خانه » همه » مذهبی » آيا حواريون حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ همان‎گونه هستند كه در رساله «اعمال رسولان» عهد جديد توصيف شده‎اند؟

آيا حواريون حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ همان‎گونه هستند كه در رساله «اعمال رسولان» عهد جديد توصيف شده‎اند؟

چيزي كه مسلّم است اينست كه مسلمانان و مسيحيان هم در اينكه حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ داراي حواريون بوده است و هم در اينكه تعداد آنها دوازده نفر بوده اتفاق دارند. و حواريون كه از مادة «حَوَر» به معناي سفيدي خالص گرفته شده است ، معمولاً بر خواص اصحاب و ياران انبياء اطلاق مي‎شود.[1] و آن طوري كه از امام رضا ـ عليه‎ السلام ـ نقل شده است در وجه تسميه حواريون مي‎فرمايد:
«در نزد مردم (شايد مسيحيان مراد باشد) حواريون به خاطر اين حواريون ناميده شده‎اند كه آنان لباس‎هاي شان را با شستن از كثافات پاك نموده و سفيد مي‎كرده‎اند. و امّا در نزد ما علّت نام‎گذاري حواريون اينست كه آنان داراي نفوس پاك و خالص بوده و ديگران را هم با وعظ و تذكر از پليدي گناه پاك و خالص مي‎گردانده‎اند» .[2]اما اتّفاق مسلمانان و مسيحيان در عدد حواريون نيز از متون طرفين به دست مي‎آيد. در روايتي از امام رضا ـ عليه‎ السلام ـ نقل شده است كه وقتي جاثليق از آن حضرت تعداد حواريون را مي‎پرسد، حضرت مي فرمايد : «حواريون دوازده نفر بودند و افضل آنان  ألوقا  است» .[3]و در كتب مختلف عهد جديد نيز از دوازده نفر حواري يا رسول و يا شاگرد حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ نام برده شده حتي در بعضي از اين كتاب‎ها به اسم‎هاي آنان نيز تصريح شده است مثلاً «لوقا» در اعمال رسولان اسامي آنان را چنين ذكر مي‎كند: پطرس، يوحنا، يعقوب، واندرياس، فيليپس، توما، برتولما، متي، يعقوب، شمعون، يهودا، و يكي از شاگردان هم خودش بوده است، كه مجموعاً دوازده نفر مي‎شوند.[4] البته اين حواريون را كه لوقا اسم برده است در زمان بعد از غيبت حضرت مسيح ـ عليه‎ السلام ـ مي‎باشند.
در بين مسلمين و مسيحيان بنابر آنچه كه كتاب‎هاي مقدس هر كدام اقتضاء دارد يك سلسله اختلافاتي نسبت به حواريون مشاهده مي‎شود، پس لاجرم بايد از هر دو منظر اين مسئله مورد بررسي قرار بگيرد.

