آسيب شناسى فرهنگ سياسى عاشورا (1)
آسيب شناسى فرهنگ سياسى عاشورا (1)
تحليل و شناسايى آسيبهاى اين فرهنگ، در گرو شناخت چگونگى معمارى و شناخت معماراناين بناى عظيم است. از اين رو نويسنده، به عنوان مقدّمه، بخشى مختصر در باره معمارى فرهنگعاشورا ارائه كرده، آنگاه به بررسى بيشتر آسيبشناسى آن پرداختهاست.
اين بخش مقاله، به اين پرسش پاسخ مىدهد كه نخستين معماران فرهنگ عاشورا چه كسانىبودهاند؟ مراسم و آيين عزادارى توسط چه كسانى و از چه زمانى رايج شده است؟ در اين بخش مقدماتىبا ارائه كليّات و رؤوس مطالب، مشخص مىگردد كه معمارى فرهنگ عاشورا مربوط به عصر اهلبيت(ع) است و آيين سوگوارى عاشورا نيز برگرفته از آموزههاى ايشان است. اين بخش دو قسمت دارد:
الف) نقش اسيران كربلا در معمارى فرهنگ عاشورا
ب) نقش امامان معصوم(ع) در معمارى فرهنگ عاشورا.
بخش دوم مقاله كه پيكره اصلى آن را تشكيل مىدهد، به موضوع آسيبشناسى فرهنگ عاشورا و بررسى برخى نقطه ضعفها و پارهاى آفتها مىپردازد؛ ضمن آنكه به شيوه درمان نيز اشاره مىكند، تانقش سازنده و منزلت رفيع اين فرهنگ در ساختار سياسى اجتماعى جامعه مشخص گردد.
اين بخش، خود از دو قسمت تشكيل مىشود: بايستهها و نبايستههاى فرهنگ عاشورا. در قسمتنخست، سه عنوان كلّى مورد توجه است:
1. ارتكاب گناه و تخلّف از شرع
2. سست كردن پايههاى دين و مذهب
3. تحريف لفظى و معنوى عاشورا.
طىّ اين سه عنوان مشخص مىشود كه رعايت نكردن هر يك از اينها و انجام كارهايى كه تحريفعاشورا است يا موجب تحريف عاشورا مىگردد، خطر بزرگى است كه موجب كم رنگ و يا بىاثر شدناين فرهنگ سازنده مىشود.
در قسمت دوم نيز اهداف عاشورا، در سه بعد طبقه بندى مىشود:
1. احياى ارزشهاى انسانى،
2. احياى ارزشهاى اسلامى (بطور عام)،
3. احياى ارزشهاى عرفانى.
عاشورا، اين سه را، يكجا، به نحو بسيط و يگانه در خود داشت و عزاداران و سوگوارانامامحسين(ع)، بايد اين اهداف را دقيقاً بشناسند، و هر كجا كم توجهى و غفلتى مشاهده مىشود، نسبتبه ترميم آن حسّاس باشند.
به اعتقاد نويسنده توجه به اين بايستهها، و پرهيز از آن نبايستهها، موجب مىشود، فرهنگعاشورا، اين سرمايه بزرگ اسلامى، انسانى، در جايگاه واقعى اجتماعى خود قرار گيرد و تمامى ابعادسياستهاى كلان اجتماعى را متأثر از خود گرداند.
مقدّمه: معمارى فرهنگ عاشورا
الف. نقش اسيران كربلا در معمارى فرهنگ عاشورا
تاريخنگار شاخص حادثه عاشورا، ابومخنف،
[1] به نقل از يكى از شاهدان واقعه نينوا،ابنقيس تميمى حكايت كند: هر چيزى را فراموش كنم، سخن زينب(س) دخت فاطمه(س)را هنگام مرور بر جسم چاك چاك برادرش حسين(ع)، وقت رفتن به كوفه فراموش نمىكنمكه مىگفت:
«يا محمداه، يا محمداه، صلى عليك ملائكة السماء هذا الحسين بالعراء مرمل بالدماء مقطّع الاعضاء، يا محمداه و بناتك سبايا، و ذريّتك مقتّلة، تسفى عليها الصبا.»
زينب، با اين سخنان دوست و دشمن را به گريستن واداشت.
