از آنجا كه تصوف ريشه در خارج از دين اسلام دارد و از اديان مسيحي، بودائي و افكار و آراء حكماي يونان[1] وارد جامعه اسلامي گرديده است، صوفيه سعي دارد كه بر اين واقعيت سرپوش نهاده و ريشههاي آن را در داخل دين اسلام معرفي نمايد.
در اين راستا گاهي خودشان را شيعه و پيرو اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ معرفي ميكنند و سلسهي خود را به امام علي ـ عليه السّلام ـ و ائمه ميرسانند به عنوان نمونه عطار در تذكرة الاولياء[2] امام صادق ـ عليه السّلام ـ را جزء مشايخ صوفيه ذكر كرده است. و گاهي هم بزرگاني از صحابه همچون سلمان فارسي كه مورد تأييد تمام فرق و مذاهب اسلامي ميباشد را از اقطاب تصوّف معرفي ميكنند.
در حالي كه اين ادعا دروغ محض و از روي فريبكاري و براي نفوذ بيشتر در ميان جامعه اسلامي و خصوصاً مكتب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ انجام ميگيرد و به طور قطع بين پشمينهپوشان مدّعي و حضرت سلمان، صحابي جليلالقدر پيامبر هيچ گونه رابطهاي وجود ندارد.
زيرا حضرت سلمان در سال 30 يا 36 در مدائن وفات نموده است در حالي كه پيدايش تصوف اواخر قرن دوم هجري ميباشد و اولين كسي كه نام صوفي بر او اطلاق گرديد ابوهاشم كوفي متوفاي 155 است.[3] و حتي بعضي از محققين اعتقاد دارند كه تاريخ پيدايش تصوف قرن سوم ميباشد و اولين شخصي كه به اين نام خوانده شده «عبدك صوفي» متوفاي 210 هجري است.[4]با مقايسه تاريخ وفات حضرت سلمان و پيدايش تصوف، بياساس بودن اين ادعا كه حضرت سلمان از اقطاب تصوف است روشن ميگردد.
و همچنين از بررسي عقايد و باورهاي تصوف و اعمال صوفيان مانند اعتقاد به وحدت وجود، رياضتهاي بدني سخت، بيتوجه بودن به جامعه و مردم، به خود پرداختن و اناالحق گفتن، و استفاده نمودن از تعابير خلاف شرع مانند:
بت و زنّار و تسبيح و چليپا مغ ترسا و گبر و ديد مينا
شراب و شاهد و شمع و شبستان خروش بربط و آواز مستان
مي و ميخانه و رند خرابات حريف و ساقي و نرد و مناجات
نواي ارغنون و نالة ني صبوح و مجلس و جام پياپي
خم و جام و سبوي ميفروشي حريفي كردن اندر باده نوشي
و از سيرة عملي حضرت سلمان به دست ميآيد كه بين جريان تصوف و صحابه جليلالقدر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ هيچگونه رابطهاي ديده نميشود، علاوه بر آنها حضرت سلمان از صحابه بزرگ پيامبر و از شخصيتهاي بسيار مهم اسلامي است. تا جايي كه رسول خدا وي را از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ شمرده است.[5] و بعد از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ جزء اصحاب امام علي ـ عليه السّلام ـ و از مؤمنان به خلافت او درآمد.
وي زماني كه استاندار مدائن گرديد، حقوق ماهانهاش را كه مبلغ پنج هزار درهم بود يك جا به فقرا ميداد. و چون در مدينه «زنبيل بافي آموخته بود، در مداين زنبيل ميبافت و آن را ميفروخت و از درآمد زنبيل بافي زندگي خود را تأمين مينمود.[6]او از كسي چيزي نميگرفت و ميگفت: دوست ندارم جز از دست رنج كار خود ارتزاق كنم»[7]سلمان به عنوان استاندار مدائن بياعتنا به ايوان مدائن ساسانيانِ شكست خورده، براي رسيدگي به امور مردم، دكاني در بازار براي انجام كارهاي اداري خويش انتخاب مينمايد و آن زرق و برق فريبنده را هيچ ميشمارند. در حالي كه تصوف با تبليغ رهبانيت و عدم اهتمام به امور مردم ميخواهند مثلاًَ با اين شيوهها به خدا تقرب جويند.
شخصي از امام صادق سؤال كرد: اي مولاي من ذكر سلمان فارسي را زياد از شما ميشنوم سبب آن چيست؟ امام در جواب فرمود: مگو سلمان فارسي بگو سلمان محمدي»[8]جنبه زهد و پارسايي سلمان در مقام استانداري مداين در برابر زرق و برق چشمفريب جامعة پادشاهي آن روز، يك شيوه مديريتي بسيار مؤثر بوده و شدت زهد و عدم دلبستگي وي را نسبت به زخارف دنيا ميرساند. بنابراين جريان تصوف نميتواند از آن سوء استفاده نمايد، زيرا بين زهدي كه مورد تأييد اسلام است و زهدي كه تصوف بدان اصرار دارد، فرق بسيار است. حاصل سخن اين كه جناب سلمان فارسي از اقطاب صوفيه نيست بلكه رفتارهاي اهل بيتي سلمان هرگونه ارتباطي را با تصوف نفي ميكند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . سلمان فارسي استاندار مدائن، احمد صادقي اردستاني.
2 . درجات الرفيعه، سيدعلي خان مدني شيرازي.
3 . نفس الرحمان في فضيلة السلمان، محدث نوري.
پي نوشت ها:
[1] . سمعي، كيوان، مقدمه شرح گلشن راز، ص 36، تهران، سعدي، 1371 هـ .
[2] . نيشابوري، عطار، فريدالدين، تذكرة الاولياء، ص 8، تهران، گلشائي، اول، 1361هـ . ش.
[3] . الهامي، داود، پيدايش تصوف، ص 27، قم، مؤسسه دفاع از حريم اسلام، اول 1377 هـ.
[4] . همان.
[5] . طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، ص 151، دارالنعمان، بيتا، بيجا.
[6] . ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، 18، ص 35، داراحياء التراث العربي، بيتا.
[7] . همان.
[8] . نوري، ميرزا حسين، نفس الرحمن في فضايل السلمان، ص 133، مؤسسة الآفاق، اول 1411 هـ . ق.