واژه شناسي: جمال به معناي، زيبايي[1] و آراستگي زياد و كامل، خوش منظري و زينت[2] است. كلمه ي «جميل» نيز براي مزيد زيبايي به كار ميرود[3] « فَصَبْرٌ جَمِيلٌ)[4]؛ (يعقوب گفت) صبر و خويشتنداري من جميل و زيباست. واژة زينت به معناي آن چه را كه انسان در تمام احوال، چه در دنيا و چه در آخرت آن را زشت نداند و از آن خوشش آيد (زيبا) در تمام احوال ميباشد.[5] هر سه واژه در قرآن کريم، به كار رفته است.[6]انواع جمال: در يك تقسيم جمال دو نوع است:
1. زيبايي كه به بدن يا فعل و كار انسان مربوط است « … خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ …[7]؛ زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود برداريد… .»
2. زيبايي كه به ساير پديدهها، غير از انسان مربوط ميشود. مانند … وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ[8] ؛ و از هر نوع گياه به جهت انگيزه در آن رويانديم.» و جمال و زيبايي كه در آية «و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون؛ (و در آن ها براي شما زينت و شكوه است هنگامي كه به استراحتگاهشان باز ميگردانيد و هنگامي كه (صبحگاهان) به صحرا ميفرستيد).»آمده است، از نوع دوّم[9] است.
و در واقع جمال استغناء و خودكفائي جامعه است، جمال توليد و تأمين فرآوردههاي مورد نياز يك ملّت است، و به تعبير گوياتر جمال استقلال اقتصادي و ترك هرگونه وابستگي و حركت دسته جمعي گوسفندان و چهارپايان به سوي بيابان و چراگاه، سپس بازگشتشان با پستانهاي پر از شير[10] دو منظرة خوش و زيبايي است[11] كه قرآن از آن به جمال تعبير كرده است.
اهميّت جمال و زيبايي از ديدگاه اسلام:
به گواه روانشناسان، حس زيبايي، يكي از چهار بعد روح انساني است،كه به ضميمه ي حسّ نيكي، و حس دانايي، و حسّ مذهبي، ابعاد اصلي روان آدمي را تشكيل ميدهند آن ها معتقدند تمام زيبائيهاي ادبي، شعري، صنايع ظريفه، و هنر به معني واقعي، همه مولود اين حسّ است، با وجود اين چگونه ممكن است، يك قانون صحيح، اين حسّ اصيل را در روح انسان خفه كند، و عواقب سوء عدم اشباع صحيح آن را ناديده بگيرد، از اين روي در اسلام استفاده كردن از زيباييهاي طبيعت، لباسهاي زيبا و متناسب، به كار بردن انواع عطرها، و امثال آن، هم مجاز شمرده شده است و هم به آن توصيّه و سفارش شده است. روايات زيادي در اين زمينه از پيشوايان مذهبي در كتب معتبر نقل شده است. به عنوان نمونه در تاريخ زندگي امام حسن مجتبي ـ عليهالسّلام ـ ميخوانيم هنگامي كه به نماز برميخواست، بهترين لباسهاي خود را ميپوشيد؛ سؤال كردند چرا بهترين لباسِ خود را ميپوشيد؟ فرمود: « اِنَّ اللهَ جميلَ يحبّ الجمال، فَاَتجمَّلُ لربّي و هو يقول اخذوا زينَتَكم عند كلِّ مسجدِ فَاُحِبُّ اَن البَس اَجمل ثيابي؛ خداوند زيبا است و زيبايي را دوست دارد و به همين جهت، من لباسِ زيبا براي راز و نياز با پروردگارم ميپوشم و هم او دستور داده است كه زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگيريد پس من دوست دارم زيباترين لباسم را بپوشم.» [12] اميرمؤمنان علي ـ عليهالسّلام ـ فرمود:« ما لي اَراكُم قَلَحاً ما لَكُم لا تَستاكُونَ؟؛ چرا دندانهاي شما را زرد و كثيف ميبينم، چرا مسواك نميكنيد؟»[13] و يا امام كاظم ـ عليهالسّلام ـ ميفرمايد: « العَطرُ مِنْ سُنَنِ المُرسلينَ ؛ بهرهوري از عطر، از شيوة همه رسولان خدا است. »[14]رسول گرامي اسلام فرمود: « بِئس العَبدُ القاذُرَةُ» بنده ي نامرتّب و كثيف، بنده ي بدي است.[15] شخص از امام صادق ـ عليهالسّلام ـ پرسيد: آشكار نمودن نعمت كه در آيه ي قرآن کريم، به آن دستور داده شده است چگونه است؟ آن حضرت در حواب فرمود: « يُنَظِّفُ ثَوبَهُ، وَ يُطَيِّب ريحَهُ، وَ يُجَصِّصُ دارَهُ، وَ يُكَنِّسُ اَفييَتَهُ.» لباسش را پاكيزه سازد، خويش را خوشبو كند،خانهاش را گچكاري پاكيزه نمايد، و آستانة خانهاش را جارو و تميز كند»[16] در حديث ديگري علي ـ عليهالسّلام ـ فرمود: « جَمالُ الرَّجُلِ الوَقارِ» وقار، زيبايي انسان است و نيز فرمود: « وَقارُ الرَّجُلِ نورٌ و زينَةٌ» وقار انسان، نور و آراستگي است.[17]جمال و زيبايي پسنديده و ناپسند از ديدگاه اسلام:
اسلام مانند تمام موارد، حدّ اعتدال را انتخاب كرده است، نه مانند بعضي كه ميپندارند استفاده از زينتها و تجملات هرچند به صورت معتدل «و حلال» بوده باشد، مخالف زهد و پارسائي است، و نه مانند تجملپرستاني كه غرق در زينت و تجمّل ميشوند، و تن به هر گونه عمل نادرستي براي رسيدن به اين هدف نامقدّس ميدهند و اگر ساختمان روح و جسم انسان را در نظر بگيريم ميبينيم كه تعليمات اسلام در اين زمينه درست هماهنگِ ويژگيهاي روح انسان و ساختمان جسم او است.[18] خداي سبحان در قرآن كريم كساني را كه زينتهاي حلال و معتدل را ممنوع و حرام ميكنند مورد نكوهش قرار داده ميفرمايد: « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ[19]؛ چه كسي حرام كرده است زينتهايي را كه خداوند براي بندگانش آفريده است … » البتّه در آيه ي قبلش ضمن دستور به استفاده از زينت ميفرمايد: « يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[20]؛ بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نميدارد.» بنابراين استفادة از زيباييها در حد اعتدال و معتدل آن پسنديده و اگر سر از اسراف و افراط درآورد كه نامش تجمُلپرستي است ناپسند خواهد بود.
معرفي منابع جهت مطالعه ي بيشتر:
1. بيست و پنج اصل از اصول اخلاقي امامان.[21]
2. ميزان الحكمه.[22]
پي نوشت ها:
[1] . ابن منظور، لسان العرب، دارالاحياء التراث العربي، ج2، ص 363.
[2] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، ج 12، ص 311.
[3] . راغب اصفهاني، المفردات، المكتبة المرتضويه، تهران، ص 97 و شرح و تفسير لغات قرآن بر اساس تفسير نمونه، ج1، ص 386.
[4] . يوسف: 12/ 18.
[5] . راغب اصفهاني، المفردات، تهران، المكتبة المرتضويه، ص 218.
[6] . براي اطلاعات بيشتر به المعجم المفهرس رجوع شود.
[7] . اعراف: 7/ 31.
[8] . ق: 50/ 7 و همچنين «اِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بزينَةٍ الكواكب» ما آسمان نزديك (=پايين) را با ستارگان آراستم. صافات: 37/ 6.
[9] . راغب اصفهاني، المفردات، تهران، المكتبة المرتضويه، ص 97.
[10] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، چاپ مروي، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سيزدهم، 1373، ج11، ص 160 و 159 با كمي تغيير در عبارت.
[11] . ترجمه تفسير الميزان، همان، ج 12، ص 311.
[12] . مكارم شيرازي، ناصر تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميّه، چاپخانة مروي، چاپ هفدهم، 1374، ج6، ص 151، حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 3، ابواب احكام الملابس، ص 331، ح5705.
[13] . كليني، محمد بن يعقوب، فروع كافي، با تصحيح محمد آخوندي، دارالكتب الاسلاميه، 1350 ه ش، ج 6، ص 496.
[14] . فروع كافي، همان، ص 511.
[15] . فروع كافي، كليني، داراكتب اسلاميه، 1350 ه ش، با تصحيح محمد آخوندي، ج 6، ص 439.
[16] . حرّ عاملي، وسائل الشيعه، تحقيق شيخ عبدالرحيم رباني شيرازي، داراحياء التراث العربي، چاپ ششم، ج 3، ص 341.
[17] . ميزان الحكمه، محمدي ريشهري، طبع و نشر مكتب الاعلام الاسلامي، 1405 ه ق، نشر مكتب الاعلام الاسلامي، ج 10، ص 607 و 606.
[18] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، چاپخانة مروي، چاپ هفدهم، 1374 ه ش، ج 6، ص 150.
[19]. اعراف: 7/ 32.
[20] . اعراف: 7/ 31.
[21] . عبدوس محمد محمدي اشتهاردي، محمدتقي، بيست و پنج اصل از اصول اخلاقي امامان، دفتر تبليغات اسلامي، 1375، ص 292ـ269.
[22] . محمدي ريشهري، ميزان الحكمه، چاپ و نشر مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ سوّم، 1367، ج 2، ص 81ـ76.