و تابعين و اتباع آنان در باب مسائل فقه و ادله آن است (حاجي خليفه 1941 م، ج 1، ص 704- 705). حتي اگر در کنار اين اقوال و آثار، مواردي از حديث نبوي هم آمده باشد، روشن است که فضاي غالب بر کتاب، نه فقه الحديث بلکه فقه اثري است.
در فضاي ايران و به طور کلي مشرق اسلامي، شرح نويسي حتي در حد کار ابوسليمان خطابي، تا پايان سده پنجم هجري، هرگز به عنوان يک جريان مطرح نشد و تنها در انتقال به قرن ششم هجري است که عبدالغافر فارسي از علماي بر جسته نيشابور، پس از يک و نيم قرن با تأليف المفهم در شرح غريب صحيح مسلم (فارسي 1403 ق، ص 755؛ ابن نقطه 1408 ق، ج 1، ص 347) و برخي عالمان ديگر اين مسير را ادامه داده اند. شرح نويسي بر جوامع حديثي و به ويژه کتب سته، جرياني پيوسته است که با اين آغاز تا امروز دوام يافته و در طي سده هاي متمادي هرگز بريده نشده است. شرح نويسي بر صحاح، در ايران تا زمان رسميت يافتن تشيع در عصر صفوي، و در اندلس تا زمان تصرف آن توسط مسيحيان، بدون انقطاع دوام داشت. به نظر مي رسد يکي ازمهم ترين علل در پايگيري و دوام اين جريان در دو ناحيه حاشيه اي جهان اسلام، يعني ايران و مغرب، تفاوت زباني و مادري نبودن زبان عربي براي بسياري از مسلمانان باشد؛ چه در نواحي ياد شده، تسلط بر زبان عربي همچنان محدود بود و فهم حديث براي بسياري از مردم و حتي عالمان اين سرزمين ها فهم متوني به زباني غير مادري بود و به همين سبب شرح کردن حديث براي آنان ضروري مي نمود.
از جمله پر سابقه ترين جريان هاي شرح نويسي بر کتب حديث، تدوين شروحي بر نهج البلاغه است که از سده ششم هجري و شايد حتي اواخر قرن پيشين (1) آغاز شده است. نويسندگان اين شروح اغلب از اماميه بوده اند، اما در ميان آنان کساني از غير اماميه مانند ابن ابي الحديد معتزلي هم ديده مي شوند (خطيب حسيني 1405 ق، ج 1، ص 202 بب؛ عاملي 1403 ق، سراسر اثر). اثر حديثي ديگر متضمن اقوالي از امام علي (عليه السلام) که شروحي بر آن نوشته شده، مائة کلمة گردآوري جاحظ است که کساني چون ابن ميثم بحراني از شيعه و رشيدالدين وطواط از اهل سنت، از شارحان آن بوده اند (چاپ سه شرح بر کتاب، به کوشش جلال الدين محدث، قم، جامعه مدرسين، بي تا). کتاب دعايي منقول از امام سجاد (عليه السلام)، مشهور به صحيفه سجاديه نيز موضوع شروح متعدد بوده است (آقا بزرگ 1403 ق، ج 13، ص 345 بب)، اما نزد اماميه شرح نويسي بر کتاب اربعه از سده هاي متأخر رواج يافته است (براي توضيح بيشتر درباره ي روند شرح نويسي در محافل اهل سنت، نک: پاکتچي، پژوهشي در پيرامون جوامع حديثي….، فصل مربوط).

3. شرح نويسي بر احاديث مشکل

در کنار شروح نوشته شده بر مجاميع و مدونات حديثي، بخش ديگري از ادبيات شرح نويسي در حوزه حديث، مربوط به کتبي است که موضوع آنها شرح کردن يک يا چند حديث منتخب بوده است، بدون آنکه سخن از متن خاصي در ميان باشد. نوشتن چنين آثاري از حدود سه چهارم هجري چه نزد اماميه و چه اهل سنت ديده مي شود و به طور مستمر تا سده هاي متأخر ادامه يافته است؛ در سطور بعد فهرستي از برخي نمونه ها مهم و غالباً موجود از اين دست آثار ارائه شده است:
شيخ مفيد [د 413 ق]، مسألة في معني قول النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) اصحابي کالنجوم (ياد کرد: نجاشي 1407ق، ص 401).