[2] «اى جدّم، اى رسول خدا، درود فرشتگان آسمان بر تو باد، اين پيكر قطعه قطعه و غلطيده درخون حسين توست. يا رسول الله، دخترانت اسير و جگر گوشهگانت كشته و نسيم مشرق برجسم چاك چاك آنان در بيابان مىوزد.»
پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول رو در مدينه كرد يا ايها الرسول اين كشته فتاده به هامون حسين تُست وين صيد دست و پازده در خون حسين تُست اين نخلتر كز آتش جان سوز تشنگى دود از زمين رسانده به گردون حسين تُست اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تُست
[3] با اين سخنان سراسر آه و سوز زينب سلام الله عليها كه در آغاز سفر اسارت به كوفه وشام بيان شد، فصلى جديد از حادثه خونبار كربلا رقم خورد. اكنون عاشورا پايان يافته بود ووظيفه پيامآوران عاشورا، اسيران دشت كربلا، به ويژه زينب(س) صيانت از آن بود. پيامشهيدان طفّ براى ابديّت تاريخ بشرى بايد حفظ مىشد. عاشورا حادثهاى ساده و گذرا نبود،عاشورا براى جاودانگى وحى و اسلام و حفاظت از پيام آسمانى پيامبر خاتم(ص) پديد آمدهبود. «حسين منّى و انا من حسين» و براى تحقق دقيق و كامل اين رسالت عظيم چارهاى جزتبديل عاشورا به يك فرهنگ و مكتب نبود، فرهنگى كه تا اعماق زندگى فردى و اجتماعىانسانها تا ابد نفوذ كند و مكتبى كه درسهاى دين خاتم را براى سعادتى جاودانه، به گوشتمامى انسانهاى عاشق حقّ و شيفته انسانيّت و عدالت و توحيد و آزادگى برساند و بياموزندكه : «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا.»
رسالت شاهدان مصيبت عظماى طفّ، از حضرت زينب و امام سجاد تا امامان معصومديگرعليهمالسلام آن بود كه اوّلاً عاشورا به فراموشى سپرده نشود، ثانياً از خطر تحريفمصون بماند و نگذارند دست تحريفگران بر دامان پاك آن رسد. در اين صورت بود كهمىتوانست شعارها و اهداف عاشورا تا ابد چراغى فراروى خيل عظيم مشتاقان حقّ وعدالت قرار گيرد.
البته عظمت مصيبت و ژرفاى رزيّه كربلا، (مصيبة ما اعظمها و اعظم رزيتها فى الاسلام و
فى جميع السماوات و الارض)
[4] به حدّى بود كه در اوان پيدايش آن، هر احساسى راجريحهدار مىكرد و دوست و دشمن را به تفكر و انديشه وا مىداشت و از اين رو از نخستينروزهاى مصيبت كربلا، قيامهاى مختلف شكل مىگيرد و از همين جهت است كه عدّهاى ازبزرگان و خواصّ اسلامى و پارهاى از صحابه پيامبر را وادار به روشنگرى و عكسالعمل ودفاع از سيره و روش حسين بن على(ع) و زنده نگه داشتن ياد و نام او مىكند. مثلاً در مجلسابنزياد، هنگامى كه زيدبن ارقم، جسارت عبيدالله را بر لب و دندان رأس بريده سيدالشهدا،مشاهده كرد، تاب نياورده و شجاعانه به ابنزياد عتاب مىكند: امير سركش و مغرور كوفه،
«اعل هذا التقضيب عن هاتين الثنيتين، فوالذى لا اله غيره لقد رأيت شفتى رسول الله صلىالله عليه و اله و سلم على هاتين الشفتين يقبّلهما؛
[5] چوب دستىات را از اين دندانها دور كن، قسم به پروردگارى كه جز او خدايى نيست، با چشمانخود، لبان رسول الله(ص) را بر اين لب ديدم كه بر آنها بوسه مىزد.»