1. اعتقاد جامعه مسيحيت نسبت به حواريون
 مسيحيان معمولاً حواريون را «شاگردان» مي‎نامند و به حواريون كه شاگردان مسيح ـ عليه‎ السلام ـ بوده‎اند و به همه مبلغين مسيحيت در قرن اول ميلادي عنوان رسول مي‎دهند. و بالاترين رسول در نزد مسيحيان بنابر آنچه از اناجيل نقل شده است شمعون بن يونا است كه حضرت مسيح ـ عليه‎ السلام ـ به او لقب صخره يا پُطرس داده است، آنجا كه گفته است «من بر روي اين صخره كليساي خود را بنا مي‎كنم»[5] و مراد از كليسا در اينجا جامعه مسيحيت است ولو اينكه كليسا بر محل عبادت آنان نيز اطلاق مي‎شود.[6] ولي در عين حال انجيل يوحنا در رابطه با يكي از رسولان كه اسم آن را اصلاً ذكر نكرده است، مي‎گويد حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ او را بيشتر از ساير رسولان (حواريون) دوست داشته است و او غير از پطرس است.[7]نظر و اعتقاد مسيحيت نسبت به حواريون از اضطراب و ضد و نقيض‎هاي متعددي برخوردار است. همين (پٌطرس) كه در رأس حواريون قرار دارد، بنابر آنچه كه انجيل نقل مي‎كند در يك روز (روزي كه حضرت مسيح دستگير شد) حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ را انكار مي‎كند و مي‎گويد كه من از شاگردان او نيستم و او را نمي‎شناسم و پيشگويي حضرت مسيح ـ عليه‎ السلام ـ را هم در اين رابطه نقل كرده‎اند.[8] از يك طرف لوقا در اعمال رسولان نه تنها رسولان و حواريون را بلكه همه شاگردان را با ايمان و پر از روح‎القدس معرفي مي‎كند[9] و از طرف ديگر سخناني را از حضرت مسيح ـ عليه‎ السلام ـ نسبت به آنان بيان كرده است كه با اين مطالب منافات دارند. مثلاً حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ خطاب به شاگردانش مي‎گويد:
« اگر شما به اندازة دانة خردلي ايمان مي‎داشتيد مي‎توانستيد به اين درخت توت بگوئيد  از ريشه در بيا و در دريا كاشته شو ،  از شما اطاعت مي‎كرد» .[10]همينطور در بين سخنان رسولان نيز تناقضات روشن ديده مي‎شود. مثلاً يعقوب در نامه‎اي كه منسوب به اوست مي‎گويد:
اي برادران چه فائده دارد اگر كسي بگويد من ايمان دارم ولي عمل او اين را اثبات نكند آيا ايمانش مي‎تواند او را نجات بخشد؟[11]اين سخنان يعقوب، ايمان بدون عمل را مايه نجات انسان نمي‎داند در حالي كه «پولس» در نامه‎هاي خودش اصرار بر اين دارد كه ايمان بدون عمل با اتحاد در مسيح موجب سعادت و نجات انسان مي‎گردد و براي عمل به شريعت هيچ ارزشي قائل نيست؛  او مي‎گويد:
هيچ انساني در نظر خدا با انجام احكام شريعت نيك شمرده نمي‎شود و كار شريعت اينست كه انسان گناه را بشناسد. خدا بدون در نظر گرفتن شريعت و فقط از راه ايمان به عيسي ـ عليه‎ السلام ـ همه ايمان داران را نيك مي‎شمارد.[12]بنابراين حواريون و شاگرداني كه در عهد جديد تعريف شده‎اند،
 اولاً :  نمي‎توانند شايستگي ياري حضرت مسيح ـ عليه‎ السلام ـ و نيز صلاحيت بيان و تبليغ از براي دين آن حضرت را داشته باشند.
و ثانياً  : رساله‎ها و آثار منسوب به آنها نيز نمي‎توانند از ارزش آسماني و الهي برخوردار بوده و ماية اعتقادات ناب و مورد تأييد خداوند و پيامبرش حضرت مسيح قرار بگيرند.