همان مؤلف، مسألة في معني قوله (عليه السلام) اني مخلف فيکم الثقلين (ياد کرد: نجاشي، همانجا).
همان مؤلف، کتاب في قوله (صلي الله عليه و آله و سلم) انت مني بمنزلة هارون من موسي (ياد کرد: نجاشي، همانجا).
همان مؤلف، مسألة في خبر مارية (چاپ قم، دار المفيد، 1414 ق).
همان مؤلف، رسالة حول حديث نحن معاشر الانبياء (چاپ قم، دار ا لمفيد، 1414 ق).
سيد مرتضي [د 436 ق]، شرح الخطبة الشقشقية (چاپ ضمن رسائل الشريف المرتضي، ج2، ص 105 بب، قم، مطبعه خيام، 1405 ق).
علامه حلي [د 726 ق]، شرح حديث حقيقت، در معناي حديث کميل بن زياد از امام علي (عليه السلام) در باب حقيقت (چاپ ضمن کلمات المحققين متن 19؛ نيز ضمن ميراث حديثي شيعه، ج 3، ص 183 بب، قم، دار الحديث، 1377بب).
صائن الدين ابن ترکه اصفهاني [د 836ق]، شرح حديث نقطه، در معناي حديث انا النقطة تحت الباء (چاپ ضمن ميراث حديثي، شيعه، ج1، ص 173 بب).
زين الدين شهيد ثاني [د 966 ق]، شرح حديث الدنيا مزرعة الآخرة، نسخه خطي کتابخانه ميرزا محمد طهراني در سامرا (آقا بزرگ 1403 ق، ج 13 ص 198- 199).
ابن همام شيرازي، قرن 9 و 10 ق، شرح حديث حقيقت (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، دفتر 5 ص 161 بب).
خواجه محمد دهدار [د 1016 ق]، شرح حديث حقيقت (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، دفتر 2 ص 187 بب).
مير داماد استرآبادي [د 1040 ق]، شرح حديث تمثيل امير المؤمنين بسورة التوحيد، نسخه خطي آستان قدس رضوي (آقا بزرگ، 1403 ق، ج 13، ص 194).
ملا محسن فيض کاشاني [د 1091 ق]، شرح حديث جنود مجندة، نسخه خطي کتابخانه کاشف الغطاء در نجف (آقا بزرگ 1403 ق، ج 13، ص 187).
سيد احمد علوي عاملي، از عالمان قرن 11 ق، المعارف الالهية، در شرح حديث من عرف نفسه (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، دفتر 12 ص 53 بب).
مولي محمد باقر مجلسي [د 1111 ق]، شرح الاحاديث الغامضة المخالفة للمشهور المفيدة للعلم باوائل الشهور، نسخه خطي کتابخانه ميرزا محمد طهراني در سامرا (آقا بزرگ 1403 ق، ج 13، ص 64).
سليمان بن عبدالله ماحوزي [د 1121 ق]، شرح الاحاديث المتفرقة، که نسخه اي از آن را آقابزرگ طهراني در کتابخانه سيد عبدالله خليفه نشان داده است (آقا بزرگ 1403 ق، ج13، ص 65).
مولي محمد سعيد اشرف، پسر مولي صالح مازندراني [د 1081 ق]، شرح الاحاديث المستصعبة، نسخه خطي کتابخانه سيد حسن صدر درکاظمين (آقا بزرگ 1403 ق، ج 13، ص 65).
مولي حسين خوانساري [د 1125 ق]، شرح احاديث الطينة و التوفيق بينها بما لا يستلزم الجبر (نسخه کتابخانه جندقي در کربلا (آقا بزرگ 1403 ق، ج 13، ص 64).
