پيش از اين كه پاسخ داده شود، به يك مقدمه كوتاه اشاره ميشود و وآن اين كه: در نزد ارباب معرفت در بعد جهان انديشي و جهان نگري، به خصوص در بعد مذهب و مذهب گرايي نبايد به انديشه عاميانه و عوام انديشي. يا انديشه انسانهاي متعصب و گرفتار جهل مركب تكيه نمود، زيرا هر فرقه و گروهي از افراد مختلفي تشكيل شده و انديشههاي گوناگوني در آن وجود دارد. و هيچ گاه معيار قضاوتها در يك مذهب و يا گروه نبايد بر انديشه و عملكردهاي اين گونه افراد قرار گيرد. اگر در هر مذهب افراد متعصب، گرفتار جهل مركب و يا عوام انديش وجود دارد، انسانهاي منصف، بيدار و با انديشه و تدبير صحيح نيز وجود دارند، و اگر از اين گونه افراد كمتر سخن گفته ميشود، و عملكردهاي انسانهاي متعصب و عوام انديش بيشتر ظهور دارد، از اين باب نيست كه فلان مذهب انديشه اين چنين داشته و افراد سالم در آن وجود ندارد. بلكه از اين باب است كه:
«صد نقش درست آمد و كس را نظري نيست چون رفت خطائي همه را چشم بر آن است»
بنابراين، بعد از اين اشاره كوتاه، پاسخ را اين گونه طرح مي كنيم:
كه ارتباط با مذهب اهل تسنن، يك ارتباط حسنه و انساني است.و اين ارتباط هيچ گاه نكوهش نشده است. به علت اين كه: مذهب اهل سنّت، يكي از مذاهب اسلامي ميباشد. و بر مبناي توحيد و يگانه پرستي، ايمان به نبوت و رسالت، (رسالت خاصه) و پيروي از قرآن كريم استوار بوده است. و در اصول دين با مذهب شيعيي اثنا عشري، وجه اشتراك دارد. و هيچ گونه نهي در اين گونه ارتباط نه از طريق روايات نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ و نه از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نرسيده و ديده نشده است. و به عنوان يك مسلمان جان، مال و ناموس آنان محترم بوده واز هر گونه تجاوز به آن نهي شده و حرمت شرعي دارد. و در مورد هرگونه تجاوز و تعدي بر هر فرد مسلمان سفارش بر آن است، كه براي دفاع از حقوق آنان از هر راهي كه ميتوانند، به پاخواسته، و از حقوق از دست رفته آنان دفاع شود.
و مطلب ديگر اين كه، سيره سلف صالح و علماي دين پس از زمان غيبت صغرا كه دوران نواب خاص حضرت حجت (عج) بوده است، و در عين اين كه، بعضي از نواب آن حضرت بر اثر سختگيريهاي يك عده از انسانهاي متعصب و كوردل، به مشكلاتي افتاده و حتي پنج سال زنداني ميگردد، باز هم هيچ گونه روايات و سفارشي از طرف حضرت، در منع ارتباط با مذهب اهل سنّت به دست نرسيده است. و حتي سفارش خصوصي نيز ديده نشده است.
و هم چنين، در دوران غيبت كبرا، از زمان و زبان محدّث بزرگ، كليني (ره)، شيخ صدوق (ره)، شيخ مفيد (ره)، سيد مرتضي (ره) و هم چنين در سلسله فقها و محدثين بعد از آن، همانند علامه حلي (ره)، شيخ طوسي (ره)، صاحب جواهر (ره)، و ياعلماي معاصر در اين مورد چيزي نرسيده است. امّا دوران نوراني امام راحل، امام خميني (ره)، نه تنها از اين كار منع نكرده و نكوهش نه نموده است، بلكه سفارشي در اين گونه ارتباط نموده و قطع اين گونه ارتباطها را تقبيح كرده و آن را از آرزوهاي استكبار ميداند.[1]نكته قابل توجه اين كه، هرگونه ارتباط، به خصوص ارتباط مذهبي، نشأت گرفته از احترام متقابل است. و در اين مورد، گذري كوتاه به تاريخ و دنياي معاصر دريچه و آينه خوبي براي چشم اندازها خواهد بود. پيشوايان مذاهب اربعة اهل سنّت، به خصوص مالكي و حنفي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ به كمال و عظمت ياد كرده و علم و كمال خود را مرهون مباحث علمي آن حضرت ميدانند.[2]مناقب و تأليفات زيادي درباره عظمت اهل بيت و عترت طاهره از بسياري از محققين و انديشمندان اهل سنّت در طول تاريخ و در قرنهاي مختلف برجاي مانده است.
شيخ شلتوت، رئيس دانشگاه الازهر، در سال 1958 درباره سؤالي كه در رابطه با مذهب جعفري شده است، در پاسخ آن اين گونه ميگويد: مكتب جعفري كه به مذهب اثناعشري معروف است، مكتبي است كه شرعاً پيروي از آن مانند پيروي از مكتب هاي اهل سنّت جائز است… مسلمانان اين حقيقت را دريابند و از تعصب ناحق و ناروائي كه نسبت به مكتب معيني دارد، دوري گزينند.[3]علامه اميني (ره)، صاحب «الغدير» كه سيماي شيعه واقعي را در اين كتاب وزين به تصوير كشيده در ج 3، ص 77، درباره اكاذيب ابن تيميه ميگويد: اين دروغها و تهمتها تخم فساد را ميكارد، و دشمنيها را در ميان امت اسلامي بر ميانگيزاند. و جماعت اسلام را تبديل به تفرقه مينمايد. و بعد در ج 3، ص 261 ميفرمايد: … شيعه هرگز اخوت اسلامي را كه در قرآن و سنّت به آن تصريح شده، محدود به جهان تشيع نكرده است و در اين جهت فرقي ميان شيعه و سني قائل نشده است. و هم چنين، در مقدمه ج 5، مطالب بسيار مفيد و جالبي دارد كه مجال بيان آن نميباشد. (به آن مراجعه گردد)
انسانهاي انديشمند و بصير كه آگاهانه و منصفانه به واقعيتها مينگرد. عينك كور و تاريك تعصب را كنار گذاشته، از «الغدير» اين گونه سخن گفته و بر آن تقريظ مينويسند:
1. عادل غضبان، مدير مجله مصري «الكتاب» در تقريظ بر «الغدير» در ج 3، ميگويد: «الغدير» منطق شيعه را روشن ميكند. و اهل سنّت ميتواند به وسيله اين كتاب شيعه را به طور صحيح بشناسد… .
2. محمد عبدالغني حسن مصري، در تقريظ بر ج اول، چ دوم: از خدا ميخواهم كه غدير سبب صلح و صفا ميان دو برادر شيعه و سني قرار گرفته و دست به دست هم داده بناي امت اسلام را بسازند.
3. دكتر محمد غلاب، استاد فلسفه در دانشكده اصول دين، در جامع الازهر در تقريظ بر ج 4 و دكتر عبدالرحمان كيالي حلبي در تقريظ بر ج 4، (مقدمه) مطالبي را بيان داشته است كه جهت اطلاع بيشتر مراجعه گردد.
و هم چنين تلاش رؤساي الازهر و مراجع شيعه در حفظ وحدت و ارتباط مسلمين نشانگر اهميت اين موضوع ميباشد.[4]در نتيجه: با چشم انداز و گذر تاريخ، و اشاره به نمونههاي از دنياي معاصر، ارتباط با مذهب اهل تسنن نه تنها نكوهش نشده است، بلكه بر مبناي اصول اسلامي و انساني، بر اين گونه ارتباطها تأكيد شده است. اگر احياناً انسانهايي در اين مسير سنگ اندازي نموده و مصالح اسلامي را از نظر دور داشتهاند، و يا از راه تعصب و فكر عاميانه در اين جهت قدم برداشته و زمينه اين گونه ارتباطها را مخدوش كردهاند، به اتفاق انديشمندان اهل بصيرت و بينش صحيح، تقبيح شده و از آنان بيزاري جسته اند. و حساب آنها را با ديگران كه با مبناي اصول ديني، اخلاقي و انساني زندگي ميكند و رفتار انساني با همديگر دارند جدا نمودهاند. بنابراين، ارتباط با مذهب اهل تسنن، از ديدگاه مذهب تشيع هرگز نكوهش نشده و تقبيح نگرديده است.
پي نوشت ها:
[1] . نرم افزارهاي از مجموعة سخنراني امام راحل، كلمه وحدت مسلمين، صحيفه نور در مجلات مختلف.
[2] . ابن حجر عقلاني، تهذيب التهذيب، ج 2، ص 104، و مناقب ابي حنيفه، ج 1، ص 173.
[3] . كتاب وحدت، كنگرة بزرگداشت هفته وحدت، آذرماه 1362، ص 378.
[4] . وحدت مسلمين، قم، نشر الهادي، ص601.