زيد بن ارقم اين سخن را گفت و با گريه مجلس را ترك كرد و به آنان كه بيرون مجلس،گرد آمده بودند اعلام كرد:
«انتم يا معشر العرب العبيد بعد اليوم، قتلتم ابنفاطمة و امّرتم ابنمرجانة فهو يقتل خياركم ويستعبد شراركم، فرضيتم بالذل، فبعداً لمن رضى بالذلّ؛
شما اى گروه عرب، پس از امروز بندگانى بيش نخواهيد بود. فرزند فاطمه را كشتيد و فرزندمرجانه را امير خود ساختيد تا خوبانتان را به قتل رساند و بدانتان را به بندگى كشاند وبدينسان به ذلّت راضى شديد، واى بر آنان كه تن به ذلّت دهند.»
با اين جملات، زيدبن ارقم با شيوايى و رسايى كامل به پيام عزتبخش و غرورآفرينعاشورا اشاره كرد.
نمونه ديگر در مسير زنده نگه داشتن نام كربلا و اباعبدالله(ع)، زيارت اربعين جابربنعبدالله انصارى، صحابى بزرگوار پيامبر اكرم(ص) است. عطية بن سعدبن جناده(م111ه’ق)كه همراه جابر بوده، گويد:
«جابر غسل كرد و خود را شبيه مُحرمان ساخت و به سعد خوشبو كرد و چون نابينا بوددستش را گرفته و به قبر مطهر رسانيدم، پس بيهوش شد، آب بر او پاشيدم، به حال آمد و باسوز دل سخنانى جگر سوز به آن حضرت عرض كرد و آنگاه بر شهدا سلام كرد و گفت: ما نيزدر ثواب اين فيض بزرگ و جهاد و شهادتى كه نصيب شما گشت، شريك مىباشيم. چرا كهنيّت من و اصحابم، همان نيت حسين(ع) و اصحاب اوست و از پيامبر اكرم(ص) شنيدم كه: هر كس عمل قومى را دوست دارد، با ايشان در ثواب آن عمل شريك باشد.»
[6] اينها نمونههايى از تلاشهاى مقدسى است كه براى حفظ عاشورا و انتقال پيام آن بهجامعه اسلامى آن روز صورت گرفت. ولى از آنجا كه حوادث هر چه قدر بزرگ باشند، گذرزمان يا موجب فراموشى آنها مىشود و يا لا اقل مانع انتقال اهداف و پيام واقعى آنها بهنسلهاى بعدى مىگردد، براى صيانت از عاشورا و اهداف بلند آن، نقش اصلى و اساسى بردوش خود اهل بيت(ع) بود. از ميان اهل بيت(ع)، در مرحله نخست اين نقش بر دوشحضرت زينب(س) و امام سجاد(ع) و ديگر اسيران كربلا، كه خود شاهد آن صحنههاىدلخراش بودند و با تمام وجود آن مصيبت عظمى را به جان خريده و تحمّل كرده بودند،واگذار شده بود كه با سخنان آتشين و غرورآفرين خود در ايام اسارت و استفاده ازفرصتهاى مهمى كه در مجلس ابنزياد و يزيد و در كوفه و شام و پس از ايام اسارت بهدست مىآمد، مانع از فراموشى خاطره سيدالشهدا(ع) و اهداف او شوند. زينب(س) كه با آنهمه داغ و مصيبت، در مجلس ابنزياد با دنيايى از ابهت و بزرگى حاضر شد، سه بار، اميرمغرور كوفه خواستار معرفى او شد ولى پاسخى نشنيد، سرانجام يكى از كنيزان، او را معرّفىكرد، ابنزياد رو كرد به زينب و گفت: «سپاس خدايى را كه رسوايتان گردانيد و شما را به قتلرسانيد و دروغتان را آشكار گردانيد.» اين سخنان نه تنها حكايت از عمق كينه امويان باخاندان وحى داشت، كه حقد آنان را نسبت به پيام آسمانى و رهايى بخش آنان نيز آشكارمىساخت. امّا زينب در پاسخ فرمود:
«الحمدلله الذى اكرمنا بمحمد صلى الله عليه و اله و سلم و طهّرنا تطهيرا، لا كما تقول انت، انمايفتضح الفاسق و يكذّب الفاجر؛
[7] سپاس پروردگارى را كه با پيامبر خاتم(ص) اكراممان نمود و ما را پاكيزه و طاهر گردانيد؛آنچنان كه تو مىگويى نيست. همانا اين فاسق است كه رسوا مىگردد و انسان فاجر است كهدروغش آشكار مىشود.»
اين سخنان و گفت و گو و اتفاقات كه خوشبختانه همگى در سينه تاريخ ثبت است،بهخوبى نشان مىدهد كه چگونه با درايت و درك درست شرايط، خاندانامامحسين(ع)اززمينههاى به دست آمده، بهره مىجستند براى آنكه، پيام شهيدان كربلارابهجامعه غفلت زده و خواب آلود توسط بنىاميه برسانند و با عاشورا، يك فرهنگ پديدآورند؛ فرهنگى مبتنى بر آموزههاى دقيق وحيانى كه در عترت طاهره(ع) به وديعت گذاردهشده بود.
ب. نقش امامان معصوم(ع) در معمارى فرهنگ عاشورا
پس از شاهدان حاضر در صحنه كربلا، نوبت به ديگرامامان معصوم(ع) مىرسد تا اينفرهنگ را عمق بخشند و بنيان آن را هر چقدر رفيعتر گردانند. در اين ارتباط، به پارهاى ازمقولات و مفاهيم كليدى مىتوان اشاره داشت. و تفصيل آن را به مقالهاى مستقل ارجاعمىدهيم كه در همين شماره ويژه نامه آمده است.
[*]
1. گريستن و گريانيدن
گريستن در مصيبت سيدالشهدا، به عنوان عبادتى ارزشمند كه موجب تقرّب الى اللهمىشود، مورد تأكيد، عترت طاهره(ع) بوده است. امام هشتم به ريّان بن شبيب فرمود:
«يا ابنالشبيب ان كنت باكياً لِشى فابك للحسين بن على بن ابىطالب؛
[8]
اگر بر چيزى مىگريى، بر حسين مويه كن.»
در همين باب علّامه مجلسى(ره) در بحارالانوار، با نام «ثواب البكاء على مصيبته و….»سى و هشت روايت در فضيلت گريه بر سيدالشهدا و ساير ائمه گزارش كرده است.
[9]
2. مرثيهسرايى
از ابزارهاى مهم براى جاودانه كردن حوادث تاريخى، استفاده از هنر، از جمله شعراست. امامان معصوم(ع) در اين ارتباط تأكيد فراوانى داشتند و شاعران مرثيهسراى سالارشهيدان را تشويق و مورد تفقد قرار مىدادند، از آنان مىخواستند سرودههاى خود را درحضور ايشان بخوانند و به آنان ارزش والاى به كارگيرى اين هنر را در رثاى سيد شهيدان(ع)يادآور مىشوند.
زيد شحام گويد: با گروهى از كوفيان در حضور امام صادق(ع) بوديم كه جعفر بن عفانوارد شد، امام، او را فرا خواند و نزد خويش جاى داد، آنگاه به او فرمود: شنيدهام در رثاىامامحسين(ع) مرثيهسرايى مىكنى؟ گفت: آرى. فرمود: بخوان. جعفر شروع به خواندنمرثيه خود كرد و امام و تمامى اطرافيان شروع بر گريستن كردند تا اينكه قطرات اشك برسيما و محاسن حضرت نشست. آنگاه خطاب به جعفر فرمود: فرشتگان مقرّب الهى، سرودهتو را شنيدند و آنان نيز مويه كردند. و در پايان فرمود:
________________________________________
[*]. نك: مقاله «بعد سياسى و احياى عاشورا از منظر فقه».
«ما من احد قال فى الحسين شعراً فبكى و ابكى به الّا اوجب الله له الجنة وغفر له؛
[10]
كسى كه در رثاى حسين شعرى مىگويد پس گريه نمىكند يا نمىگرياند مگر آنكه خداوندبهشت را براى او مقرر مىكند و او را مىبخشايد.»
3. زيارت و ياد امام حسين(ع) در هر حال
از مهمترين عوامل تبديل عاشورا به يك فرهنگ و انديشه و تداوم آموزههاى آن، تأكيدفراوان ائمه اطهار(ع) بر زيارت كربلا بوده است. در طول سال كمتر زمان مهمى را مىتوانسراغ گرفت كه زيارت كربلا از جمله اعمال و آداب آن نباشد. شبهاى قدر، شبهاى عيد فطر وقربان، عرفه، نيمه شعبان، اربعين، عاشورا، و حتى هر شب و روز جمعه، زيارتامامحسين(ع) مورد تأكيد قرار گرفته است. در وسائلالشيعه، بابى وجود دارد با نام «بابتأكّد استحباب زيارة الحسين بن على(ع) و وجوبها كفاية». در اين باب چهل و هشت روايتگزارش شده است. و در باب پس از آن، «باب كراهة ترك زيارة الحسين(ع)» بيست و يكروايت نقل شده است.