بهاء الدين محمدمختاري ناييني [د حدود 1140 ق]، شرح حديث عمران صابي؛ متضمن مناظره امام رضا (عليه السلام) با عمران صابي (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، ج 6، ص 463 بب).
رضي الدين محمد شوشتري، از عالمان قرن 11 و 12 ق، شرح دعاي صباح (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، دفتر 12 ص 53 بب).
محمدمؤمن براي قوام محمد حسيني، از علماي قرن 12 ق، شرح حديث انا الله الذي لا اله الا انا (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، دفتر 3، ص 161 بب).
علي بن حسين کربلايي، از علماي قرن 12، شرح حديث نية المؤمن خير من عمله (چاپ ضمن ميراث حديثي، شيعه، ج9، ص 305 بب).
ميرزا ابوالقاسم قمي [د 1231 ق]، شرح حديث انا الطين منسوب به امير المؤمنين (عليه السلام) (چاپ به همراه غنائم الايام، تهران، سنگي، 1319 ق).
همان مؤلف، شرح خطبة البيان (چاپ ضمن جامع الشتات، تهران، سنگي، 1313ق).
شيخ احمد احسايي [د 1241ق] بنيانگذار جريان شيخيه، شرح الزيارة الجامعة (چاپ سنگي تبريز، 1277 ق؛ نيز در 4 جلد، بيروت، دار المفيد، 1420 ق/ 1999 م).
همان مؤلف، رسالة في معني قوله (صلي الله عليه و آله و سلم) من عرف نفسه فقد عرف ربه و نيز رسالاتي در شرح چند حديث ديگر (چاپ ضمن رسائل الشيخ، ج1، کويت، جامع الامام الصادق (عليه السلام)، 1421ق /2000م).
همان مؤلف، رسالة في شرح حديث حدوث الاسماء (چاپ ضمن رسائل الحکمة، بيروت، الدارالعالمية، 1414 ق/ 1993 م).
صدرالدين کاشف دزفولي [د 1241 ق]، شرح حديث من عرف نفسه، نسخه خطي کتابخانه محمد جزائري در نجف (آقابزرگ 1403 ق، ج 13 ص 208).
سيد عبدالله شبر [د 1242 ق]، شرح الزيارة الجامعة (چاپ بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق/ 1983 م).
آقامحمد علي هزارجريبي نجفي [د 1245 ق]، شرح الاحاديث المشکلة، نسخه خطي کتابخانه صدرالاسلام خويي (آقابزرگ 1403، ج 13 ص 65).
حکيم ملا علي نوري [د 1246 ق]، شرحان لحديث هل رأيت رجلا (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، ج 3، ص 141 بب).
همان مؤلف، شرح حديث النورانية، متضمن سؤال ابوذر از سلمان درباره معرفت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به نورانيت (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، ج 15، ص 197 بب).
همان مؤلف، شرح حديث ان الارض علي الحوت (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، ج 15، ص 233 بب).
مولي محمد مشهدي [1257 ق]، حل الاخبار المشکلة، در 3 جلد (آقابزرگ 1403 ق، ج 13، ص 66، ج 16 ص 70).
سيد کاظم رشتي [د 1259 ق] از شيخيه، شرح الخطبة التطنجية (چاپ در 3 جلد، کويت، جامع الامام الصادق (عليه السلام)، 1421 ق/ 2001م).
محمد علي بن محمد حسين خلخالي [د بعد 1263ق]، شرح حديث حقيقت (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، ج 16ص 113 بب).
ميرزا حسن گوهر قراجه داغي [د 1266 ق] از شيخيه، شرح خطبة التوحيد للامام الرضا (عليه السلام) (نشر در المکتبة الشاملة لمدرسة الشيخ الاوحد، 2002 – 2003 م).
