در جواب سؤال، قبل از هر چيز توضيح آيه شريفه بيان مي شود و آن اينكه آيه شريفه در چه موضوعاتي پرداخته و بعد نظريه زيگموند فرويد را در رابطه با قسمت دوم سؤال مورد بررسي قرار مي گيرد و در مرحله سوم نتيجه گيري و نظريه اسلام بيان مي گردد.
بررسي آيه شريفه:
«و من آياته أن خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها» يعني «حتماً ما براي نفع شما ازواجي را كه از جنس خودتان مي باشد براي آرامشتان خلق كرديم.»[1]1. آيه شريفه در مورد ازدواج و محبت بين زن و مرد بيان شده، (اشاره به بعد اختياري روابط دارد كه علاوه بر آرام بخش بودن زندگي خانوادگي كه زن و شوهر نيز بايد در كنار هم زندگي كنند و سعي كنند روز به روز محبتشان به هم بيشتر شود.)[2]2. يكي از اموري كه موجب آرامش است، زوج مناسب مي باشد (نه تمام اسباب آرامش).
3. آرامش موجود در ازدواج تنها به جهت ارضاء غريزة جنسي نيست.[3]نگاهي اجمالي به گفته فرويد:
1. فرويد عامل تمام بيماري هاي رواني را تمايلات وا پس زده جنسي مي داند.[4]2. بالاتر از اين؛ با تعميم مسأله جنسيت، غرايز جنسي بشر را پايه تمدن، فرهنگ و همه افكار انساني و تغييرات اجتماعي دانسته و كوشيده است مسائل مختلف جامع شناسي و تاريخ را از اين راه حل كند.[5]3. فرويد چگونگي شخصيت و رفتار آينده شخص را ناشي از غريزه جنسي و نحوه لذت جويي او در زمان نوزادي مي داند و هر يك از حركات بيوفيزيولوژيك كودك، مانند: گازگرفتن، مكيدن، و … را عامل تعيين كننده شخصيت آينده او مي داند به عنوان مثال معتقد است كودكي كه در كوچكي با دندان هايش گاز مي گيرد در آينده فردي منتقد، وكيل دعاوي، سياستمدار و يا مقاله نويس از كار در مي آيد و…[6]4. فرويد پيدايش و تكامل تمدن، همه مظاهر آن و ظهور مقررات اجتماعي را كه معلول سير و تكامل اقتصادي و محصول كار است مرهون عقده اديپ[7] مي داند.[8] آنچه در خود توجه است اين است كه: نظريه فرويد از طرف دانشمندان ديگر و حتي از طرف شاگردان خود مورد انتقادات اساسي قرار گرفت به طوري كه نقاط ضعف و نقائص روانكاوي وي سبب شده امروزه در بسياري از كشورها بويژه در كشورهاي جامعه گرا برخي نظريات افراطي وي متروك گردد، در ديگر ممالك نيز شهرت و اهميت سابق خود را از دست داده است.[9]به عنوان مثال به طور خلاصه به دو نقد از نظريات وي اشاره مي شود:
1. فرويد در درمان اختلالات رواني كه در نتيجه عوامل مادي اقتصادي ـ اجتماعي پديد مي آيند، به اين عوامل اصلاً توجهي نداشته و همه را ناشي از مسائل جنسي مي داند، حال آنكه بديهي است كارگري كه در اثر بيكاري، فقر و گرسنگي زن و بچه، به ناراحتي هاي روحي دچار مي شود، اولاً منشأ جنسي ندارد. ثانياً: عارضه اي است مربوط به حال و گذشته نزديك، نه گذشته دور و كودكي (آنگونه كه فرويد ادعا دارد.) ثالثاً صرف اطلاع او از علت ناراحتي خويش آنهم نه علت اصلي نمي تواند سلامت و اعتدال رواني اش را به وي باز گرداند، بلكه سلامت وي مرهون پيدا شدن كار و درآمد مناسب مي باشد.[10]2. فرضيات روان كاوي فرويد مستلزم انكار يا ردّ برخي از معتبرترين مباني و اصول علمي عصر حاضر مي شود.
الف: انكار علوم اجتماعي: اگر جامعه را انعكاس روان فرد بدانيم، بايد علوم پردامنة اجتماعي را كه در رفع معضل هاي اجتماعي موثرند تنها شاخه اي از روانشناسي بدانيم. ب: انكار تكامل اجتماعي: اگر جامعه انعكاس غرايز لاشعور تغيير ناپذير بر كنار از زمان و مكان باشد، پس براي تحول عمقي و تكامل انسان و جامعه انساني، امكاني در ميان نخواهد بود. چنين اعتقادي مخالف اصل حركت دائمي در علوم فيزيكي و نظريه تكامل در علوم زيستي و تحولات تاريخي در علوم اجتماعي است. پ: انكار علوم حقيقي: اگر شعور انعكاس بيرون نباشد، متضمن اطلاعات صحيحي از دنياي بيرون نخواهد بود. و آن چه در طي تجارب خود به عنوان قوانين دنياي بيرون مي شناسيم بر واقعيات انطباق نخواهد يافت.[11] نتايج به دست آمده از اين دو كاوش علمي:
1. فرويد غريزة جنسي را در واقع موتور محركة هر چيز و حتي وجود قوانين و تمدن ها مي داند حال آن كه آيه شريفه فقط يكي از موارد آرامش ازدواج مي داند.
2. فرويد به خصوص مسئله ارضاي غريزة جنسي را در ايجاد آرامش مطرح كرده، حال آنكه آيه شريفه چنانچه بيان شد، يكي از موارد آرامش را ازدواج، و در ازدواج هم تمام آرامش را غريزة جنسي اعلام نكرده بلكه خود ازدواج و در كنار نيمة ديگر قرار گرفتن (كه گوشه اي از اين راجع به ارضاي غريزه جنسي مي باشد) را مايه آرامش ذكر كرده. بنابراين آيه شريفه هيچ تأييدي نسبت به نظريه زيگموند فرويد نداشته و مباحث ديگري را بيان مي كند.در ضمن دو نكته ي قابل توجه اين است كه اول فرويد فرايند تحول و رشد انسان را در چند دوره تعريف مي كند كه يكي از آن مراحل به عقده اديپ اشاره دارد و برخي از ناملايمات ديگر بخاطر عدم تحول صحيح مراحل ديگر است، ديگر اينكه عدة زيادي هم عقيده دارند،[12] نظر فرويد اشاره به ميل جنسي بزرگسالي و غريزه جنسي بزرگسالي ندارد. در پايان به اجمال، به نظريه اسلام در مورد آرامش و همچنين مشكلات و گرفتاري ها و اضطرابهاي موجود در جامعه اشاره مي شود:
1. به طور كلي اسلام آرامش حقيقي و پايدار را فقط در ياد خدا مي داند. سورة رعد آيه 28: الا بذكر الله تطمئن القلوب.[13]2. تمام اضطراب ها و مشكلات را در اعراض از ياد خدا مي داند، سورةطه آيه 124: و من اعرض عن ذكري فانّ له معيشةً ضنكاً و نحشره يوم القيامة اعمي.[14] (معيشة ضنكاً يعني زندگاني تنگ و دست و پاگير).
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير الميزان و نمونه ذيل آيه شريفه.
2. بهترين راه غلبه بر: نگرانيها و نااميديها، نگارش و اقتباس: محمد جعفر امامي، مقدمه از: آيت الله ناصر مكارم شيرازي، انتشارات نسل جوان.
3. فرويد چه مي گويد، ترجمه و تأليف: نصرالله باب الحوائجي مقدمه و انتقاد از: دكتر امير حسين آريان پور.
4. مباني روانشناسي فرويد، كالوين س. هال استاد دانشگاه و سترن رزرو، ترجمه: دكتر ايرج نيك آئين.
پي نوشت ها:
[1] . روم/21.
[2] . مصباح يزدي، محمدتقي، اخلاقي در قرآن، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1378، ص 75.
[3] . ر،ك: تفسير الميزان، مترجم سيد محمد باقرهمداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1378، چاپ يازدهم، ج6، ص 249.
[4] . ر.ك: رتيل جونز، والبي يزو….، فرويد و اصول، مترجم هاشم رضي، تهران، روان كاوي، 1339، ص3.
[5] . ر.ك: تيزابي، هوشنگ، نقدي بر فرويديسم، تهران، چاپخانه نوبهار، ص 25.
[6] . ر.ك: نقدي بر فرويديسم، ص 33.
[7] . توضيح اينكه: فرويد عقيده دارد در خانواده پسر با پدر در تصاحب مادر رقابت مي كنند از طرفي پدر مادر را از نظر جنسي براي خود مي خواهد و پسر در اين رابطه پدر را مزاحم خود مي داند (غريزه عشق به مادر و كينه نسبت به پدر) و اين را عقده اديپ معرفي و عكس اين را در دختران عقدة الكترا، پسر پدر را به همين خاطر مي كشد و از اين به بعد قانون حرمت ازدواج با محارم بوجود مي آيد. تا از بروز قتل جلوگيري كند و….
[8] . همان، ص 43.
[9] . نقدي بر فرويديسم، ص 33.
[10] . همان ص 27 و 28.
[11] . ر.ك: فرويد چه مي گويد، ترجمه و تاليف نصرالله باب الحوائجي، انتقاد و مقدمه از دكتر امير حسين آريان پور، چاپ دوم، انتشارات دريا، اسفند 1347، ص 25، 26.
[12] . از جمله روانشناسان سرشناس كشور كه قائل به اين حرف است استاد خانم پريرخ دادستان مي باشد.
[13] . ر.ك: ترجمه تفسير الميزان، ج11، ص 483 الي 487.
[14] . ر.ك: همان، ج 14، ص 313 الي 319.