امام صادق ـ عليه السّلام ـ در سال 83 ه ق در مدينه چشم به جهان گشود و در سال 148ه ق در سن شصت و پنج سالگي رحلت نمود.[1] مدت امامت ايشان حدود سي و يك سال و مصادف با سقوط دولت اموي و ظهور عباسيان ميباشد. امام صادق ـ عليه السّلام ـ از حاكمان بني اميه با: هشام بن عبد الملك، وليد بن يزيد بن عبد الملك، يزيد بن وليد بن عبد الملك، ابراهيم بن وليد بن عبد الملك و مروان، و از بني عباس با سفاح و منصور دوانيقي هم عصر بودند.[2]بيشترين برخوردهاي امام صادق ـ عليه السّلام ـ در طول امامتشان با حاكمان بني عباس بود. مقرّ حكومت سفاح و منصور كوفه بود. منصور به علت فعاليتهاي فرهنگي علمي و سياسي امام صادق ـ عليه السّلام ـ و از محبوبيتي كه در نزد مردم برخوردار بوده به شدت نگران و به همين خاطر دفعات متعدّدي، امام را از مدينه به كوفه احضار و نقشه قتل ايشان را طرح كرد. امّا به خواست خداي متعال هيچ آسيبي به امام نميرسيد.
برخي برخوردها كه بين امام صادق ـ عليه السّلام ـ و خلفاي بني عباس به ويژه منصور صورت گرفته، توسط علامه مجلسي ـ رحمة الله عليه ـ نقل شده است. به يك مورد آن اشاره ميگردد:
«صفوان بن مهران جمّال نقل ميكند: مردي از قبيله بني مخزم به منصور خبر داد كه جعفر بن محمد ـ عليه السّلام ـ ، معلي بن خنيس را براي گرفتن زكات و خمس شيعيان در مدينه مأمور كرده است. منصور با ناراحتي بسيار نامهاي به داود حاكم مدينه نوشت كه هر چه زودتر جعفر بن محمد(ع) را به كوفه جلب كند. صفوان ميگويد من در مدينه بودم كه امام فرمودند: براي سفر آماده شو كه به سوي عراق خواهيم رفت …».[3]در مناقب ابن شهر آشوب هم روايتي جالب نقل شده است:
«ابو عازم عبد الغفار بن الحسن ميگويد در زمان منصور(خلفيه عباسي) با ابراهيم بن ادهم در كوفه بوديم كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز به آنجا تشريف آوردند. بعد از مدتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ همراه با عدهاي از علماء شيعه و اهل فضل كوفه قصد بازگشت به مدينه را كردند. جمعي از ياران جلوتر از ايشان بودند كه ناگهان با شيري روبرو شدند. همه از ترس ايستادند، تا اينكه امام صادق ـ عليه السّلام ـ بيايد. وقتي امام با اين صحنه روبرو شدند، به راه خود ادامه دادند و شير نيز بدون اينكه به كسي آسيبي بزند رفت. سپس امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: اگر مردم حق اطاعت الهي را به جا بياورند، دشوارترين چيزها برايشان آسان ميشود.»[4]سفاح بارها، امام را به كوفه احضار ميكرد، ولي هر بار بعد از مشاهده معجزاتي از امام از تصميم خود براي كشتن ايشان منصرف ميگرديد، بعد از سفاح، منصور نيز به قصد قتل امام، پنج مرتبه يا بيشتر، همين رويه را دنبال ميكرد ولي به خواست الهي آسيبي به ايشان نميرسيد.[5] اين دو خليفه تظاهر به دوستي و محبت امام صادق(ع) مي كردند ولي در باطن امام را مانع بزرگ در مقابل اهداف و تمايلات خود مي ديدند. به همين جهت هميشه در پي نابود كردن و كشتن امام بودند.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ در كوفه مدتي در قصر منصور اقامت كردند؛ مرحوم استاد مطهري در اينباره مينويسد:
«منصور با امام صادق ـ عليه السّلام ـ به يك وضع عجيبي رفتار ميكردند. گاهي بر حضرت سخت و گاهي آسان ميگرفت. البته ظاهراً هيچ وقت حضرت را زنداني نكرده ولي خيلي اوقات، ايشان را تحت نظر قرار ميداد و ظاهراً يك دفعه دو سال حضرت را در كوفه تحت نظر قرار داده است. چندين بار خودش امام را احضار كرد و فحاشي و هتاكي نمود كه ميكشمت، گردنت را ميزنم. تو عليه من تبليغ ميكني، مردم را بر من ميشوراني، چنين ميكني، چنان ميكني، و امام خيلي با نرمش جواب ميداد.»[6]قراين و شواهدي ديگري در دست است كه ميتوان با مراجعه به آنها به مسلم بودن مهاجرت ايشان به كوفه پي برد:
1ـ محرابي در مسجد كوفه به نام آن حضرت وجود دارد.
2ـ محراب ديگري در مسجد سهله كه منسوب به ايشان است.
3ـ در اكثر منابع آمده كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ محل دفن علي ـ عليه السّلام ـ را به شيعيان خاص معرفي كردند كه به مرور زمان براي همه آشكار شد. حتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ به صفوان دستور دادند كه بنائي روي آرامگاه آن حضرت بسازد. در هر سفري كه به كوفه ميآمدند به مرقد امام علي ـ عليه السّلام ـ رفته و نماز ميخواندند و به اطرافيان خويش ميفرمودند اينجا قبر امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ است. مسعودي نيز به همين مطلب اشاره كرده است.[7]4ـ هشام بن حكم كه از فرقه ضاله جَهميه در كوفه بود و بعد از گفتگوي امام در كوفه به سلك پيروان آن حضرت پيوست.[8]درنتيجه آن حضرت به كوفه مهاجرت نموده و مدتي در آنجا اقامت كرد؛ گفته شده علاوه بر شواهد مذكور، بارها سفاح و منصور عباسي، آن حضرت را از مدينه به كوفه احضار كردند تا آن حضرت را به شهادت برسانند ولي به خواست الهي هر بار ناموفق ميشدند. بالاخره منصور در سال 148ه ق با مسموم و شهيد كردن حضرت به مقصود ناپاك خود رسيد و جهان را از روشنايي اين نور هدايت محروم كرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.زندگاني امام صادق؛نويسنده: کمپاني
2. سيره پيشوايان، نويسنده: مهدي پيشوايي.
3. زندگاني امام جعفر صادق(ع)، نويسنده: عقيقي بخشايشي.
پي نوشت ها:
[1] . مفيد، الارشاد، مترجم محمد باقر ساعدي، انتشارات اسلاميه، چاپ سوم، 76، ص 525.
[2] . پيشوائي، مهدي، سيرة پيشوايان، قم، انتشارات مؤسسة امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، چاپ هفتم، 1377، ص 249.
[3] . مجلسي ـ رحمة الله عليه ـ ، بحار الانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403 هـ ق، ج47، ، ص200.
[4] . ابن شهر آشوب، مناقب، با تصحيح سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، مؤسسة انتشارات علامه، ج 4، ص 241.
[5] . مجلسي، جلاء العيون، (تاريخ چهارده معصوم)، انتشارات سرور، چاپ اسوه، چاپ دوم، 74، ص 872.
[6] . مطهري ، مرتضي، سيري در سيره ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ ، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 69، ص 158.
[7] . مسعودي، ترجمه اثبات الوصيه لعلي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ ، ترجمه محمد جواد نجفي، چاپ دوم، ،تهران: انتشارات و چاپ اسلاميه، 62، ص 350.
[8] . مظفر، محمدحسين، صفحاتي از زندگاني امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ ، ترجمه و نگارش سيد ابراهيم سيد علوي، قم، انتشارات رسالت، چاپ دوم، 1372، ص 199.