«تفسير» از ريشه «فسر» گرفته شده و فسر به معناى جدا كردن، بيان، توضيح دادن و كشف و آشكار ساختن امر پنهان يا معناى معقول آمده است.در اصطلاح نيز منظور از تفسير قرآن، «بيان مفاد استعمالى آيات قرآن و كشف مراد خداوند و مقاصد الهى از آن بر مبناى قواعد ادبيات عرب و اصول محاوره عقلائى است.» واژه تفسير در قرآن كريم تنها يك بار در آيه 33 از سوره فرقان به كار رفته است.[1]
واژه تأويل نيز يك واژه قرآني است كه 17 بار در قرآن آمده است. از آنجا كه ديدگاه مفسران و قرآن پژوهان درباره تأويل متفاوت است در اينجا تنها ديدگاه علامه طباطبايي را بيان مي كنيم. تأويل از ماده أول به معناي برگشت به اصل است.[2] تأويل يك نوع رجوع خاصي است كه در برخي داستانهاي قرآني نيز آمده است. به عنوان مثال در داستان خضر و موسي پس از اينكه موسي نتوانست بر كارهاي خضر صبر كند، خضر او را از تأويل كارهايش با خبر ساخت: «سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرا»[3] و آنچه خضر به موسى خبر داد صورت و عنوان كارهايى بود كه در مورد كشتى و ديوار و پسر بچه انجام داد، موسى (ع) از آن صورتها و عناوين بى خبر بود، و به جاى آن صورتها و عناوينى ديگر تصور كرده بود، عناوينى كه با عقلش وفق نمى داد، و وادارش مى كرد با بى طاقتى هر چه بيشتر اعتراض كند. در داستان يوسف و تعبير خواب هايي كه مي كند نيز واژه تأويل بكار رفته است. در اين داستان نيز كلمه” تاويل” در حوادثى استعمال شده كه سرانجام رؤيا به آن حوادث منجر مى شود، و آنچه صاحب رؤيا در خواب مى بيند صورت و مثالى از آن حوادث است، پس نسبتى كه ميان آن حوادث و ميان رؤياها هست همان نسبتى است كه ميان صورت و معنا است، صورتى كه، معنا به آن صورت جلوه مى كند. هم چنين در آياتي كه قيامت توصيف شده نيز واژه تأويل بكار رفته است:«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُه»[4] كه منظور از آمدن تاويل در اين آيات نيز مجسم شدن حقايق است.
بنابراين تاويل از مفاهيمى كه معنا و مدلول لفظى دارند نيست، بلكه از امور خارجى و عينى است. در واقع وراى اين قرآن كه ما آن را مى خوانيم و معانى آن مى فهميم، حقيقت ديگرى است كه نسبت آن با قرآن، نسبت روح به جسد و ممثّل با مثل است، همانكه خداوند متعال آن را «كتاب حكيم» خوانده است كه تمام معارف قرآن و مضامين آن برآن مستند است و آن، از سنخ الفاظ و معانى آنها نيست.[5]
بنابراين در تفاوت بين تفسير و تاويل قرآن بايد گفت:
تأويل قرآن، بازگشت به واقعيتها و حقايقى است كه آيات قرآن از آنها حكايت مى كند. اين حقايق از قبيل مفاهيمى كه از الفاظ به ذهن مى رسد نيست؛ بلكه امور واقعى بلند مرتبه اى است كه ممكن نيست در چارچوب الفاظ بگنجد، و اگر خداى متعال آنها را در قالب الفاظ آورده است از باب ناچارى است و خواسته است ذهن بشر را به روزنه اى از آن حقايق نزديك سازد، در حقيقت كلام او به منزله مثل هايى است كه براى نزديك كردن ذهن شنونده زده مى شود تا مطلب بر حسب فهم شنونده روشن گردد. ازاين جهت تمامى آيات قرآن تأويل دارند، اما در تفسير تنها به بيان معاني الفاظ و عبارات قرآن پرداخته مي شود و ممكن است برخي آيات به علت وضوح مرادشان، اصلا نيازمند تفسير نباشند.
پي نوشت:
[1] . روش تفسير قرآن، محمود رجبي، پژوهشكده حوزه و دانشگاه،قم،1383، ص: 12-8
[2] . المفردات في غريب القرآن، دارالعلم الدار الشامية،دمشق،1412ق، ص: 99
[3] . بزودى تو را از آن تاويلي كه براى شنيدنش بى طاقتى مى كردى خبر مى دهم. كهف،78
[4] . آيا آنها جز انتظار تأويل آيات (و فرا رسيدن تهديدهاى الهى) دارند؟ آن روز كه تأويل آنها فرا رسد.اعراف،53
[5] . الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1417، ج3، ص: 27-23