2. حواريون ازديدگاه قرآن و اسلام
در قرآن كه كتاب مسلمانان و كلام خداوند است، مقام حواريون خيلي بالاتر از مبلّغ و رسول و امثال اينها مي‎باشد. اين قدر مسلّم است كه در قرآن كريم، حواريون بر اصحاب خاص حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ كه دوازده نفر بوده‎اند اطلاق شده است. و بر مبناي قرآني غير از آنان هيچ كس از امت حضرت مسيح ـ عليه‎ السلام ـ نمي‎تواند اين عنوان را داشته باشد. بلكه بالاتر از آن، بنابر آنچه در الميزان به آيه شريفه ي «و به يادآور زماني را كه به حواريون وحي كرديم كه به من و به فرستاده‎ام ايمان آورند، گفتند ايمان آورده‎ايم و شاهد باش كه ما تسليميم.»[13] استناد شده، كه‌ حواريون حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ هر كدام نبي بوده‎اند.
علّامه مي‎گويد: اين ايماني كه در آيه شريفه از حواريون خواسته شده است ايمان بعد از ايمان مي‎باشد به دليل اينكه هم در همين آيه و هم در سورة آل‎عمران، حواريون، بر اين ايمان و اسلام‎شان حضرت مسيح ـ عليه‎ السلام ـ را شاهد گرفتند. وقتي كه حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ از بني‎اسرائيل احساس كفر مي‎كند و يقين پيدا مي‎كند كه دعوت او در آنان تأثيري نمي‎گذارد، مي‎فرمايد:
 «كيانند ياران من در حركت به سوي خدا؟ حواريون گفتند:  ما ياران دين خدا هستيم و به خداوند ايمان آورديم و تو گواه باش كه ما تسليم شدگانيم.»[14]و مراد از اسلام و تسليم در اينجا اطاعت مطلق از حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ و تبعيت او مي‎باشد و لذا بعد از آن مي‎گويند:
 «اي پروردگار ما !  ما به آنچه نازل كردي ايمان آورديم و از پيامبر پيروي كرديم پس ما را در زمرة گواهان بنويس.»[15]علّامه طباطبايي براي هر كدام از ايمان و اسلام مراتب سه‎گانه‎اي را ذكر كرده و اين ايمان و اسلام حواريون كه در آيه شريفه ذكر شده است از آخرين مرتبه آنها است كه عبارت از تسليم مطلق نسبت به هر چيزي است كه خداوند از آنان بخواهد و غير از مؤمنين خالص كسي قادر بر آن نمي‎باشد.[16]در اعتقاد مسلمين بنابر آنچه كه دين اسلام اقتضاء مي‎كند، حواريون حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ معيار حق در امت آن حضرت شمرده مي‎شوند. در اين رابطه روايتي از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ توسط امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ نقل شده است كه آن حضرت فرمود:
«اي علي تو در امت من مثل عيسي بن مريم هستي، قوم عيسي بر سه فرقه تقسيم شدند : فرقه‎اي مؤمنيني بودند كه حواريون حضرت عيسي باشند و فرقه‎اي او را دشمن داشته كه يهود باشد و فرقه سوم در او غلو كردند و از ايمان خارج شدند. و امت من هم زود است كه در رابطه با تو سه فرقه شوند… و شيعيان تو و دوستان شيعيان تو در بهشت‎اند و دشمنان تو و غاليان در تو در آتش‎اند.»[17] در دين اسلام حواريون به عنوان اوصياء و جانشينان حضرت مسيح ـ عليه‎ السلام ـ مطرح هستند. در اين رابطه در ذيل روايت مفصلي كه درباره حوادث مختلف از حضرت آدم ـ عليه‎ السلام ـ تا خاتم ـ صلي الله عليه و آله ـ مطالبي بيان شده از ابي‎جعفر ـ عليه‎ السلام ـ چنين نقل شده است:
«… بعد از حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ دوازده نفر حواري بودند كه به عنوان اوصياء حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ ايمان‎شان را حفظ كرده و انجام وظيفه نمودند.»[18]پس بنابر معيارهاي اسلامي اين حواريوني كه در مسيحيت تعريف‎ شده‎اند، حواريون واقعي حضرت مسيح ـ عليه‎ السلام ـ نمي‎باشند و يا ممكن است كه در تعريف آنان تحريف صورت گرفته باشد و نيز اناجيل و نامه‎هاي كه توسط رسولان نوشته شده‎اند ، هيچ ربطي به حواريون واقعي حضرت مسيح ندارند؛  بلكه كساني آنها را نوشته كه خودشان را از حواري، شاگردان و مبلغين حضرت عيسي ـ عليه‎ السلام ـ معرّفي كرده‎اند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. التوضيح في بيان حال الانجيل و المسيح، تأليف محمدحسين كاشف‎الغطاء.
2. كتاب مقدس مسيحيت، نوشته حسين توفيقي.
3. تاريخ جامع اديان، تأليف جان ناس، ترجمه علي‎اصغر حكمت.

پي نوشت ها:
[1] . طريحي، فخر‎الدين، مجمع‎البحرين، دفتر نشر فرهنگي، دوم،1367ش، ج 1، ص 594.
[2] . صدوق، محمد بن بابويه، علل الشرايع، بي جا ، مكتبة الحيدريه، 1368ق، ج 1، ص 80 .  
[3] . صدوق، محمد بن بابويه، عيون اخبارالرضا، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، اول، 1404 ق، ج2، ص143.
[4] . اعمال رسولان، فصل اول، آيه 12.
[5] . متي، 16/8  و يوحنا، 1/42 و 21/15 و 17.
[6] . توفيقي، حسين، كتاب مقدس مسيحيت، قم ،  مؤسسه امام صادق(ع) ، ص 8 .
[7] . انجيل يوحنا، 20/2.
[8] . لوقا، 22/34 و 22/56ـ60.
[9] . اعمال رسولان، 6/2.
[10] . لوقا، 17/5 و 6.
[11] . رساله يعقوب، 2/14.
[12] . نامه پولس به روميان، 3/20 و 21.
[13] . مائده /  11.
[14] . ال‎عمران /  52.
[15] . ال‎عمران /  53.
[16] . طباطبايي، محمدحسين، الميزان، قم ،  جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي‎تا ، ج 3 ، ص 204 .
[17] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار،  بيروت، مؤسسة الوفاء، دوم، 1403ق ، ج 25 ، ص 264  .
[18] . همان، ج 11، ص 25.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد