مقدمه: بدون شك يكي از اعمالي كه موجب رضاي خدا هست، اكرام و دستگيري از مستمندان و نيازمندان جامعه است، و اين دستگيري بعضي وقتها تحت عنوان صدقه و گاهي به عنوان انفاق و بعضي وقتها به عنوان وقف اموال براي نيازمندان صورت ميگيرد.
در رابطه با سؤال بايد گفت: آيهاي كه در وقف صراحت داشته باشد، در قرآن شريف نيامده است. ولي از آيات انفاق و صدقه و ايثار و مشابه اينها، استفاده ميشود. خيلي از مسائل با صراحت در قرآن بيان نشدند، مثل تعداد ركعات نمازها و خصوصيات روزه و… امّا در روايات اسلامي احاديث زيادي در مورد مسئلة وقف و احكام آن وارد شدهاند، به عنوان مثال مرحوم شيخ حر عاملي در كتاب شريف وسائل الشيعه ج 19، ص 171 تا 215، هفده باب ذكر ميكند كه هر بابي داراي چندين روايت است، همچنين در كتابهاي فقهي اين مسئله به طور گسترده مورد بحث و بررسي قرار گرفت، محقق بحراني در كتاب (حدائق ناضره) گفته: «و هو ثابت بالنص و الاجماع» دليل ثبوت وقف روايت و اجماع علماء ميباشد،[1] و در مورد احكام وقف نيز در كتابهاي فقهي گفتگوهاي زيادي شده است، مثل صيغة وقف و خريد و فروش و نقل و انتقال آن و تبديل وقف آيا جايز است يا جايز نيست؟ بحثهاي زيادي كردهاند. اگر به كتابهاي فقهي مراجعه شود، به دست مي آيد كه در اكثر كتابهاي فقهي بابي را به عنوان باب وقف، ذكر نمودهاند كه در آن احكام وقف را بيان كردند.
در روايات اسلامي چنين داريم كه «إذا مات ابن آدم انقطع عمله الا عن ثلاث: ولد صالح يدعو له، و علم ينتفع به، و صدقة جارية»؛[2] وقتي انسان از دنيا ميرود عملش قطع و تمام ميشود، مگر سه چيز: يكي فرزند صالح و خوب كه براي پدر و مادرش طلب مغفرت كند، ديگري علمي را منتشر كند تا بعد از او، ديگران از علمش استفاده كنند، يكي ديگر صدقة جاريه از قبيل وقف و خيرات ديگر.
يكي از تفاوتهايي كه وقف با صدقه و انفاق دارد اين است كه در صدقه، فرد مستحق ميتواند مال به دست آمده را بفروشد يا به ديگران ببخشد، امّا مال وقفي را نميتواند بفروشد يا به ديگري ببخشد، زيرا در تعريف وقف گفته شد: «تحبيس الاصل و تسبيل الثمره»؛ يعني اصل مال حبس و ثابت ميماند و ثمره و بهرة آن براي كساني است كه آن مال براي آنها وقف شده، امّا روايات؛ «عن النبي ـ صلّي الله عليه و آله ـ انه قال: حبس الاصل و سبل الثمرة»؛[3] يعني اصل مال را حبس و ثابت كن و منفعت و ثمرة آن را براي صاحبان وقف قرار بده.
در رابطه با مانع رشد بودن وقف، بايد گفت كه نه تنها وقف مانع رشد نيست، بلكه باعث پيش رفت و ترقي جامعه است، چون كه خيلي از اماكن عمومي از قبيل مدرسهها و حسينيهها و مساجد و پل ها و … از اموال وقفي ساخته شدند، امّا اين كه در منطقه اي اموال موقوفه مخروبه و كم بازده شدهاند، اين مسئله مربوط ميشود به ناظرين و متوليان وقف كه در امور آ‹ سهل انگاري ميكنند زيرا ناظر وقف وظيفه دارد آن را در موردش مصرف كند و از تخريب و از بين رفتن آن جلوگيري كند، خلاصه اين كه به واسطة اموال وقفي كارهاي عام المنفعه زيادي صورت ميگيرد و انسان هاي خيرخواه و خير در جامعه با وقف كردن مقداري از اموال خود، گاهي از مستمندان دستگيري ميكنند و بعضي وقت ها باعث بقاء رونق شعائر ديني ميشوند. مانند: برگزاري مراسم جشن و سرور و مراسم عزاداري براي سالار شهيدان اباعبدالله الحسين ـ عليه السّلام ـ و ائمة ديگر كه بقاء دين و قرآن و آزادي از حركت آن ها تحقق پيدا كرده است.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1. كتاب حدائق الناضرة، بحراني، ج 22، كتاب الوقف.
پي نوشت ها:
[1] . حدائق الناضره، ج 22، ص 123.
[2] . نوري، حسين، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسة آل البيت، چاپ دوم، 1408، ج12، ص230، حديث13960؛ شهيد ثاني، منية المريد، بيجا، انتشارات مكتب اعلام اسلامي، چاپ اول، سال 1409، ص 103.
[3] . نوري، حسين، مستدرك الوسائل، همان، ج14، ص47.