توضيح: ابن باز مفتي اعظم سعودي مي نويسد: «لايجوز الاحتفال بمولد الرسول (ص) ولا غيره، لأنّ ذلک من البدع المحدثة في الدين، لأنّ الرسول لم يفعله ولاخلفاؤه الراشدون ولاغيرهم من الصحابة ـ رضي اللّه عنهم ـ ولا التابعون لهم بإحسان في القرون المفضّلة[1] «برگزاري مراسم ميلاد پيامبر گرامي(ص) جايز نيست؛ چون بدعت در دين محسوب مي شود؛ زيرا رسول گرامي، و خلفاي راشدين، و صحابه حضرت، و ديگر تابعين، چنين مراسمي انجام نمي داده اند.»
معناي لغوي بدعت، نوآوري و ابداع است و معناي اصطلاحي آن، وارد کردن امور غير ديني در دين و ديني شمردن آنهاست. تمامي مسلمانان، با تکيه بر ادله حرمت بدعت – به معناي اصطلاحي – معتقد به حرمت آن هستند.
کتاب قاموس اللغة، در معناي اصطلاحي بدعت آورده است: «بدعت داخل کردن چيزي در دين پس از کامل شدن آن و يا پس از رسول خدا(ص)، از روي دلخواه و خواهشهاي نفساني است.» بنابراين، معناي جامع بدعت، افترا و تهمت بستن بر خداوند و پيامبر(ص) و ديني دانستن آنهاست.
قرآن ميفرمايد: ﴿آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ﴾[2] «بگو! آيا خداوند به شما اجازه داده يا بر خدا افترا ميبنديد [و از پيش خود حلال و حرام ميکنيد].»
بر طبق اين آيه، هر چيزي که بدون اذن و اجازه خداوند به او نسبت داده شود، افترا و حرام است. همچنين ميدانيم؛ ديني شمردن امور غيرِ ديني يا اموري که معلوم نيست ديني است يا نه، افترا بر خداوند محسوب ميشود.
در آيهاي ديگر، مفتر بر خداوند، ظالمترين انسان معرفي شده است:
﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ﴾[3] «و کيست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بسته يا آيات او را تکذيب نموده بى ترديد ستمکاران رستگار نمى شوند.»
اضافه بر آيات قرآن، سنت نبوي نيز بيانگر حرمت بدعت است. پيامبراکرم | فرمود: «امّا بعد، فانّ اصدق الحديث کتاب اللّه، و افضلَ الهدي هدي محمد، و شرّ الامور محدثاتها، و کل محدثةٍ بدعة، و کل بدعة ضلالة في النار[4] «صادقترين کلام، کتاب خداوند، قرآن؛ و بهترين هدايت، هدايت محمد و بدترين چيزها امور حادث است و هر حادثي بدعت و هر بدعتي، گمراهي و در آتش دوزخ است.»
ابن حجر عسقلاني، در توضيح «امور حادث» گفته است: «منظور، امور تازه و بي سابقهاي است که اصل و ريشهاي در شرع ندارد و در فرهنگ ديني، بدعت خوانده ميشوند. اما آنچه ريشه در دين دارد، بدعت شمرده نمي شود. بنابراين بدعت گذاري در فضاي شرع، کاري ناپسند و حرام است».[5]
روايات بسياري در مورد تحريم بدعت وجود دارد و ما به ذکر حديثي که گذشت اکتفا ميکنيم و محققين را به منبعي که در پاورقي آمده است، ارجاع ميدهيم.[6]
حال که دانستيم؛ بدعت عبارت از افترا بر خدا و رسول و بازي با دين و وارد کردن اموري که قطعاً از دين نيست يا نميدانيم ديني است يا نه، در دين است؛ بايد به تشخيص بدعت از غير آن بپردازيم، گرچه ممکن است واژه بدعت، در هر دو مورد به کاررود. در اين رابطه ميتوان صورتهاي زير را برشمرد:
1. انسان، کاري را که ميداند يا ترديد دارد غير ديني است، به عنوان کاري ديني انجام دهد و در بين مردم ترويج نمايد.
بنابراين اگر کسي مبادرت به کاري بديع و بي سابقه کند، ولي آن را به دين منسوب نکند، آن کار بدعت شمرده نمي شود. مانند صنايع و ورزشهاي جديد که انسان با هدف رفاه و آسايش خود و فوايد ديگري، آنها را به وجود آورده و اختراع کرده است.
اين صنايع و ورزشها گرچه در دوران پيامبر | و حتي صحابه و تابعين نبوده است، اما چون به دين نسبت داده نشده و ديني شمرده نميشوند، بدعت نيستند.
البته صرف بدعت نبودن کاري، دليل بر حليت و جواز آن نيست و حکم آن را بايد در منابع ديني؛ يعني کتاب، سنّت، عقل و اجماع جستجو کرد.
صنايع و ورزشهاي امروزي، گرچه بي سابقه و نو هستند، اما به دليل منطبق نبودن عناوين حرام بر آنها، جايز و حلال شمرده ميشوند. در مقابل، آميختگي زنان و مردان نامحرم در مجالس جشن، امري نوظهور ولي حرام است، چون عنوان حرام «اختلاط زنان و مردان اجنبي» بر آن منطبق است.
2. انسان، کاري ابداعي و بي نظير و به عنوان عملي ديني انجام دهد، اما آن عمل ريشه و اساس ديني دارد و تحت ضابطهاي کلي و ديني واقع شده است، گرچه خصوصيات و ويژگيهاي آن عمل در متون ديني ذکر نشده باشد. اين عمل، بدعت به معناي لغوي است اما بدعت به معناي شرعي يا اصطلاحي نيست. از اين نظر که کاري نو ظهور و بديع است، بدعت لغوي مي باشد و از اين نظر که داراي اصل و ضابطه شرعي است و اين ضابطه آن را تجويز ميکند، بدعت شرعي محسوب نمي شود.
به عنوان مثال:
الف) دفاع از اسلام و حفاظت از مرزهاي کشور اسلامي در مقابل دشمنان اسلام، اصل ثابتي در اسلام است. قرآن ميفرمايد:
﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾؛[7] «هر نيرويي در قدرت داريد براي مقابله با آنها [دشمنان] آماده سازيد.»
اما در مورد کيفيت و نحوه دفاع و حفاظت از کشور اسلامي، دليل خاصي وجود ندارد و شارع آن را به مقتضيات زمان موکول کرده است. امروزه استفاده از سلاحهاي جديد مانند ناوها و هواپيماهاي جنگي و… را نميتوان بدعت ناميد، بلکه در واقع عمل به اصل ثابت قرآني: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ است. بنابراين، اصلِ تجهيز به ادوات نظامي، اصلي شرعي و ديني مي باشد، اما خصوصيات و ويژگيهاي آن در شرع بيان نشده است.
ب) دين اسلام سفارش خاصي به کمک و نيکوکاري به يتيمان و فقيران، و ابراز محبّت و عطوفت نسبت به آنان و سعي در حفظ اموالشان نموده است؛ در حاليکه براي جامه عمل پوشاندن به اين اصل اسلامي روشهاي مختلفي مطابق مقتضيات هر زمان و مکان وجود دارد. آنچه لازم است انجام اين اصل کلي اسلامي است، امّا کيفيت و چگونگي آن به شرايط زمان و مکان وابسته است.
ج) اهتمام به تعليم و تربيت و مبارزه با جهل و بي سوادي، اصلي کلي است که عمل به آن در شرايط گوناگون، رنگ و شکل خاصي ميپذيرد. در گذشته تعليم و تربيت به وسيله نوشتن با قلم و دوات و شنيدن حضوري شاگرد از معلم انجام ميشده است، اما امروزه با پيدايش روشهاي جديد، وسايلي مانند راديو، تلويزيون، رايانه، نوار کاست و… به کارگيري ميشوند. شارع مقدس به هيچ وجه با اين دگرگونيها و استفاده از ابزار و متدهاي جديد مخالف نيست. او تنها به انجام تعليم و تعلّم سفارش کرده است و به کارگيري ابزار و متدها را به شرايط و مقتضيات زماني واگذار نموده است. اگر شارع، بر استفاده از روشي خاص تأکيد ميورزيد، در هدف مقدّس خود ناکام ميماند و زمينههاي استمرار و بقاي دين اسلام را از ميان ميبرد؛ چرا که هر شرايطي، با روش و ابزار پيشنهادي شارع سازگار نيست.
3. انسان کار نو و بي نظيري را به عنوان عملي ديني انجام دهد و در عين حال هيچ اصل شرعي آن عمل را تجويز نکند و مارک ديني بر آن نکوبد.
اين معنا، همان بدعت اصطلاحي است که به طور کلي و در هر شرايطي حرام است.
کم و زياد کردن اذان و اقامه يا نماز، و ديني دانستن آن، نمونه بدعت حرام ميباشد.
خلاصه آنکه؛ اگر کسي عملي را در ضمن عبادات، معاملات و امور سياسي اسلام بگنجاند و با علم به غيراسلامي بودن يا حداقل ترديد در اسلامي بودن آن عمل، سعي در اسلامي جلوه دادن آن کند، گرفتار بدعت، افترا و دروغ بر خداوند شده است.
جشن ميلاد انبياء ^، ائمه ^ و اولياي الهي:
از مطالب گذشته، حکم برگزاري مراسم جشن و سرور به مناسبت ميلاد انبياء ^ و ائمه ^ و انسانهاي صالحي که مورد تمجيد قرآن و سنت واقع شدهاند روشن ميشود. برگزاري اين گونه جشنها، گرچه به صورت کنوني و رايج آن در متون ديني وارد نشده است؛ اما اصول کلي دين، آن را تأييد ميکند و مُهر ديني بر آن مينهد.
آيات و روايات، از سويي ما را به عشق ورزيدن به پيامبر | و از سويي ديگر به تکريم و بزرگداشت ايشان سفارش نموده است. قرآن ميفرمايد:
﴿قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِيرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾[8] « بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى که گرد آورده ايد و تجارتى که از کسادش بيمناکيد و سراهايى را که خوش مى داريد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست داشتنى تر است پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمى کند.»
احاديث ذيل نيز گوشهاي از احاديث موجود در اين زمينه است:
1. قال رسول اللّه |: «لايؤمن احدکم حتي اکون احبّ اليه من والده و ولده و الناس اجمعين»؛[9] کسي که من در نزد او، دوست داشتنيتر از پدر و فرزند و ساير مردم نباشم، ايمان کاملي ندارد.
2. قال رسول اللّه |: «والذي نفسي بيده لايؤمن احدکم حتّي اکون احبّ الناس اليه من والده و ولده»؛[10] سوگند به کسي که جانم در دست اوست، اگر کسي پدر و فرزند خود را بيش از من دوست داشته باشد، ايمان کامل ندارد.
3. قال رسول اللّه |:«ثلاث من کُنَّ فيه، وَجَد حلاوة الايمان و طعمه: ان يکون اللّه و رسوله احبّ اليه ممّا سواهما و ان يحبّ في اللّه ويبغض في اللّه و ان توقد نار عظيمة فيقع فيها احبّ اليه من ان يشرک باللَّه شيئاً»؛[11] اگر سه خصلت در کسي يافت شد، طعم شيرينِ ايمان را خواهد چشيد: خدا و رسولش در نزد او محبوبتر از هر چيز باشند، براي خدا دوست بدارد و براي او دشمن؛ و اگر آتش مهيبي برافروخته شود، افتادن در آن را بر ذرهاي شرک ورزيدن بهخداي سبحان، ترجيح دهد.
در پرتو آيات و روايات فوق در مييابيم که برگزاري مراسم جشن و سرور در سالگرد تولد اين بزرگان و ايراد سخنراني و شعر سرايي، در مدح و بيان منزلت آنان در قرآن و سنّت، تجسّم بخش علاقه و عشقي است که خدا و رسول | ما را به آن سفارش نمودهاند. البته مشروط بر آنکه مراسم مذکور با اعمال و رفتار حرام، آلوده نشود.
با نيم نگاهي به قرنهاي گذشته، درمييابيم که انگيزه کساني که در اين راه گامي برداشتهاند، ابراز دوستي به پيامبر | بوده و از عشق به پيامبر سرچشمه ميگرفته است.
نويسنده کتاب «تاريخ الخميس» در اين زمينه ميگويد:
«مسلمانان هميشه، در ماه تولد آن حضرت با برگزاري مجالس جشن و ميهماني، کمک به مستمندان به صورتهاي گوناگون، افزودن بر کارهاي پسنديده و مولودي خواني، ابراز شادماني کردهاند و در مقابل، از کرامت و بزرگواري آنحضرت برخوردار شدهاند».[12]
قسطلاني نيز در اين باره نوشته است:
«از دوران دور تاکنون، مسلمانان در ماه ميلاد پيامبر اسلام(ص) به برگزاري مراسم جشن، برگزاري ميهماني، کمک شبانه به مستمندان، ابراز شادماني، افزايش خيرات و مولودي خواني پرداختهاند و از فضل و لطف فراگير آن حضرت بهرهمند شدهاند… خداي رحمت کند کساني را که شبهاي ماه ميلاد را، عيد خود قرار دادهاند».[13]
ابن عباد مي گويد: «به نظر من مولود نبوي از اعياد مسلمين است و هر کس در آن روز شادي و سرور نموده و با پوشيدن لباس فاخر و چراغاني، شادي خود را ابراز نمايد، امري مباح انجام داده است».[14]
سيوطي مي گويد: «مولودي خواني در ماه ربيع الاول مورد سؤال واقع شده که آيا از حيث شرع امري پسنديده است يا مذموم؟ آيا کسي که انجام مي دهد به او ثواب داده مي شود يا خير؟ جواب اين است که اصل مولودي خواني که عبارت است از اجتماع مردم و قرائت مقداري از قرآن و خواندن روايات در شأن پيامبر(ص) و در پايان نيز طبق هاي غذا آورده مي شود و بين مردم توزيع مي گردد، عملي است نيکو، که باني و شرکت کننده آن مأجور بوده و به او ثواب داده مي شود، زيرا با اين عمل قدر و منزلت پيامبر(ص) تعظيم شده و در ولادت آن حضرت اظهار شادي مي شود.».[15]
شيخ عبدالله هروي معروف به «حبشي» مي گويد: «برپايي مراسم و يادبود پيامبر اکرم(ص) از کارهاي نيکوست، و دليلي بر انکار آن وجود ندارد، بلکه سزاوار است که آن را سنت حسنه بناميم».[16]