محمد بن مسلم از امام باقر(ع) روايت كرده است:
«مروا شيعتنا بزيارة قبر الحسين(ع) فان اتيانه يزيد فى الرزق و يمدّ فى العمر و يدفع مدافعالسوء، و اتيانه مفترض على كلّ مؤمن يقرّله بالإمامة من الله؛
[11]
شيعيانمان را به زيارت مرقد حسين(ع) امر كنيد، همانا آمدن به زيارت او، روزى را افزون، عمررا طولانى و روزنه بديها را مىبندد و آمدن به زيارت او بر هر مؤمنى كه به امامت الهى او اقراردارد، واجب است.»
استحباب زيارت امامحسين(ع) حتى از مكانهاى دور براى زنان، تكرار اين زيارت بهقدر امكان، پياده روى به سوى كربلا و زيارت امامحسين(ع)، زيارت به نيابت از ديگران،عناوينى است كه در روايات مورد تأكيد و اهتمام فراوان است.
[12] حتى زيارت امامحسين(ع)در حال خوف مستحب است.
[13] سلام گفتن بر آن امام شهيد نزديك و دور ندارد، از مكان دورنيز زيارت و سلام بر آن حضرت استحباب دارد. امام صادق(ع) به سدير فرمود: بر بامخانهات رو، به جانب راست و چپ رو كن، سپس بر آسمان نظر افكن، آنگاه رو به جانبكربلا كن و بگو:
«السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك و رحمة الله و بركاته.
اين كار تو ارزش يك حج و عمره دارد.»
[14]
براى زنده نگاه داشتن ياد امامحسين(ع) از جمله مستحبات، ذكر نام ايشان و لعن برقاتلان او پس از نوشيدن آب است، چنانكه امام صادق(ع) به داود رقى فرمود.
[15]
4. تربت و حائر حسينى(ع)
خاك كربلا و حائر حسينى(ع) جايگاهى ويژه در معارف اهل بيت(ع) دارد. اهانت بهتربت اباعبدالله(ع) حرام است.
[16] در آغاز زندگى، بر اساس روايات مأثوره از امامانمعصوم(ع) كام نوزادان با تربت سيدالشهدا برداشته مىشود. حسين بن ابىالعلاء گويد:شنيدم امام صادق(ع) مىفرمود:
«حنّكوا اولادكم بتربة الحسين(ع) فانها امان؛
[17]
كام فرزندانتان را با تربت حسين(ع) برداريد، همانا، آن امان است.»
در وسايلالشيعه بابى مطرح است تحت عنوان: «باب استحباب استشفاء بتربةالحسين(ع) و التبرك بها و تقبيلها و تحنيك الاولاد و استحبابها عند الخوف وعندالمرض.»
[18]
بر اساس روايات و فتواى فقها، سجده بر تربت امامحسين(ع) افضل از سجده بر هر چيزديگر است، چون حجابهاى هفتگانه را مىدرد.
[19] مستحب است از تربت سيدالشهداء تسبيحتهيه شود و همواره همراه او باشد، هر چند با آن تسبيح نگويد، تسبيح محسوب مىگردد.
[20]
همراهى با تربت سيدالشهداء(ع) از لحظه ميلاد و كام برداشتن شروع مىگردد تا پايانحيات دنيوى و آغاز حيات اخروى تداوم مىيابد. در وسايلالشيعه، شيخ حرّ عاملى، درابواب تكفين، بابى گشوده است با نام: «باب استحباب وضع التربة الحسينية مع الميت فىالحنوط و الكفن و فى القبر» و در آن به نقل رواياتى در اين زمينه، مىپردازد.
[21]
اهميت تربت كربلا و حائر حسينى در آموزههاى اهل بيت(ع) آنچنان است كهفرمودهاند؛ مسافر بين قصر و تمام خواندن نماز در آن مكان مقدس مخيّر است.
[22] علاوه براين دعا خواندن زياد و طلب حاجت در نزد قبر آن حضرت از مستحبات است. ابنفهد حلّىفرموده، روايت است كه خداوند در مقابل شهادت امامحسين(ع) چهار خصلت به او عطافرموده است:
«جعل الشفا فى تربته و اجابة الدعاء تحت قبته و الائمة من ذريّته و ان لا تعد ايام زائريه مناعمارهم؛
[23]
شفاى از بيمارىها و معالجه دردها با تربت سيدالشهدا، مستجاب شدن دعا در زير قبّهحسينى، امامان معصوم ازذريّه او بودن و محسوب نشدن ايام زيارت كربلا از عمر زائر.»
آنچه گذشت، گزارشى بسيار فشرده و مختصر از جايگاهسيدالشهدا، كربلا و عاشورا در معارف اسلامى و آموزههاى اهلبيت(ع) بود، براى نشان دادن اين حقيقت كه؛ اگر چه عاشورا يكصبح تا شب بيشتر نبود و چند ساعتى به پايان رسيد ولى تأسيسفرهنگ عاشورا و مكتب عزادارى دهها سال به طول انجاميدهاست، اگر يك امام معصوم به همراه اصحاب و ياران و خاندانخويش عاشورا آفريد، نُه امام معصوم ديگر، در حراست وحفاظت از آن و رساندن پيام واقعى و اصيل آن به مسلمانان بلكههمه جهانيان در تمامى گستره تاريخ تا ظهور دولت عدل جهانىامام منتظر(عج) به تلاش همهجانبه برخاستند و با اين تلاشسرمايهاى جاويدان و گرانبها را براى حقّ جويان پديد آوردند.
[24]
پينوشتها:
[1]. ابومخنف، لوط بن يحيى (م 157) قديمىترين مورخ كربلاست. طبرى و شيخ مفيد در ارشاد وابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبيين، آنچه از حادثه كربلا نقل كردهاند، تقريباً برگرفته از ابومخنف است.براى آگاهى بيشتر ر.ك: رسول جعفريان، تاملى در نهضت عاشورا، ص 15 – 20، انصاريان، قم، 1381.
[2]. تاريخ طبرى، ج 5، ص 456، دارالتراث، بيروت.
[3]. دوازده بند، محتشم كاشانى، بند نهم.
[4]. زيارت عاشورا مفاتيح الجنان.
[5]. تاريخ طبرى، ج5، ص456.
[6]. حاجى نورى طبرسى، لؤلؤ و مرجان، ص 148-149، دارالكتاب اسلاميه، 1375 ه’ق
[7]. تاريخ طبرى، ج5، ص 457.
[8]. بحارالانوار، ج 44، ص 286، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1403 ه’ق.
[9]. همان، ص 278-296.
[10]. همان ص 283-282.
[11]. وسايلالشيعه، ج 14، باب 37، ح8، ص 413. مؤسسه ال البيت (ع)، 1414 ه’ ق.
[12]. همان، ص 483-435.
[13]. همان، ص 458-456.
[14]. همان، ص 494-493.
[15]. ابنقولويه، كامل الزيات، باب ثواب من شرب الماء، ذكر الحسين و لعن قاتله، ص 212.
[16]. سيد كاظم يزدى، عروة الوثقى، ج 1، مسأله 25، فى احكام النجاسات .
[17]. وسايلالشيعه، ج14، ص 524.
[18]. همان، باب 70، ص 521.
[19]. ر.ك: امام خمينى، تحرير الوسيله، ج 1، فى مكان المصلى و مسجده، مسأله 10.
[20]. وسايلالشيعه، ج 5، ابواب مايسجد عليه، باب 16، باب استحباب السجود على تربة الحسين (ع) ص367-365.
[21]. همان، ج3، ص 30-29.
[22]. ر.ك: امام خمينى، تحرير الوسيله، ج 1، القول فى احكام المسافر، مساله 8.
[23]. وسايلالشيعه، ج 14، ص 539-537.
[24]. شيخ عباسى قمى، مقاتيح الجنان، زيارت ششم از زيارات مطلقه امام حسين(ع)
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27
/ج