طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آيا اگر كودتاي 28 مرداد رخ نمي داد، نهضت ملي تداوم مي داشت؟

آيا اگر كودتاي 28 مرداد رخ نمي داد، نهضت ملي تداوم مي داشت؟

در صد و پنجاه سال گذشته رويدادها و جنبشهاي متعددي در كشور ما روي داده است كه علي رغم مشابهت در برخي شعارها و رفتارها از جهات فراواني با هم متفاوت بوده اند. يكي دانستن جنبشهايي چون مشروطيت، نهضت ملي و انقلاب اسلامي سال 57 و تحليل براساس يكساني عوامل پيروزي و شكست در همه آنها، جز ساده كردن صورت مسئله و دست يافتن به نتيجه از پيش تعيين شده براي رسيدن به اهداف خاص، ارزش ديگري ندارد. البته مقايسه رويدادهاي اجتماعي جهت روشن نمودن تفاوتها و شباهتها مطلوب است، اما اين مسئله فرع بر توضيح و تبيين هر رويداد بطور جداگانه مي باشد، زيرا هر رويداد اجتماعي، پديده اي منحصر به فرداست.
براي بررسي هر پديده يا رويداد اجتماعي بايد به مقوله هايي چون شرايط خاص پديده، زمان آن و تفكيك عوامل شكست يا پيروزي توجه نمود. براي مثال در تمامي حركتها و جنبشها، تفرقه ها و اختلافها به شكست يا ضعف حركت انجاميده، اما جاري ساختن يك حكم در باب علل اختلافها و همه آنها را برخاسته از قدرت طلبي، تندروي، افراط كاري، و امثال آن دانستن، ساده انگاري است. در عرصه اصلاحات اجتماعي در صد و پنجاه سال گذشته اغلب اختلافات ريشه در مباني فكري و نظريات داشته است و شواهد عيني آن را هم در مشروطه و هم در نهضت ملي نفت مي توان ديد، وقتي رنگ و بوي غربي تفكرات و نظريات حاكم بر اين حركتها آشكار مي شود، مقبول طيف مذهبي و اصول گراي همان حركت قرار نمي گيرد و اختلافها نمايان و تفرقه ها حاصل مي گردد.
موضوع اين نوشتار بررسي عوامل اصلي شكست نهضت ملي به اختصار است. سؤال اساسي اين است كه آيا كودتاي 28 مرداد 1332 باعث شكست نهضت ملي شد؟ و اگر كودتا روي نمي داد نهضت ملي به هدفهاي خود مي رسيد؟ ادعا و فرضيه ما اين است كه عامل اصلي شكست نهضت ملي خرج 75 هزار دلار از يك ميليون دلار اختصاصي امريكا و ريختن مشتي اراذل و اوباش در خيابان به نفع استبداد و درگيريهاي مختصر نظامي، نبود؛بلكه قبل از وقوع كودتا، عوامل اصلي شكست نهضت ايجاد شده بود و اگر كودتا هم روي نمي داد، نهضت شكست خورده بود. در اين نوشتار سعي شده است با توضيح تفكر حاكم بر نهضت ملي و رهبري آن به توصيف عملكرد آنها و عوامل شكست نهضت پرداخته شود.
موارد زير را مي توان مهمترين عوامل شكست نهضت ملي ناميد:
الف) عدم توجه رهبري نهضت ملي، به دين و نيروي مذهبي:
جبهه ملي و رهبري نهضت ملي كه در دامن جريان هاي منورّ الفكري و روشنفكري مشروطه و بعد از آن پرورش يافته و از فضاي غالب بر اين جريان ها كه ويژگي ضد ديني داشت، رنگ گرفته بود، با بي اعتنايي به نيروي مذهبي، انتقادات رهبران اين نيرو را ناشي از تعهد و ايمان ديني آن ها نمي دانست و به قدرت طلبي و خصلت هاي نفساني آن ها نسبت مي داد،[1] به همين جهت در اولين برخورد، فداييان اسلام را در بند مي كند و تعدادي از اعضاي فداييان اسلام و رهبر آن، بيست ماه از بيست و هشت ماهِ حاكميت دولت ملي را در زندان بسر مي برند و در برخوردهاي بعدي در جهت حذف آيت الله كاشاني قدم بر مي دارند و كار به جايي رسيد كه در برخورد با عناصر فعال سياسي نيروي مذهبي، به مقدسات ديني اهانت شد كه مراجعه به مقالات و كاريكاتورهاي روزنامه هاي آن دوران مثل چلنگر، فروتن، توفيق، حكيم باشي، نيروي سوم، جبهه آزادي، حرير، شورش و… مؤيد اين مطلب است. بدين ترتيب خصلت غيرديني و ضدديني جبهه ملي نه تنها نسبت به مسائل اجتماعي، بلكه نسبت به مسائل ديني نيز آشكار و علني گرديد. البته رهبري جبهه ملي قبل از آن نيز عدم تعهد خود را نسبت به مسائل فردي دين، نظير كشف حجاب آشكار كرده بود، دكتر مصدق در مورد كشف حجاب مي گويد: «… قبل از اينكه بانوان محترم در ايران كشف حجاب كنند، من در اروپا با خانواده ام كشف حجاب كردم…»[2] اما فضاي تبليغاتي ضد ديني در زمان حاكميت ملي گراها، موج نويني را به وجود آورد كه حساسيت تمام بخش هاي مذهبي را برانگيخت و خود را در مقابل آنها قرار داد.
ب) اشتباهات سياسي ملي گراها:
1. عدم جلب حمايت مردمي: يكي از اشتباهات سياسي نهضت ملي اين بود كه علي رغم بي اعتقادي به باورهاي ديني مردم، حداقل به عنوان يك حركت سياسي در صدد جلب حمايت نيروي مذهبي بر نيامد و با ساده انگاري تمام مي پنداشت بدون وساطت مذهب به نيروي ملت مستظهر است. دكتر مصدق در پاسخ به نامه آيت الله كاشاني (27 مرداد 1332) كه خطر كودتا را گوشزد كرده بود و آماده حمايت از او بود، مي نويسد: «27 مرداد مرقومه حضرت آقا، به وسيله آقاي حسن آقاي سالمي زيارت شد، اين جانب مستظهر به پشتيباني ملت ايران هستم. والسلام»[3] البته بي توجهي به نيروي مردمي برخاسته از مذهب خطايي بود كه بر جو غالب روشنفكران آن سالها حاكميت داشت و تنها مختص نيروهاي ملي گرا نبود. اگر آنها قدرتِ يك تصميم بخردانه سياسي را داشتند، مي بايست لااقل به همان اندازه كه به حمايت آمريكا در درگيري با انگلستان اميد داشتند[4] و در راه جلب آن تلاش مي كردند، به حمايت نيروي مذهبي نيز دل مي بستند و براي تحصيل آن مي كوشيدند، اما رهبري نهضت ملي نه تنها نسبت به آنها بي اعتنا بود بلكه به آن بخش از نيروي مذهبي كه استعداد همكاري با او را بيش از ديگر بخش ها دارا بود، به عنوان خطرناك ترين رقيب و دشمن خود نگاه كرد و تمام تلاش خود را براي حذف آن به كار بست.[5]مقايسه اي كوتاه بين حوادث سي تير 1331 با بيست و هشت مرداد 1332 گواهي گويا بر اين ادعا است، در سي تير دكتر مصدق استعفاي خود را تقديم كرد و از سياست كناره گرفت، دربار به فرماندهي قوام با تمام قواي نظامي به ميدان آمد، با اين حال دربار قبل از مهلتي كه آيت الله كاشاني براي آن مقرر كرده بود، با خواري تمام شكست را پذيرفت ولي در بيست و هشت مرداد در حالي كه مصدق، تمام قواي نظامي و بلكه با انحلال مجلس تمام امكانات قانوني كشور را در دست داشت، با حضور تعدادي رجاله و با خرج دلارهايي اندك، از سياست كنار گذاشته شد.
2. تكيه و اعتماد به آمريكا: اشتباه سياسي ديگر نهضت ملي، اعتماد ساده لوحانه به آمريكائي ها بود، كه سابقه آن به قبل از حوادث ملي شدن صنعت نفت بر مي گردد. [6] آنها در دوراني كه آمريكا خود را در حريري از آزادي خواهي پيچيده و براي فريب ملتها از حقوق بشر و آزادي سرزمين هاي مستعمره دم مي زد، باب مذاكره و تفاهم را با اين دولت باز كردند و در جانبداري از منافع او كوشيدند. دكتر مصدق زماني كه ترومن رياست كميسيون دفاع ملي را در سناي آمريكا به عهده داشت، ارتباطاتي با او برقرار كرد و تا آخرين روز اقتدارش بعنوان رئيس جمهور امريكا، اين مراودات را با وي ادامه داد و در روزهايي كه مبارزه عليه شركت نفت ايران و انگليس را آغاز كرد، مراتب را طي نامه اي به اطلاع ترومن رساند و از دولت امريكا درخواست كمك و معاضدت نمود.[7]بررسي اسناد و مدارك موجود مؤيد آن است كه دكتر مصدق در طول زمامداري خود در جهت توسعه نفوذ امريكا در ايران تلاش كرده است.[8] در جريان نهضت ملي نفت، جبهه ملي براي رفع مشكلات اقتصادي كه در درگيري با انگلستان پيش آمده بود، سياست بهره گيري از امكانات و كمكهاي امريكا با استفاده از تضاد موجود بين منافع امريكا و انگليس را در پيش گرفته بود و براي اجراي اين سياست، ميدان جديدي را براي فعاليت هاي حزب توده فراهم ساخت تا از اين طريق با بزرگ نشان دادن خطر حزب توده، حمايت از جبهه ملي را براي امريكا ضروري نشان دهد.[9]اوج گيري فعاليت حزب توده و همراهي ضمني دولت ملي از آن، زمينه ديگري را براي اتهام اين جبهه در نزد نيروهاي مذهبي فراهم آورد. نزديكي ملي گراها به امريكا تا آنجا پيش رفت كه آنها براي حل مسئله نفت به توافق كامل با هم رسيده بودند و تنها مانعِ سد راه، آيت الله كاشاني و نيروهاي مذهبي بودند كه اين موضوع در گزارش لوئي هندرسين سفير كبير آمريكا در ايران به وزارت امور خارجه امريكا در فروردين ماه 1331 به روشني بيان شده است.[10] بهر حال مصدق و ملي گراها بعلت اعتماد و تكيه بر امريكائيها از نيروهاي مذهبي فاصله گرفتند، اما امريكائيها برخلاف وعده هاي خود و لبخندهاي اوليه، نهايتآً نيروهاي استبداد و شاه را ترجيح دادند و كودتاي 28 مرداد را طرح‌ريزي و اجرا نمودند و دولت ملي را سرنگون كردند.
در خوشبينانه ترين حالت مي توان گفت كه عملكرد ملي گراها در جهت تضعيف نيروي مذهبي كه به شكست خود آنها نيز انجاميد،‌ الزاماً يك رفتار آگاهانه كه متصف به خيانت و يا در خدمت حاكميت امريكا باشد، نبود، هر چند كه آمريكا از اين جريان و رفتار آگاهانه عواملي كه وابستگي آن ها به استعمار مسلم و اثبات شده بود،[11] استفاده كرد.
رفتار ملي گراها و رهبري آنرا در نحوه نگاه آنها به دين كه با اشتباهات سياسي نيز همراه شده بود را ‌مي توان اين چنين توجيه كرد،که آنها براي تأمين اهداف روشنفكرانه خود با حركت ضداستعماري نيروي مذهبي هم آهنگ شدند و از اين رهگذر قدرت و توان مردمي چشمگيري پيدا كردند، اما بعد از به قدرت رسيدن، به دليل ديدگاه غيرمذهبي خود در پي اجراي سياستي برآمدند كه به جدايي آن از ديانت معترفند و با اتخاذ يك سياست غيرديني، زمينه انتقاد نيروي مذهبي را فراهم آوردند و اشتباهات سياسي آنها از نحوه برخورد با انتقادات اين نيرو آغاز شد و نهايتاً به شكست نهضت ملي منجر شد. اگر كودتاي 28 مرداد هم رخ نمي داد همين نگرش غير ديني و اشتباهات سياسي موجب شكست آنها مي شد.
بنابر اصل عبرت گيري از حوادث و رويدادهاي تاريخي و با توجه به مطالب ارائه شده مي توان گفت كه حركت و جنبشي در جامعه ايران موفق است ومي تواند عدالت اجتماعي، امنيت،‌ آزادي و ارزشهاي متعالي و رفاه را براي مردم تأمين مي كند كه، 1. صبغه و انديشه مذهبي بر آن حاكم باشد و به نيروي عظيم مذهبي اعتماد كند.  2. مردم را محور و تكيه گاه خود در تمام امور قرار دهد و 3. رهبران آن از ديانت و كياست لازم برخوردار باشند. تحليل چرايي و چگونگي اين ويژگي ها در حوزه كارآمدي نظام اسلامي به واقعيت نزديكتر است تا بررسي آنها در حوزه تقابل با انقلاب اسلامي، و به راه خطا رفته اند كساني كه انقلاب اسلامي 57 را مثل جنبشهاي مشروطه و نهضت ملي شكست خورده، مي پندارند، زيرا نيز بايد اشاره كرد كه شكست براي يك حركت و جنبش به دو صورت متصور است:
اول آنكه، جنبش بوسيله نيروهاي مخالف در هم كوبيده شود و رهبران آن دستگير يا اعدام و يا منزوي شوند. مثل نهضت ملي كه دچار چنين سرنوشتي شد.
تصور دوم از شكست يك جنبش اين است كه اگر چه از نظر ظاهري پابرجاست، اما چنان تغيير ماهيت داده و از اهداف اوليه دور شود كه ديگر از نظر معني چيزي از آن باقي نماند وتبديل به قالبي  ميان تهي و روحي بدون جسم گردد، مانند نهضت مشروطيت كه تدريجاً چنين فرجامي را داشت.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اسرار كودتاي 28 مرداد، سي. ام. وودهاوس، ترجمه: دربندي.
2. سند سازمان سيا عليه مصدق، ترجمه انوشه.
3. نگرشي كوتاه بر نهضت ملي ايران.
4. بيانيه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي.
5. اسرار كودتا، ترجمه حميد احمدي.

پي نوشت ها:
[1] . پارسانيا، حميد، حديث پيمانه، قم، معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، 1377، ص 284.
[2] . كي استوان، حسين، سياست موازنه منفي در مجلس چهاردهم.
[3] . مدني، سيدجلال الدين، ‌تاريخ سياسي معاصر ايران، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ نهم، 1378، ج1، ص 507.
[4] . پارسانيا، حميد، پيشين، ص 285.
[5] . همان، ص 285.
[6] . ر.ك: عاقلي، باقر، ذكاءالملك فروغي و شهريور 1320، انتشارات علمي، ص 160 و… .
[7] . بهار، مهدي، ميراث خوار استعمار، ص 577.
[8] . ر.ك: همان، ص 607، 612، آيت، حسن، زندگي حقيقي مصدق السلطنه، ص 67 و… .
[9] . پارسانيا، حميد، پيشين، ص 284 و 285.
[10] . مجله خواندنيها، ش 798، تاريخ 30/1/1331. (اين گزارش در همان زمان نخست وزيري مصدق در دو نشريه فرانسوي «فيگارو» و «اكسيژن» منتشر گرديد.
[11] . پارسانيا، حميد، پيشين، ص 283 و 284.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد