خانه » همه » مذهبی » آنچه بايد تعصب ورزيد

آنچه بايد تعصب ورزيد

آنچه بايد تعصب ورزيد

زيست اخلاقي، يکي از نيازهاي جدي انسان امروزي است که هر جامعه به تناسب فرهنگ حاکم بر آن تلاش کرده تا الگوي مناسبي براي آن ارائه کند. در جوامع اسلامي دو منبع قرآن و عترت، بهتر از هر دستورالعمل ديگري مي تواند الگوي مناسب اين نوع زيستن را ارائه کند . ويژگي هاي اخلاقي يک انسان مسلمان را مي توان در جاي جاي نهج

fa7d1554 98e5 4cda 8abc 35d418091c8c - آنچه بايد تعصب ورزيد

zz1802 - آنچه بايد تعصب ورزيد
آنچه بايد تعصب ورزيد

 

نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني

 

اهميت و جايگاه اخلاق در نگاه اميرالمؤمنين (ع)
 

زيست اخلاقي، يکي از نيازهاي جدي انسان امروزي است که هر جامعه به تناسب فرهنگ حاکم بر آن تلاش کرده تا الگوي مناسبي براي آن ارائه کند. در جوامع اسلامي دو منبع قرآن و عترت، بهتر از هر دستورالعمل ديگري مي تواند الگوي مناسب اين نوع زيستن را ارائه کند . ويژگي هاي اخلاقي يک انسان مسلمان را مي توان در جاي جاي نهج البلاغه مشاهده کرد. در اين بحث که توسط دکتر دلشاد در کلاس هاي اخلاق علوي کانون فرهنگ و انديشه (کفا)بيان شده، قواعد مدل زيست اخلاقي با مروري بر نهج البلاغه استخراج شده است. اين قواعد بر حوزه هاي مختلف زندگي فردي، اجتماعي و سياسي حاکم است.
دو نوع مفهوم شناسي معروف درباره مفهوم اخلاق وجود دارد:
اول، تعريفي که قدما ارائه داده اند و براساس آن، اخلاق، ويژگي و خصلت هاي دروني اي است که انسان آنها را به راحتي و بدون تکلف انجام مي دهد و شامل دو جزء است: فضايل و رذايل. با اين تعريف، اخلاق يعني پاک شدن از رذايل و متصف شدن به فضايل.
در تعريف دوم که در عصر جديد ارائه شده، اخلاق همان رفتارهايي است که انسان بايد آنها را داشته باشد.
اما در نهج البلاغه تعريف اخلاق فراتر از اين است؛ در نهج البلاغه اخلاق شامل شش بخش است: بينش ها، ارزش ها، گرايش ها، روش ها، کنش ها و گويش ها. از نگاه نهج البلاغه در يک زيست اخلاقي، انسان بايد همه موارد فوق را اصلاح کند

جايگاه اخلاق
 

در خطبه 192نهج البلاغه ، امام علي(ع)مي فرمايد اگر قرار باشد ما در زندگي به چيزي تعصب ورزيم و ايستادگي کنيم و از آن عبور نکنيم، آن اخلاق است.
«فَإِن کانَ لابُدَّ مِنَ العَصَبيِه فَليکُن تعصُّبُکم لِمَکارمِ الخِصالِ وَ محامِدِ الأفعالِ و مَحاسِن الأمورِ»(1)
نکته زيبا اينجاست که امير مؤمنان(ع)اخلاق را فقط خصلت نمي داند. فقط رفتار هم نمي داند خصلت هست، رفتار هست، فراتر از اين هم هست. همان طور که در ادامه خواهيم ديد که ايشان ميدان اخلاق را خيلي وسيع و در تمام امور زندگي مي بيند.
«الّتي تفاضَلَت فيها المُجَداءِ وَ النُّجَداءُ مِن بُيوتاتِ العَرَبِ و يعاسيبِ القَبائِلِ»(2)
اين سه چيز مواردي است که انسان هاي بزرگوار و شايسته در آن از هم سبقت مي گيرند؛ يعني اگر قرار باشد ما با هم مسابقه اي بدهيم در اخلاق است. جامعه اي سالم است که با ارزش ترين مسابقه اش در اخلاق باشد. بهترين مسابقه انساني در «بالاخلاق الرَّغيبه»است؛ يعني اخلاق پسنديده. «والاحلامِ العظيمه» خردهاي بزرگ.«والاخطارالجليله» مقام هاي والا. «والاثار المحموده» نشانه هاي نيکو. مشاهده مي شود که نوع نگاه امام (ع)به اخلاق نگاه وسيعي است.

