پيدايش تشيع در ايران به قرن اول هجري برمي گردد كه مرزهاي زميني ايران و جزيرة العرب توسط سپاه اسلام گشوده شد و ارتباط ايرانيان با مركز حكومت اسلامي برقرار شد، و مردم ايران با خاندان رسول خدا از نزديك آشنا شدند، خصوصاً در اين آشنايي و نزديكي عواملي نظير برخورد با ايرانيان، كه به موالي موسوم بودند، بيشتر تأثير گذار بود. برخورد تبعيض آميز خلفا با ايرانيان آنها را نسبت به دين اسلام كه آنرا با شعارهاي نويد بخش عدالت گستري شناخته و به آن روي آورده بودند، تا از جور پادشاهان مستبد رهايي جويند، بدبين مي نمود تا اينكه با سياست و حكومت اميرمؤمنان و عدالت بي نظير آن حضرت طعم شيرين عدالت اسلام حقيقي را چشيدند و به آن روي آوردند، و ذائقه خويش را به شيريني عدالت علي شيرين نمودند، و براساس همين تشخيص خرد ورزانه بود كه ايرانيان از همان آغاز مايل شدند اسلام را از محور اصلي آن جستجو كنند و به سرچشمه اسلام ناب دسترسي داشته باشند، و اين گمشده خويش را در خاندان پيامبر يافتند، چنانكه سلمان فارسي ايراني الاصل از سرآمدان تشيع و پيروان اهل بيت بود كه مدتي در زمان خليفه دوم بر مدائن حكومت كرد و بذرهاي تشيع را در فراسوي مرزهاي جزيرة العرب پاشيد، پس از اين مرحله حكومت علوي سيطره جامع خويش بر مرزهاي جغرافيايي سرزمين بزرگ اسلامي يا نام اهل بيت استمرار بخشيد.[1]با گذشت زمان كه دشمني با شيعه روبه افزايش نهاد ايرانيان كه با روح حقيقت جوي خود به سرچشمه هاي اصلي اسلام رسيده بودند اين مسير را به نسلهاي بعدي منتقل نمودند چنانكه در بين سپاه مختار به انتقام خون سرور شهيدان و يارانش قيام كرده بود، اكثريت با ايرانيان بوده است، و همگي بعنوان شيعه در اين قيام شركت داشتند.
با سختگيري ها و تبعيض بني اميه عليه موالي و خاندان علوي، ايران بهترين مركز و پناهگاه شيعيان محسوب مي شد اين خود عامل مهمي بود در گسترش تشيع در ايران حضور سادات و علويان در ايران با عنوان خاندان پيامبر مردم را به قداست اهل بيت آگاه مي نمود؛ لذا در اكثر قيامهاي دوره بني اميه سادات علوي در بين مردم ايران حاميان سرسختي داشتند و براساس همين محبت ريشه دار بود كه بني عباس از اين فرصت سودجسته و براي سركوبي بني اميه از مردم ايران استمداد گرفت. و بدين وسيله موفق به متقرض نمودن حكومت امويان شده و حكومت عباسي را بنيان نهادند.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ در سال 114 ق به امامت رسيد كه اين دوره مصادف با اواخر حكومت امويان بود خلفاي اموي معاصر حضرت عبارت بودند از
1. هشام بن عبدالملك(105 ـ 125)
2. وليد بن يزيد بن عبدالملك(125 ـ 126)
3. يزيد بن وليد بن عبدالملك(126)
4. ابراهيم بن وليد بن عبدالملك(كه هفتار روز از سال 126 را حكومت كرد)
5. مروان بن محمد(حمار) (126 ـ 132)[2]پس از انقراض امويان، امامت آن حضرت مصادف با خلافت سفاح(132 ـ 137) و منصور دوانيقي(137 ـ 158)
دوران امامت امام صادق ـ عليه السّلام ـ كه از نيمه دوم قرن اول تا نيمه دوم قرن دوم استمرار داشت شاهد بزرگترين حوادث و تحولات تاريخي بود و براي تشيع يك نقطه عطف بسيار مهم و اساسي محسوب مي شود چون فرهنگ شيعه در اين دوره به اوج استغناي خود از لحاظ علمي و عملي رسيد و پايه هاي فرهنگ شيعه از استحكام بيشتري برخوردار شد. چون آزادي نسبي كه در اين دوره براي شيعه بوجود آمد فرصت مغتنمي بود كه شيعه توانست به بالندگي و رشد كيفي و كمي دست يابد. در ايران نيمه دوم قرن اول تا نيمه دوم قرن دوم شيعه از رشد كيفي و كمي چشمگيري برخوردار بود و شهرهايي مثل قم و طبرستان و كاشان و آوه و نواحي ديگر از ايران در منطقه خراسان و ري و آذربايجان شيعيان مركزيت داشتند و پراكنده بودند چون قيامهاي فرزندان زيد و سادات حسني در ايران ريشه
مي گرفت و بر عليه امويان و عباسيان سربر مي داشت[3] در نتيجه ايران در قرن اول دوم و سوم محل استقرار شيعيان بود و شهري مثل قم مركز شيعه بود و در دوره امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اين مناطق افرادي بودند كه با آن حضرت مرتبط بودند و در درس هاي آن حضرت شركت مي جستند و جزو ياران آن امام بودند[4] براساس گزارش منابع معتبر از ارسال نمايندگاني از خراسان به حضور امام صادق نشان دهنده وجود ارتباط شيعيان ايران با امامان خود مي باشد كه در اواخر خلافت امويان و اوايل خلافت عباسي و در زمان انقراض امويان اين ملاقاتها صورت گرفته است[5] بنابراين وجود شيعه در نواحي مختلف ايران قطعي و ارتباط آنها با امام صادق طبق اسناد تاريخي معتبر برقرار بوده است.
چنانكه بر اساس گزارش اسناد و مدارك معتبر روشن مي شود كه در ايران شيعه وجود داشته است، و ارتباط و شناخت آنها نيز با خاندان پيامبر كاملاً برقرار بوده است در زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز شيعيان از خراسان و قم و ساير شهرها به حضور آنحضرت مي رسيدند و طبق نقل برخي از منابع در بين ايرانيان فردي بعنوان وكيل امام بوده كه وجوهات را از خراسان و مناطق ديگر به حضور امام مي رسانده است پس ارتباط امام صادق ـ عليه السّلام ـ با ايران و شيعيان با توجه به اينكه آن حضرت نسبت به شيعيان توجه خاص داشتند هرگز محال نبوده است؛ بلكه وجود وكيل امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اهواز بنام عبدالله بن جندب دليل روشن بر اين ارتباط و شيعه بودن شهرهايي از ايران مي باشد.[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. زندگاني امام صادق ـ عليه السّلام ـ نويسنده: عماد الدين حسين اصفهاني.
2. تاريخ شيعه در ايران،نويسنده: رسول جعفريان.
3. سيره پيشوايان، نويسنده: مهدي پيشوائي.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: جعفريان، رسول، تاريخ تشيع در ايران از آغاز تا قرن هفتم هجري، تهران، سازمان تبليغات، چاپ سوم، 1371، ص 11 ـ 9 و ص 49.
[2] . پيشوايي، مهدي، سيرو پيشوايان، قم، مؤسسه تحقيقاتي امام صادق، چاپ دوم، 1374، ص 350 ـ 349، ذهبي، شمس الدين تذكرة، الحفاظ، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج 1، ص 166، مفيد، الارشاد، قم، آل بيت، چاپ اول، 1413، ج2، ص15 ـ 209.
[3] . فقيهي، تاريخ مذهبي، قم، ص 48، ر.ك: جعفريان، رسول، پيشين، ص 117، مسعودي، مروج الذهب، بيروت، دارالاندلس، 1385، ج3، ص83.
[4] . جعفريان، رسول، پيشين، ص120.
[5] . مجلسي، بحار الانوار، تهران، اسلاميه، چاپ دوم، 1395، ج 4، ص 72. صفا رقمي، محمدحسن، بصائر الدرجات، ص 294، در اين باره رجوع كنيد به عماد زاده، زندگاني امام جعفر صادق، تهران، انتشارات گنجينه، چاپ سوم، 1367.
[6] . عماد زاده «پيشين»، ج 3، ص 297 ـ 250، كليني، اصول كافي، بيروت، 14011، ج 1، ص 475 و ابن شهر آشوب، مناقب، اسلاميه، چاپ اول، ج 4، ص237 و مجلسي«پيشين» ج 47، ص 123.