سيد محمد مهدي تنکابني [د 1280 ق]، شرح حديث من عرف نفسه (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، ج1، ص 143 بب
حسين بن عباس خيقاني نجفي [د ح 1300ق]، الفوائد الحسينية في شرح الاحاديث المشکلة، نسخه خطي کتابخانه خانوادگي (آقا بزرگ 1403، ج 16، ص 332).
مولي محمد علي قراجه داغي تبريزي [د 1310 ق]، اللمعة البيضاء في شرح خطبة الزهراء (عليه السلام) (چاپ به کوشش سيد هاشم ميلاني، قم، مؤسسه ي الهادي، 1418 ق).
علي بن عبدالله بحراني [د 1319 ق]، شرح الحديثين، در شرح دو حديث الرياء شرک و ترکه کفر، و حبنا اهل البيت يکفر الذنوب (چاپ ضمن ميراث حديثي شيعه، ج6، ص 357 بب).
حاج محمد خان کرماني [د 1324ق]، از شيخيه، رسالة في شرح خطبه ي شريفة تتضمن آية النور (چاپ کرمان، مطبعه سعادت، 1352 ش).
امام خميني [د 1368 ش]، شرح حديث جنود عقل و جهل (چاپ تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1381 ش).
امام خميني، شرح دعاء السحر (چاپ تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1374 ش).
همچنين بجاست نمونه هايي هم از آثار مهم تأليف شده در محافل اهل سنت به دست داده شود؛ مانند:
ابوبکر محمد بن قاسم ابن انباري [د 328 ق] شرح (غريب) خطبة عائشة في ابيها (چاپ به کوشش صلاح الدين منجد، بيروت، 1980 م؛ سند روايت: ابن خير 1963 م، ص 197- 198)؛ از همو، شرح حديث هند بن ابي هاله در وصف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) (ابن خير 1963 م، ص 197)، و شرح غريب حديث ام زرع (ابن خير، همانجا).
ابوالحسن محمد بن مظفر بزاز [د 379 ق]، غرائب حديث مالک بن انس (چاپ به کوشش رضا بن خالد الجزائري، رياض، دار السلف، 1418ق/ 1997م).
ابواحمد عسکري [د 382 ق]، شرح خطبه شقشقيه، شرح حديث حضرت زهرا (عليه السلام) در بستر بيماري و شرح حديث هندبن ابي هاله در وصف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از ابواحمد عسکري در پاسخ به پرسش هاي شيخ صدوق ابن بابويه قمي (چاپ ضمن معاني الاخبار ابن بابويه، ص 84 بب، 356 بب، 362 بب).
محمد غزالي [د 405 ق]، شرح حديث من عرف نفسه، منتسب به وي (حسيني 1354 ش، ج3، ص 146، 149).
ابوبکر محمد بن حيدرة بن مفوز معافري [د 505 ق] جزء فيه مسألة في تفسير قول النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) في خالد بن الوليد: ان خالدا قد احتبس ادراعه و اعتده (ابن خير 1963 م، ص198؛ ياد کرد مؤلف: ذهبي 1405 ق، ج19، ص 421).
قاضي عياض [د 544 ق]، بغية الرائد لما تضمنه حديث ام زرع من الفوائد در شرح حديث عائشه درباره ي يازده زن که تصميم گرفتن اسرار خود با شوهرانشان را بازگو کنند (چاپ به کوشش صلاح الدين ادلبي و ديگران، رباط، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامية، 1395/ 1975 م؛ سند روايت: ابن خير 1963 م، ص 197).
محيي الدين عبدالقادر گيلاني [د 561 ق]، الغوثية، در شرح حديث من عرف نفسه (حسيني 1354 ش، ج3، ص 146).
علاء الدوله سمناني، از عارفان قرن 6 ق، منهج الجمح، در شرح حديث ان ارواح المؤمنين طير خضر (چاپ ضمن رسائل علاء الدوله سمناني، به کوشش ثاکستون، انتشارات دانشگاه هاروارد، 1988م).
نجم الدين کبري [د 618 ق]، شرح حديث کنت کنزا مخفيا، که نسخه هايي خطي از آن در کتابخانه مجلس شوراي اسلامي، کتابخانه ملک و کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران نشان داده شده است (فهرست شورا 1305 ش، ج 17، ص 142- 143؛ افشار 1352 ش، ج6، ص 255؛ دانش پژوه 1332 ش، شم 3497/ 5).
محيي الدين ابن عربي [د 638 ق]، شرح حديث من عرف نفسه، نسخه خطي دانشگاه توکيو (شماره نسخه 2426).
اوحد الله عبدالله بن مسعود بلياني [د 683 يا 686 ق]، رساله اي در شرح حديث من عرف نفسه (نک: نسخه خطي دانشگاه توکيو، شم 2429 ؛ نيز حسيني 1354 ش، ج18 ص 62).
محمد بن ابي الفتح بعلي [د 709 ق]، شرح حديث ام زرع (چاپ ضمن کتاب: البعلي اللغوي و کتاباه، به کوشش سليمان بن ابراهيم العايد، مکه، مکتبة الطالب الجامعي، 1407 ق).
سعد الدين محمود شبستري [د 720 ق]، مرآة المحققين، در معناي من عرف نفسه (چاپ مکرر، از جمله ضمن مجموعه آثار شبستري، به کوشش صمد موحد، تهران، کتابخانه طهوري، 1365 ش).
تقي الدين ابن تيميه [د 728 ق]، رسالة في شرح حديث ابي ذر، متضمن حديث يا عبادي اني حرمت الظلم علي نفس (چاپ ضمن الرسائل المنيرية، ج 3 متن 10، قاهره ادارة الطباعة المنيرية، 1346 ق).
همان مؤلف، شرح حديث عمران بن حصين کان الله و لم يکن شييء قبل (چاپ ضمن مجموع رسائل ابن تيمية، ج3، متن 6، رياض، الامانة العامة للاحتفال بمرور مائة عام علي تأسيس المملکة، 1419ق / 1999م
ابن تيميه، شرح حديث النزول (چاپ به کوشش محمد بن عبدالرحمن الخميس، رياض، دار العاصمة، 1414 ق/ 1993 م).
زين الدين ابن رجب حنبلي [د 795 ق]، ورثة الانبياء: شرح حديث ابي الدرداء (چاپ ضمن مجموع رسائل ابن رجب، ج 1، متن 1، به کوشش طلعت بن فؤاد الحلواني، قاهره، الفاروق الحديثة للطباعة و النشر، 1423 ق).
همان مؤلف، شرح حديث لبيک اللهم لبيک (چاپ ضمن مجموع رسائل ابن رجب، ج1، متن 3، همان مشخصات).
همان مؤلف، شرح حديث عمار بن ياسر، متضمن حديث اللهم بعلمک الغيب…(چاپ ضمن مجموع رسائل ابن رجب، ج1، متن 4، همان مشخصات).
همان مؤلف، شرح حديث مثل الاسلام، متضمن حديث ضرب الله مثلاً صراطا مستقيما…. (چاپ ضمن مجموع رسائل ابن رجب، ج 1، متن 5، همان مشخصات.)
همان مؤلف، غاية النفع في شرح حديث تمثيل المؤمن بخامة الرزع (چاپ ضمن مجموع رسائل ابن رجب، ج 1، متن 6، همان مشخصات).
همان مؤلف، جزء من الکلام علي حديث شداد بن اوس اذا کنز الناس الذهب و الفضة (چاپ ضمن مجموع رسائل ابن رجب، ج 1، متن 12، همان مشخصات).
همان مؤلف، جزء من الکلام علي حديث يتبع الميت ثلاث (چاپ ضمن مجموع رسائل ابن رجب، ج 2 متن 16، همان مشخصات).
همان مؤلف، شرح حديث ان اغبط اوليائي (چاپ ضمن مجموع رسائل ابن رجب، ج 2 متن 29، همان مشخصات).
همان مؤلف، شرح حديث ما ذئبان جائعان ارسلا في غنم ( چاپ ضمن مجموع رسائل ابن رجب، ج 3 متن 1، همان مشخصات).
جلال الدين سيوطي [د 911ق]، شرح حديث ام زرع (چاپ همراه بغية الرائد قاضي عياض، به کوشش صلاح الدين ادلبي و ديگران، رباط، وزارة الاوقاف والشؤون الاسلامية، 1395/ 1975م).
همان مؤلف، القول الاشبه في حديث من عرف نفسه (چاپ ضمن مجموعه رسائل عشرة لاهور، مطبع محمدي، بي تا).
ابن غنام، حسين د 1125 ق، العقد الثمين في شرح احاديث اصول الدين، با رويکرد سلفي (چاپ به کوشش محمدبن عبدالله الهبدان، رياض، دار القاسم للنشر، 1423 ق/ 2003 م).
همان گونه که ديده مي شود، طيف هاي متنوعي از عالمان اهل سنت، از فيلسوفان و عارفان گرفته تا سلفيان به اين نوع از تأليف حديث اهتمام ورزيده اند.

4. انواع خاص در آثار فقه الحديث

افزون بر آنچه ذکر شد، برخي نوع هاي ادبي (2) در حوزه تأليفات حديثي اختصاص به حوزه فقه الحديث داشته اند. بي ترديد مهم ترين آنها، نوع غريب الحديث است. اما فراتر جا دارد از کتبي ياد شود که از روزگار قدما تا معاصران، در زمينه هايي مانند ناسخ ومنسوخ حديث، يا اسباب ورود حديث نوشته شده اند؛ مانند:
ناسخ الحديث و منسوخه، ابوحفص عمر بن احمد ابن شاهين [د 385 ق] عالم بغدادي، چاپ به کوشش سمير الزهيري، زرقاء، مکتبة المنار، 1408 ق/ 1987 م؛ نيز به کوشش علي احمدمعوض وعادل احمد عبدالموجود، بيروت، دار الکتب العلمية، 1412ق/ 1992 م.
اعلام العالم بعد رسوخه بحقائق ناسخ الحديث ومنسوخه، ابوالفرج ابن جوزي [د 597 ق] واعظ حنبلي بغداد، چاپ به کوشش احمد بن عبدالله العماري الزهراني، بيروت، دار ابن حزم، 1423 ق/ 2002 م.
الناسخ والمنسوخ في الاحاديث، احمد بن محمد بن مظفر بن مختار رازي [د حدود 631 ق] فقيه حنفي ري، به کوشش محمود عبيدات، پايان نامه کارشناسي ارشد، در دو جلد، مکه، دانشگاه ام القري، 1410ق.
اللمع في اسباب ورود الحديث، جلال الدين سيوطي [د 911 ق] عالم جامع الاطراف مصري، چاپ همراه الجامع الصغير سيوطي، بيروت، دارا لفکر، 1416 ق/ 1996 م.
البيان و التعريف في اسباب ورود الحديث الشريف، سيد ابراهيم بن محمد ابن حمزه حسيني [د 1120 ق] عالم حنفي شام، چاپ حلب، مطبعة البهاء، 1329 ق.
علم اسباب ورود الحديث، طارق اسعد حلمي الاسعد عالم معاصر، چاپ بيروت، دار ابن حزم، 1422ق/ 2001 م.
در خاتمه مرور بر ادبيات موجود جا دارد از کتب بسيار محدودي نام برده شود که در منابع رجال و فهارس از آنها به عنوان کتبي نام برده شده که تعبير فقه الحديث را در عنوان خود داشته اند؛ شامل:
فقه الحديث، نوشته فردي ناشناس که به گفته حاجي خليفه، ابو ياسر شمس الدين محمد بن عمار، عالم مالکي [د 844ق] آن را شرح کرده بوده است (حاجي خليفه 1941 م، ج 2، ص 1288). اما مضامين کتاب کاملاً ناشناخته مانده است.
المسوي في فقه الحديث، اثر شاه ولي الله دهلوي [د 1176ق] عالم سلف گراي هند که در آن احاديث موطأ مالک را بر اساس يک طبقه بندي سهل الوصول مرتب کرده و سپس ذيل هر حديث به مستنبطات خود از محتواي حديث پرداخته است (کتابي 1402 ق، ج 2، ص 1121). با وجود عنواني که بر اين کتاب نهاده شده، کاملاً آشکار است که اين کتاب را بايد در شمار شروح نوشته شده بر موطأ، مانند التمهيد ابن عبدالبر نمري قرار داد و نبايد آن را نوشته اي مستثنا از عموم شروح تلقي کرد.
فقه الحديث اثر ابوعبدالله محمد بن علي عمراني [د 1269ق]، محدث يمني که عبدالحي کتاب از آن نام برده، اما درباره ي محتواي آن توضيحي نداده است (کتاني 1402 ق، ج2، ص 830).
در ميان معاصران نيز آثاري که تعبير فقه الحديث را در عنوان خود داشته باشد، انگشت شمار است، ضمن آنکه همين اندک هم از حيث محتوا هر کدام از منظري خاص ومحدود به فقه الحديث پرداخته اند. اين آثار عبارتند از:
فقه الحديث و درايته، نوشته اي کوتاه ازعلي اکبر غفاري که به همراه تلخيص مقباس الهداية مامقامي (صص 243- 275)، انتشار يافته و به وجود اختصار همچنان بخش مهمي از آن ناظر به مباحث مصطلح الحديث است (چاپ تهران، دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، 1369ش).
منهجية فقه الحديث عن القاضي عياض في اکمال المعلم بفوائد مسلم، اثر حسين بن حمد الشواط، که در آن به بررسي روش کار قاضي عياض در شرحش بر صحيح مسلم پرداخته است (چاپ، الخُبَر، دار ابن عفان، 1993 م).
فقه الحديث عند ائمة السلف، از محمد احمد کنعان، که تنها صورتي مدون از مباحث فقه الحديثي ترمذي در سنن است (چاپ بيروت، مؤسسة المعارف، 1419 ق/ 1998 م).
اصول و قواعد فقه الحديث، از محمد حسن رباني که با کلياتي مانند مفاهيم کليدي در فقه الحديث، کتاب شناسي فقه الحديث، تفاوت فقه الحديث با غريب الحديث آغاز کرده، بخش دوم را به قواعد لازم الرعايه در فقه الحديث و بخش سوم را به نکات لازم در شرح حديث اختصاص داده است. بخش سوم در حد نکته ها و تذکراتي پراکنده است که حالت مروري دارد و حجم اندکي دارد و سهم عمده اي از حجم کتاب را همان بخش دوم، يعني قواعد در بر گرفته است (چاپ قم، بوستان کتاب، 1383ش).
در مجموع به جرأت مي توان گفت که جاي نوشته اي که نگاهي ساختمند به مباحث فقه الحديث داشته و يک الگوي نظري براي مطالعه در اين علم ارائه کرده باشد، خالي است.

پي‌نوشت‌ها:

1. تنها شارحي که احتمال دارد در سده پنجم نهج البلاغه را شرح کرده باشد، احمد بن محمد وبري است که شرح حالي از او به ثبت نيامده است، تنها به اين قرينه که علي بن زيد بيهقي (د 565 ق) بارها در معارج نهج البلاغة، از وي نقل قول کرده، مي توان نتيجه گرفت که وي بر بيهقي تقدم زماني داشته است. درمنابع رجالي اهل سنت، همچنين فردي رابا نام احمد بن محمد بن (ابي) عمر وِبري مي شناسيم که از ابوموسي مديني محدث اصفهاني (د 581 ق) استماع داشته است و اگر اين همان شارح نهج البلاغه باشد، مي توان درگذشت او را در حدود 620 ق گمانه زد.
2. genres

منبع مقاله :
پاکتچي، احمد، (1392)، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد