در جهت پاسخ به پرسش، لازم است به بررسي صابئان از نظر قرآن و مفسران و متكلمان و فقيهان… پرداخته و نكات لازم را در حد اين مقاله توضيح دهيم.
صابئان در قرآن
اين اسم، سه بار در قرآن كريم ذكر شده است:1. در آيه 62 از سوره بقره چنين آمده است: «ان الذين آمنوا و الذين هادوا و النصاري و الصابئين من امن بالله و اليوم الاخر وعمل صالحاً فلهم اجرهم عندربهم و لاخوف عليهم و لا هم يحزنون»: كساني كه ايمان آوردهاند، كساني كه به آيين يهود گرويدند و ترسايان و صابئان هر كس كه به خدا و روز رستاخيز ايمان داشته باشد و كار نيكي انجام دهد، پاداش آنها نزد پروردگارشان است و بر آنها ترس و اندوهي نيست.
در اين آيه صابئين، بعد از يهود و نصاري ذكر شده است، هر كدام از پيروان اديان الهي كه در عصر و زمان خود بر طبق فرمان دين، عمل كردهاند، رستگارند.
2. در آية 69 سورة مائده: «ان الذين امنوا و الذين هادوا و الصابئون و النصاري من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحاً فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون»؛ آنها كه ايمان آوردهاند و يهود و صابئان و ترسايان، هر گاه به خداوند يگانه و روز جزا ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند، نه ترسي بر آنها هست و نه غمگين خواهند شد.
در هر دو آيه، صابئان از اهل كتاب و دين و در رديف يهود و نصاري معرفي شدهاند، لحن هر دو آيه بيانگر اين است كه آيين صابئان، همانند آيين يهود و نصاري يك آيين توحيدي و آسماني است و مشمول صفت مؤمن و مستحق پاداش معنوي و رهائي از بيم و اندوه قرار گرفتهاند.
3. در آيه 17 از سوره حج، نام صابئين در ضمن اسامي اديان ديگر با افزودن نام مجوس، چنين ذكر شده است: «ان الّذين امنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصاري و المجوس و الذين اشركوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامه ان الله علي كل شيء شهيد»؛ كساني كه ايمان آوردهاند و كساني كه يهودي شدهاند و صابئان و ترسايان و مجوس و كساني كه براي خدا شريك قرار دادهاند، خداوند، روز قيامت ميان آنان داوري ميكند.
در اين آيات ميبينيم كه از صابئي ها در رديف «اهل كتاب»، نام برده شده و از آنها نيز هم چون يهود و نصاري، دعوت به عمل آمده تا معتقدات و اعمال ناخالص خود را با پذيرش اسلام و تعاليم آسماني آن، مهذب و استوار سازند. بنابراين، يهود و نصاري و صابئان، سه ديني بودهاند كه مشمول خطاب و عنوان اهل كتاب ميشدهاند.
بنابراين ميتوان گفت از نظر قرآن صابئين مانند يهود و نصاري، اهل كتاب و دين بوده و دين شان يك دين الهي و آسماني است و آنها هم همانند پيروان ساير اديان آسماني، پيامبر و شريعتي داشتهاند و پس از پيامبرشان به تدريج، دچار انحرافاتي مانند تقديس و پرستش ستارگان، شدهاند و نظير همان انحرافاتي كه در دين يهود و نصاري به وجود آمد، در دين صابئي نيز پديدار گشت.
به اين معني دين صابئين هر اصل مانند دين يهود و نصاري، دين توحيد بوده و اعتقاد به مبدأ و معاد از اركان دين آنها نيز ميباشد.
صابئين از ديدگاه مفسران
از آيات فوق، اجمالاً استفاده شد كه صابئان پيرو ديني، آسماني بودهاند، مفسران در تفسير كلمه صابئين در قرآن دچار اختلاف و تضاد و تناقضگويي شدهاند كه به مرور زمان بر وسعت و غلظت اين تناقضات افزوده شده است. كه به ذكر، بخشي از آن چه مفسران، راجع به تفسير كلمه صابئين گفتهاند، ميپردازيم.
