اين سوالي است كه امروزه خيلي مطرح است؛ چرا كه قرآن زبان خود را عربي مبين معرفي كرده و اين يعني زباني واضح كه همه آنرا مي فهمند. اما امروزه تمام آيات قرآن را نمي توان به سادگي درك كرد و وجود كتب لغت و تفسير هاي متنوع از آيات نشان مي دهد كه معاني آيات براي ما كه در 14 قرن بعد از نزول اين كتاب زندگي مي كنيم، خيلي روشن نيست. حال آيا عرب قرن اول هجري نيز مانند ما معناي برخي آيات را متوجه نمي شد يا تمامي واژه ها و عبارات برايش كاملا آشنا بود و به سادگي آنها را درك مي كرد؟
اول بايد اين نكته را مدنظر داشت كه قرآن داراي بطون مختلف است و اينگونه نيست كه همه انسان ها با هر سطحي از دانش و ايمان، درك يكساني از آيات داشته باشند. بلكه هر كس در حد خود و با توجه به پيش زمينه هايي كه دارد قرآن را فهم مي كند. اما اين سوال را مي توان درباره فهم عمومي آيات مطرح كرد كه آيا همه عرب در زمان نزول قرآن، معناي تمام واژه ها را مي دانستند و راحت با قرآن ارتباط برقرار مي كردند يا خير؟
به طور كلي بايد گفت كه روايات هايي داريم مبني بر اينكه برخي از صحابه معناي واژه اي را نمي دانستند و براي فهم برخي آيات به اشعار عرب مراجعه مي كردند يا از اعراب باديه نشين معناي برخي واژه ها را مي يافتند. اما اين ابهامات در مورد تمامي واژه هاي قرآن رخ نمي داد. يعني مسلمانان معناي اغلب واژه ها را مي دانستند و تنها برخي از لغات و آيات برايشان مبهم بود. اما بايد به اين نكته توجه كرد كه واژه هاى مبهم و غريب قرآن در آثار ادبى اشعار عرب استعمال داشته اند، ولى به دلايلى همچون عادات، سوابق ذهنى، تحولات احتمالى در زبان و جز آن در نظر مسلمانان مشكل و پيچيده جلوه كرده است. از اين رو، واژه هاى معدودى از قرآن به اين معنا غريب بوده و امرى نسبى محسوب مى شود؛ كه آن هم دلايلي دارد كه در ادامه به آنها اشاره مي كنيم:
1. آميزش با ملل ديگر: مهاجرت قبايل و افراد بيگانه به عربستان، كه هر يك فرهنگ و زبان خاصى داشتند بر فرهنگ و زبان و آيين مردم شبه جزيره تأثيرى غير قابل انكار گذاشت. رواج واژه هاى بيگانه و همچنين رواج لهجه هاى غير فصيح در ميان بخش هايى از ساكنان شبه جزيره، موجب گشت تا آنان بعضا از فهم برخى كلمات و عبارات فصيح ناتوان بمانند.
2. مقتضيات زندگى شهر نشينى و روابط بازرگانى و فرهنگى سرزمين هاى مجاور: اين روابط قطعا در فاصله گرفتن زبان عربهاى شهرنشين از اعراب باديه نشين بى تأثير نبوده است. در واقع اين روابط باعث شد زبان عربي برخي مردم كه شهرنشين شده بودند، از آن عربي فصيح فاصله بگيرد و در نتيجه معناي برخي واژه هايي را كه شايد قبلا خود استعمال مي كردند، فراموش كنند. به همين دليل است كه عالم بزرگى چون ابن عباس، كه از بزرگان شعر ادب عرب و از مفسران صحابه است، معنى واژه «فاطر» را از مردى باديه نشين مي آموزد. ابن عباس گويد: «من معناى كلمه «فاطر» را نمى دانستم، تا آن كه يك روز ديدم دو نفر اعرابى در مورد چاهى از يكديگر شكايت مى كنند. يكى از آن دو نفر گفت: «أنا فطرتها»، يعنى «أنا ابتدأتها» من فاطر آن بودم؛ يعنى ابتدا من از آن بهره بردارى كردم». اين مثال نشان مي دهد عرب عصر نزول براي فهم واژه هاي قرآن مي بايست به زبان اصيل خود مراجعه مي كرده است.
3. قرآن از تركيبي از الفاظ قبايل مختلف عرب كه در برخي واژه ها و لهجه ها با هم اختلاف داشتند، بهره گرفته است.لذا تعجبى ندارد اگر واژهاى در قرآن، كه متعلق به قبيله اى است، در نظر عرب مسلمان از قبيله اى ديگر، غريب جلوه كند و اين قبيله جوياى معناى دقيق آن شود.
در قرون بعدي نيز به چند دليل برخي آيات قرآن حتي براي عرب زبانان مبهم جلوه كرد:
1.آميزش عرب با اقوام تازه مسلمان: پس از گسترش اسلام اختلاط و آميزش گسترده اعراب با ملتهاى تازه مسلمان باعث فاصله گرفتن تدريجى اعراب از عرب فصيح و اصيل شد. تا آنجا كه بعضى از واژه هاى قرآنى در نظر آنان غريب و مشكل جلوه كرد و آنان براى فهم معناى آن به سؤال و مباحثه پرداختند.
2. فاصله گرفتن از ظرف زمانى و اجتماعى وحى: پس از پيامبر اسلام، فضايى كه آيات قرآن در آن نازل شده بود، وقايعى كه زمينه را براى نزول آيات مهيا ساخت، قرائن و شواهد حاليه اى كه موجب مى گشت مسلمانان به راحتى مفهوم واژگان و آيات را دريابند، دگرگون شد. لذا فهم بسيارى از واژگان قرآنى براى اعراب و مسلمانانى كه زبان و فضاى جامعه مدينه و حيات پيامبر را درك نكرده بودند، بعضا دشوار شد. ايجاد و گسترش حلقه هاى تفسيرى بلافاصله پس از رحلت حضرت رسول و اهتمام افرادى چون ابن عباس به تفسير و تبيين واژگان و آيات قرآنى خود به روشنى گوياى نيازى است كه تابعين و اتباع آنان در اين زمينه احساس مى كردند.
بنابراين بايد گفت در قرآن اصطلاحات خاصى كه بر مردم عصر نزول پوشيده باشد، وجود ندارد. بلكه در زمان نزول به دلايلي كه ذكر شد تنها معناي برخي واژه ها براي مردم مبهم جلوه مي كرد كه با رجوع به عربي اصيل، آن ابهام ابتدايي برطرف مي شد. قرآن با زبان مردم صحبت كرده است. اما كسانى كه با زبان قرآن در عصر نزول آشنا نيستند، گمان مى كنند قرآن، اصطلاحات تازه اى به كار برده است، ليكن اين تنها تصور اينهاست و واقعيت ندارد.[1]
پي نوشت: ———————-
[1] . بررسى نظريه عرفى بودن زبان قرآن،ناهيد دامن پاك مقدم، نشر تاريخ وفرهنگ، تهران،1380، ص: 204-198