الگوي زيست اخلاقي
 

بعد ايشان مي فرمايند«فَتَعَصَّبوا لِخلالِ الحَمدِ مِنَ…» در خصلت هاي نيکو تعصب بورزيد. خصلت هاي نيکو مانند چي؟چند مثال ايشان مي زند. در اين مثال ها هم نگاه امير مومنان(ع) به اخلاق روشن مي شود، هم جايگاه اخلاق، هم اهميت آن و هم مفهوم شناسي اخلاق. مي فرمايند برويد در اينها تعصب بورزيد در اينها مسابقه دهيد و رشد کنيد.
«مِنَ الحِفظِ لِلجِوار» از جمله موارد اخلاقي اي که بايد کسب کنيد،پاسداشتن حق همسايگان، شهروندان و امثال آن است. زيبايي مطلب در اين است که اخلاق با پاسداشت حقوق بايد شکل بگيرد. شايد مهم ترين مسأله اخلاق هم همين پاسداشت حقوق باشد.
«والوَفاءِ بالدَّمامِ» و به پيمان ها وفا کردن
«والطّاعه لِلبِرّ» و نيکي را فرمان بردن، يعني زير بار غير نيکي نرفتن، يعني هر چه به ما فشار بياورند و دستور دهند، به غير نيکي تن ندهيم. مهم نيست چه کسي فرمان مي دهد يا از کجا انسان در تنگنا مانده است، به جرم و تعدي تن ندهد.
«والمعصيه لِلکبر» نافرماني نسبت به تکبر و خودکامگي که اين از مسائل محوري در نهج البلاغه است.
«والأخذ بالفضل»و به فضيلت آراسته بودن. آنهايي که در گذشته اخلاق را تعريف کرده اند تنها به اين مورد پرداخته اند.
«والکفّ عن البَغي» ستمگري را پس زدن. از خود و از ديگران. تن به ستم ندهد و ستمگري نکند. از ستم باز ايستد.
«وَ الإِعظامِ لِلقَتل» بزرگ شمردن قتل. اين مورد مانند يک خط قرمز مي ماند و هيچ کس نبايد به سمتش برود. اگر خون يک بي گناه ريخته شود، گويي خون همه جامعه ريخته شده است. اميرمؤمنان (ع)در نامه 53 مي فرمايند: خداوند نسبت به هيچ چيز اين گونه خشم نمي گيرد. هيچ چيز مثل آن، دولت ها و حکومت ها را به سمت هلاک نمي برد.
«والانصاف لِلخَلقِ» و داد مردمان را دادن. با انصاف رفتار کردن.
«والکَظمِ لِلغَيظِ» و خشم را فرو خوردن. جامعه اي که دل هاي مردمان آن پر از کينه و دشمني و خشم نسبت به يکديگر است، اخلاقي نيست.
«واجتِنابِ الفَسادِ في الأرضِ» و اجتناب از تباهي کردن روي زمين.
اميرمؤمنان (ع)نمي خواهد محورهاي اخلاق را به اين موارد حصر کند. بلکه تعدادي از مهم ترين آنها را بيان مي کندتا جهت گيري مشخص شود.

اهميت اخلاق
 

اما اهميت اخلاق در نگاه امام(ع)چگونه است؟در خطبه 113جمله اي از ايشان وارد شده است که «لا قرين کَحُسنِ الخُلقِ»(3)
در خطبه 176عبارتي هستند که امام (ع)مي فرمايند نسبت به اخلاق حساس باشيد: «اياکم و تَهزيعِ الاخلاق و تَصريفَها»(4) به نظر اين طور مي آيد که اگر اخلاق زير پا گذاشته شود هيچ چيز سالم نمي ماند، نه اعتقادا ت، نه زندگي، نه سياست، نه اجتماع و نه هيچ ارزش ديگر.
ايشان در حکمت 38مي فرمايند: «وَ أکرمَ الحسبِ حُسنُ الخُلقِ».حسب به معناي شرافت قابل محاسه است. گرامي ترين شرافت قابل محاسبه، اخلاق نيکوست. آنچه اعتبار دارد اخلاق است. انسان ها براساس آن به حساب مي آيند.
«إنَّ اکرَمَکُم عندَ الله أتقيکُم»(5) قرآن همه ارزش ها را به تقوي (پرواداري)داده است . در کلمات اميرمؤمنان(ع)هست که: «التّقي رئيسُ الاخلاق» پرواداري رئيس اخلاق است. نگاه کنيد جامعه چقدر پروادار است. چقدر حريم نگه مي دارد رعايت حقوق مي کند. ملاک جامعه سالم همين است.
در حکمت 229حضرت بيان مي دارند که «کَفَي بالقَناعَه مُلکاً» قناعت براي دولتمندي کافي است. «و بِحُسنِ الخُلقِ نَعيماً» کسي که اخلاق دارد همه نعمت ها را دارد. اگر در جامعه اي اخلاق حاکم باشد در پرتوي او مي توان به همه جا رسيد.
در خطبه 28مي خوانيم «إنَّ أخوفَ ما أخافَ عَلَيکُم إثنَتان: إتِّباعِ الهَوَي و طولِ الأمَل» من از دو چيز بر شما مي ترسم:پيروي از هوا و آرزوي دراز. هر دوي اينها از جنس بي اخلاقي هستند. در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، از اميرمؤمنان(ع)آمده است: «عَدمُ الأدَبِ سبَبُ کلِّ شرٍّ» فقدان ادب(اخلاق) علت همه شرور است.

معيار ارزش عمل
 

حال ببينيم ارزش هر عمل به چيست. از نگاه اميرمومنان(ع) ارزش يک عمل به اخلاقي بودنش است نه زيادي آن. در حکمت 95مي بينيم «لا يقِلُّ عملٌ معَ التّقوي» هيچ عملي با پرواداري کم محسوب نمي شود. «و کيفَ يقِلُّ ما يتَقبَّل؟» و چگونه کم به حساب آيد چيزي که نزد خدا پذيرفته مي شود؟ عمل اخلاقي در عالم خواهد ماند؛چرا که طبق قوانين عالم است. اما عمل غير اخلاقي مخالف قوانين عالم است. رشد نمي کند. بالنده نيست. قرآن مي گويد: «و البلدُ الطيب يخرُجُ نَباته بإذنِ ربِّه»(6)

الگوهايي براي اخلاق
 

ما بايد يک الگوي اخلاقي را پيش روي خود قرار دهيم و رفتار و قواعد زندگي را از آن استخراج کنيم. اميرمومنان(ع) در بحث الگوي زيست اخلاقي، پيامبر اکرم(ص) را معرفي مي کند و در امتداد پيامبر (ص) خودش را:
«ولقد کانَ فِي رسول الله کاف لکَ في الأسوة…فَتَأسَّ بِنبيکَ الأطيبِ الأطهَر فَإنَّ فيه أسوةً لِمَن تأسَّي و عزاءً لمن تَعَزِّي و أحبَّ العِبادِ إلي الله المُتأَسِّي بِنبيهِ وَ المُقصَصُّ لِأثَرِهِ.»(7)
بي گمان در پيامبر خدا براي شما الگوي کافي هست. پس به پيامبر پاک پاکيزه ات تأسي کن که بدون شک او نمونه اي است نيکو براي کسي که به دنبال الگو باشد و انتسابي است عالي براي کسي که به او منتسب شود و محبوب ترين نزد خدا کسي است که پيامبرش را پيروي کند و پا جاي پاي او بگذارد.
در خطبه 192اميرمؤمنان(ع) نکته اي را درباره اخلاق پيامبر اکرم(ص)بيان مي کند:
به محض اينکه پيامبر از شير گرفته شد، خداوند به بزرگ ترين فرشته اش مسؤوليت داد کرامت هاي اخلاقي و همه نيکويي هاي اخلاق جهان را شب و روز به وي آموزش دهد.(8)
و من مثل سايه پيامبر(ص)را دنبال کردم، مانند بچه شتري که مادرش را دنبال مي کند. هر روز پرچمي از اخلاق خود را براي من مي افراشت و مرا امر مي کرد که از او پيروي کنم.(9)
مي توانيم استنباط کنيم که الگوي مناسب پيامبر(ص)و اوصياي او هستند. اميرمؤمنان در خطبه 87 هم اين گونه خودش را به ما معرفي مي کند:
«وألبستُکمُ العافيه مِن عَدلي و فَرَشتُکم المعَروفَ مِن قَولي و فِعلي و أرَيتُکم کَرائِم الأخلاقِ مِن نَفسي» از عدالت خود، لباس عافيت بر تن شما پوشانيدم. و توسط گفتار و رفتارم نيکي را براي شما گسترانيدم. و کرامت هاي اخلاقي در زندگي را از جانب خودم نشانتان دادم.
پس در اخلاق، سخن و عمل در کنار هم است. اميرمؤمنان(ع) مي خواهد بگويد مدلي که من پياده کردم يک مدل کامل اخلاقي است. يعني حکومت تابع اخلاق شده؛ اقتصاد تابع اخلاق شده. همه چيز تابع اخلاق شده است. در اين صورت، زندگي فرد انساني مي شود. اگر چنين اتفاقي نيفتد. به نظر نمي رسد چيزي اصلاح شود. انچه از ظلم و ستم مي بينيم، به دليل فقدان اخلاق است يا اينکه اخلاق تابع چيزهاي ديگري شده است؛ تابع سياست شده است، اخلاق تابع اقتصاد شده است.

پي‌نوشت‌ها:
 

پي نوشت:
1ـ اگر به ناچار تعصب ورزيدن بايد، بايد در چيزي تعصب بورزيد که شايسته باشد:خوي هاي بزرگوارانه، کارهاي پسنديده و کارهايي که نيکوست.
2ـ اينها مواردي اند که در آن بزرگواران، دلاوران، از خاندان برجسته عرب، مهتران قبايل و شخصيت هاي برجسته سعي مي کنند خود را به آن متصف کنند.
3ـ هيچ همنشين و قريني براي انسان مانند اخلاق نيکو نيست.
4ـ از شکستن اخلاق و دگرگون کردن آن بپرهيزيد.
5ـ سوره حجرات-آيه 13.
6ـ سوره اعراف/آيه 58
7ـ نهج البلاغه -خطبه 160
8ـ و لقد قَرَن الله به مِن لَدُن ان کانَ فطيماً أعظم مَلَکٍ مِن ملائکتِهِ يسلُکُ بِهِ طريقُ المکارِمِ و مَحاسنَ أخلاقِ العالَم ليله و نَهارِه.
9ـ و لقد کُنتُ أتّبعُه التِّباع الفصيل أثَرَ أمّه يرفَعُ لي في کلِّ يومٍ مِن أخلاقِهِ عَلماً و يأمُرُني بالإقتداء بِهِ.
 

منبع:نشريه همشهري آيه

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد