اعتقاد به روز رستاخيز عقيده تمام اديان آسماني مي باشد تا جايي كه يكي از اصول مشترك اديان باور به معاد شمرده شده است.[1] اساس اين نگرش اعتقاد به خالق بودن خدا و مخلوق بودن جهان است، كه هستي را او آفريده و سعادت و كمال بشري را با فرستادن دين نشان داده و ضمانت اجرايي آن را، باور به روز جزاء قرار داده شده، كه در آن خوبان از بدان جدا شوند و انسانهاي نيك از نعمت هاي بيكران الهي بهره ببرند و زشت عاملان در عذاب الهي باشند و معناي باور به آخرت و برانگيخته شدن موجودات چيزي جز اين نمي باشد.
هنگامي كه به راهنماي سعادت بشري يعني قرآن توجه شود عقيده به روز رستاخيز را با بيانهاي گوناگون و با توجه به شرايط زماني متذكر مي شود و خبر از اعتقاد و عدم اعتقاد مردمان به آن را مي دهد و مي گويد: «براي ما مثالي زد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت چه كسي اين استخوانها را زنده مي كند در حالي كه پوسيده است؟ بگو همان كسي آن را زنده مي كند كه نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقي آگاه است»[2]مادي پرستان دنيا را فاني مي دانند و غايتي براي اين جهان قائل نيستند كه قرآن در برابر سؤال آنها جواب منطقي مي دهد كه آري استخوانهاي پوسيده شده را همان كسي كه نخستين بار آفريد زنده خواهد كرد«بار ديگر در صور دميده مي شود و ناگهان از قبرها، شتابان به سوي(دادگاه) پروردگارشان مي روند»[3]بيانهاي مختلف آيه ها نشانگر اين است وقتي كه حيات از موجودات گرفته شد و پايان جهان فرا رسيد خداوند همة موجودات را به سوي دادگاه خود فرا مي خواند و همه جمع خواهند شد و حيات دوباره اي براي انسانها خواهد بود خاك و استخوانهاي پوسيده به فرمان پروردگار لباس حيات در تن مي پوشند.
بنابراين قرآن اصل معاد و برپايي انسانها را يك اصل مسلّم دانسته و هدف از بر پايي قيامت را چنين بيان مي كند: را «هر كسي ذره اي عمل نيك و خوب انجام داده آن را مشاهده كند و هر كسي عمل بد از او سر زده آن را ببيند»[4]اما آنچه بهائيان در اين باره به آن معتقد گشته اند اين است كه روز رستاخيز فرا رسيده است و آن ساعت موعود به سر آمده و قمر منشق شده است. خوشا به حال كسي كه شاهد و فائز باشد و واي به حال كسي كه منكر و مكّار باشد.
قيامت را روزي مي دانند كه ميرزا بهاء خود را به نبوت دعوت كرده است و قيامت مردمان گذشته برپا شد و مردم همه از قبرها بيرون آمدند و يوم حاقّه كه همه پراكنده گشته و كوهها چون پشم زده شده تحقق پيدا كرد و زلزله سخت در زمين بوقوع پيوست. مردم همه دوزخ را مشاهده كردند و نتيجه اعمال خود را ديدند و زمين از وقايع گذشته خود خبر داد و همه مردمان روي زمين از زنده و مرده در پيشگاه رب العالمين حاضر گشتند و اهل بهشت با ديدار جمال ميرزا بهاء به بهشت رسيدند و اهل آتش چون از لقاء او محروم شدند و از نفس خود پيروي مي كردند مستحق دوزخ شدند.[5]مطالعه مطالب فوق به خوبي نشان مي دهد كه آنها به معادي كه خداوند از آن خبر مي دهد و آن را يك حقيقت انكار ناپذير مي داند و روز رستاخيز را از زماني مي داند كه مردگان از زير خاك ها بيرون مي آيند، اعتقادي ندارند و آن را يك امر پوچ كه اساسي ندارد مطرح مي كنند و بيان مي دارند كه قيامت برپا شده، و انسانها از زير خاك بيرون آمده اند و زنده شدند و در يكجا جمع شده اند. و با مشاهده ميرزا بهاء به بهشت رسيدند و با مشاهده نكردن او به جهنم پيوستند.
آري آن بهشتي كه ميرزا بهاء باشد ما به آن نرسيده ايم، ولي آن بهشتي كه خداوند به بندگان صالح خود وعده داده است هنوز وقت آن نرسيده است.
نتيجه سخن: با روشن شدن مراد و آموزه هاي ديني اسلام هر عقيده اي كه برخلاف آن مباني باشد باطل خواهد بود و آن علائمي كه خداوند در قرآن ذكر كرده است هنوز به وقوع نرسيده است و موجودات در اين عالم زندگي مي كنند و قيامت آن زمان خواهد بود كه همة موجودات در پيشگاه الهي حاضر شوند و به حساب و اعمال آنان رسيدگي شود و هنوز اوضاع جهان از هم نگسيخته و متلاشي نشده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پيام قرآن، ج 5، مكارم شيرازي.
2. ترجمه تفسير الميزان، ج 2، ص 218.
3. اديان و مذاهب، مصطفي بني حسيني، ج 2.
پي نوشت ها:
[1] . سبحاني، اللهيات و معارف اسلامي، انتشارات شفق، ص 71، بحث معاد.
[2] . يس/79 ـ 78.
[3] . يس/52.
[4] . زلزله/6.
[5] . محاكمه باب و بهاء، ج 2 و 3.