در پاسخ به اين سؤال سه محور بايد مورد بررسي قرار بگيرد:
1. ضرورت حكومت در تمامي جوامع.
2. دلايل جواز تشكيل حكومت در عصر غيبت.
3. ويژگيهاي حكومت مطلوب و مورد نظر اسلام.
الف) ضرورت حكومت:
در خصوص ضرورت حكومت بايد بگوييم «انسان كه براي تأمين هرچه بيشتر و بهتر مصالح خود به زندگي اجتماعي روي ميآورد در اولين مراحل زندگي جمعي با يك مشكل اساسي مواجه ميشود كه ميتواند همة فوايد زندگي اجتماعي را از بين ببرد و آن تزاحم خواستهها و درگيري در مورد چگونگي تأمين نيازها و بهرهبرداري از مواهب زندگي جمعي است، وجود نيازهاي مشترك از يك سو و محدوديت اشياء و كالاهاي مورد نياز انسانها از طرف ديگر خواه ناخواه به اختلاف ميانجامد، در چنين شرايطي است كه ضرورت وجود نظام حقوقي (حكومت) را به منظور تعيين حق و تكليف انسانها در زندگي جمعي اجتناب ناپذير مينمايد»[1] پس نياز به حكومت براي جلوگيري از هرج و مرج و اختلال نظام معيشت انسانها ضروري و بديهي است و تنها آنارشيستها منكر ضرورت حكومت هستند آنها معتقدند بشر قادر است با اصولِ اخلاقي، زندگي اجتماعي خويش را اداره كند. همانطور كه مشخص است اين نظريه غير واقع بينانه است و وجود قوانين معتبر بدون ضمانت اجرا، مجري و حكومت معقول نيست.
در اسلام نيز وجود حكومت به عنوان يكي از ضروريترين نيازهاي جامعه مورد تصديق قرار گرفته است: «اسلام ديني است داراي كاملترين و مطلوبترين حقوقي كه تا روز قيامت از ارزش و اعتبار برخوردار است و مدعي است كه براي جميع ابعاد و وجوه زندگي فردي و اجتماعي همة آدميان در همة اعصار و امصار احكام و مقررات دارد، چنين ديني نميتواند وجوبِ حكومت را ضروري و بايسته نداند».[2]ب) «دلائل جواز تشكيل حكومت در عصر غيبت»:
براي جواز تشكيل حكومت در عصر غيبت دلائل مختلفي مطرح شده است[3] يكي از ادله جواز تشكيل حكومت «اصل تنزل تدريجي»[4] است به اين بيان كه «اولاً : براي تأمين نيازمنديهاي اجتماعي و جلوگيري از هرج و مرج، فساد و اختلال نظام وجود حكومت در جامعه امري ضروري است ثانياً: اجراي احكام اجتماعي اسلام ضروري است و بايد در همة زمانها و مكانها اجرا گردد. ثالثاً: حكومت ايدهآل و مطلوب در اسلام، حكومتي است كه معصوم ـ عليهم السّلام ـ در رأس آن باشد رابعاً: هنگامي كه تحصيل مصلحت ملزمهاي كه تأمين آن لازم است در حد مطلوب و ايدهال ميسّر نشد بايد نزديكترين مرتبه به حدّ مطلوب را تأمين كرد پس در مسأله مورد بحث هنگامي كه مردم از مصالح حكومت معصوم محروم بودند بايد به دنبال نزديكترين و شبيهترين حكومت به حكومت امام معصوم بروند، نزديك ترين حكومت به امام معصوم ـ عليهم السّلام ـ در سه امر متبلور ميشود. نخست علم به احكام كلي اسلام (فقاهت)، دوم شايستگي روحي و اخلاقي به گونهاي كه تحت تأثير هواهاي نفساني و تهديد و تطميعها قرار نگيرد (تقوا) و سوم كارآيي در مقام مديريت جامعه كه به خصلتهاي فرعي از قبيل درك سياسي و اجتماعي، آگاهي از مسائل بينالمللي، شجاعت در برخورد با دشمنان و تبهكاران قابل تحليل است.[5] پس با توجّه به اينكه وجودِ حكومت براي اجراي احكام اجتماعي اسلام ضروري است و اين ضرورت مختص به زمان حضور پيامبر و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ نيست چون اسلام كاملترين و آخرين دين الهي است و احكام اسلام از جاودانگي برخوردار است. لذا در زمان غيبت كه امكان دسترسي به معصومين ـ عليهم السّلام ـ به عنوان حكومت مطلوب و ايدهآل نيست بايد به دنبال نزديكترين و مطمئنترين شيوه براي حكومت در عصر غيبت باشيم و وليفقيه چون جانشين معصوم ـ عليهم السّلام ـ است با توجّه به ويژگيهاي عدالت، تقوا، فقاهت و مديريت بهترين گزينه براي تشكيل و رهبري حكومت اسلام در عصر غيبت است.
ج) ويژگيهاي حكومت مطلوب و مورد نظر اسلام در عصر غيبت
بعد از پي بردن به ضرورت تشكيل حكومت در عصر غيبت نوبت به اين ميرسد كه ويژگيهاي حكومت مطلوب از ديدگاه اسلام چيست؟ در پاسخ به اين سؤال بايد بگوييم «فلسفهاي كه در اين نظام از حكومت منظور است اقامة دين، اجراي برنامههاي اسلام، عدالت، امر به معروف و نهي از منكر، ترقي و رشد فكري، تهذيب، تربيت نفس، تكميل افراد در معارف علم و عمل، عمران زمين، تأمين رفاه و آسايش تمام بندگانِ خدا و متحد كردن مردم است كه قرآن در اين زمينه ميفرمايند: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»[6] آنان كه اگر در زمين تمكّنشان بخشيم، نماز بر پا دارند و زكات دهند و امر به معروف و نهي از منكر ميكنند» برنامة اين نظام شرعي و الهي و ماهيت و حقيقتش با حكومتهاي ديگر متفاوت است، حقيقتش خلافت الله و برنامهاش احكام الله است»[7]نتيجه اينكه: ضرورت حكومت امري بديهي است و اسلام نيز اين ضرورت را مورد تصديق قرار داده و در زمان حضور پيامبر و امامان ـ عليهم السّلام ـ ايشان عهدهدار رهبري و اداره حكومت اسلامي هستند و در زمان غيبت با توجّه به جاودانگي احكام اسلام و عدم اختصاص آنها به زمان حضور اين وظيفه به عهده نزديكترين فرد به معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه ولي فقيه است، مي باشد ايشان در زمان غيبت عهدهدار رهبري جامعه هستند و وظيفه اين حكومت تأمين نيازهاي مادي و معنوي افراد جامعه بطور كلي است. تا انسانها آماده زمان ظهور امام عصر (عج) شوند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:.
ولايت فقيه، آيتالله مصباح يزدي.
پي نوشت ها:
[1]. فلسفة حقوق، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، ص 28.
[2]. مصباح يزدي، محمّدتقي، حقوق و سياست در قرآن، ص 192.
[3]. براي مطالعه بيشتر به كتاب: مصباح يزدي، محمدتقي، نظام سياسي اسلام؛ جوادي آملي، ولايت فقيه، مراجعه شود.
[4]. مراد از اصل تنزل تدريجي اين است كه هرگاه مصلحتي در حد ايدهآل آن قابل دستيابي نبود بايد به يك درجة ممكنة پايينتر از آن رضايت داد نه كمتر و پايينتر از آن. نظير اينكه اگر رجوع به پزشك متخصص ممكن نشد بايد به پزشك عمومي رجوع كرد نه پايينتر از او.
[5]. مصباح يزدي، محمدتقي، نظام سياسي اسلام، ص 200.
[6]. حج/41.
[7]. صافي گلپايگاني، لطف الله، نظام امامت و رهبري، ص 27.