1. فخر رازي بعد از يك مقدمه چنين مينويسد:[1] … مفسران را در تعريف روش ديني صابئان گفتههايي است. نخستين قول، از مجاهد و حسن است كه گفتهاند، ايشان طايفهاي از مجوس و يهودند كه گوشت ذبيحه ايشان خورده نميشود و زنان ايشان به زني گرفته نميشوند. دوم قتاده، گفته است ايشان قومي هستند كه فرشتگان را ميپرستند و به سوي خورشيد نماز ميگزارند، در هر روز پنج نماز… سوم آن قولها كه نزديكترين آنها باشد اين است كه قومي ستاره پرست ميباشند و ايشان را دو گفتار است، يكي آن كه آفريننده جهان، خداي تعالي است كه دستور بزرگداشت اين ستارگان را داده… وگفتار ديگر آن است كه خداي سبحان آسمانها و ستارگان را آفريده، پس اين ستارگان، هر چه را در اين جهان روي دهد از بدي و خوبي و خوشي و ناخوشي تدبر ميكنند و آنها را ميآفرينند، پس بزرگداشتن آنها بر بشر واجب است… [2]2. علامه طباطبايي درجلد اول ترجمه تفسير الميزان،[3] پس از نقل سخن بيروني درباره تاريخ صابئان و ذكر برخي از عقايد آنان، يادآور شده است، آن چه را كه بيروني، درباره تاريخ صابئان و ذكر برخي از عقايد آنان يادآور شده است و آن چه كه به برخي نسبت داده كه مذهب صابئي آييني آميخته از مجوس و يهودي و رگههايي از آئين حراني است با ظاهر آيه سازگارتر است، زيرا ظاهر آيه اين است كه آن هم مذهبي در عداد مذاهب ساير اهل كتاب است.
در تفسير نور الثقلين به نقل از تفسير علي بن ابراهيم چنين آمده است: صابئون گروهي هستند كه نه مجوسي و نه يهودي و نه نصراني و نه مسلمانند و آنها ستارهپرست هستند. [4]4. قرطبي پس از نقل اقوال ميگويد: اما آن چه از مذهب آنها به دست آمد،چنان كه بعضي از علماي ما ذكر كرده اند، آنها موحد هستند، منتهي به تأثير ستارگان هم معتقدند و لذا، هنگامي كه القادربالله از حكم آنها پرسيد، ابوسعيد اصطخري به كفر آنها فتوا داد.
5. بيضاوي ميگويد: صابئين، قومي ميان نصاري و مجوس هستند، و بعضي ها گفتهاند: اصل دين آنها، دين حضرت نوح است و گفته شده كه آنها ملايكه و ستارگان را ميپرستيدند.[5]اين بود برخي از اقوال مفسران و مراجعين ميتوانند با مراجعه به تفاسير ديگر به آراء ديگري نيز دست يابند.
صابئان از ديدگاه فقيهان
در ميان فقها، سخن در اين است كه آيا صابئان، اهل كتاب هستند و احكام ذميان، درباره آنها جاري است يا نه، آيا به عنوان يك اقليت مذهبي ميتوانند در پناه حكومت اسلامي زندگي كنند و مانند يهود و نصاري و مجوس جزيه بپردازند يا نه؟ مسأله در ميان فقهاي شيعه و سني مورد اختلاف است.
فقهاي شيعه: اغلب فقهاي شيعه به خصوص قدماي آنها، صابئان را از جمله اهل كتاب ندانسته و تنها يهود و نصاري ومجوس را اهل كتاب ميدانند و در مقابل اينها بعضي از فقها، به اهل كتاب بودن صابئان قايلاند و احكام ذمه را درباره آنها هم جاري ميدانند، ولي اين گروه در اقليت هستند. به سخنان برخي از فقهاي شيعه در اين جا اشاره ميشود:
1. شيخ مفيد مينويسد:[6] فقهاي اهل سنت در كفر صابئان و هم نوعان آنها به غير از سه گروه يهود و نصاري و مجوس، اختلاف دارند، مالك بن انس و اوزاعي، گفتهاند هر دين بعد از دين اسلام غير از يهود و نصاري، مجوس بوده و پيروان آنها در حكم مجوسي هستند. از عمر بن عبدالعزيز، روايت شده كه گفت: صابئان مجوسي هستند، شافعي و جمع اهل عراق، گفتهاند صابئين در حكم مجوساند و بعضي از اهل عراق، گفتهاند صابئين در حكم نصاري هستند… شيخ مفيد پس از اشاره به اختلاف فقهاي اهل سنت، در يك بررسي، علاوه بر بيان حكم صابئان، مانند يك متكلم عقايد، باورهاي آنان را نيز از نظر كلامي، مورد دقت قرار داده و عقايدي را به آنها نسبت داده كه آن عقايد ظاهراً اختصاص به ايشان دارد و در اديان ديگر، چنين عقايدي يافت نميشود. بنابراين به نظر شيخ مفيد، آيين صابئان هيچ شباهتي با مذاهب ديگر حتي مجوس ندارد.
2. شيخ طوسي در النهايه[7] و المبسوط[8] تصريح دارد به اين كه جز يهود و نصاري و مجوس از ساير اديان مانند بت پرستان، صابئان و غير آنها جزيه گرفته نميشود.
3. صاحب جواهر[9] پس از دقت وكنجكاوي بسيار از قول مشهور نتوانسته تجاوز كند، سرانجام حكم ميكند كه جز يهودي و نصاري و مجوس اهل كتاب وجود ندارد.
4. در مقابل اين گروه از فقهاي شيعه، كساني هستند كه صابئان را اهل كتاب ميدانند و به اخذ جزيه از آنها فتوا ميدهند و از قدما ميتوان ابن جنيد را نام برد و از معاصرين هم مرحوم آيت الله خويي است كه فرموده: ظاهر اين است كه صابئان از اهل كتاب هستند.[10] و همين اختلاف نظر در بين فقهاي اهل سنت نيز وجود دارد كه از ذكر آن به علت طولاني شدن اين نوشته، خودداري ميكنم.
علت اختلاف نظر چيست؟
با توجه به متون فقهي و مطالعه آراي فقهاي فريقين، معلوم ميشود كه اكثريت فقهاي اهل سنت، معتقدند كه صائبان اهل كتاب هستند و از آنها جزيه پذيرفته است و عده كمي از آنان با اين نظر مخالفت كردهاند كه از جمله آنها ابوسعيد اصطخري است.
برعكس، اكثريت فقهاي شيعه، صابئان را اهل كتاب و اهل ذمه نميدانند و در ميان آنها اقليتي هم هستند كه به اهل كتاب بودن صابئان نظر دادهاند.
با مراجعه به لغت، روشن ميشود كه لغت شناسان در وجه تسميه و ريشه كلمه صابي، دچار تشتت آراء هستند و وجوه متناقضي را ذكر كردهاند، متأسفانه مفسران و متكلمان و ارباب ملل و نحل نيز، درباره صابئان چندان كاوش نكرده و هر كس به تناسب مفهوم لغوي آن، تعريف ارائه داده و لذا كلمات علما و انديشمندان در اين باره، سخت مضطرب و پريشان است و به خاطر همين اضطراب و سردرگمي در معرفي صابئان، كلام فقها نيز دست كمي از مفسران و متكلمان ندارد و همين ناشناختگي وضعيت آنان و مجهول بودن حقيقت آيين و باورهايشان، باعث ترديد در حكم فقهي ايشان شده است.
پي نوشت ها:
[1] .رازي، فخر، التفسير الكبير، بيروت، دارالاحياء، ذيل آيه 62 سوره بقره، ج2، ص105.
[2] . الهامي، داود، تحقيقي درباره صابئان، ناشر انتشارات مكتب اسلام، 1379، ص 14.
[3] . طباطبايي، محمد حسين، ترجمه مكارم شيرازي، نشر بنياد علمي، چاپ2، جلد1، ص261.
[4] . عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، نشر الحكمه، ج1، ص71.
[5] . ازدمير، محمد، حاشيه محي الدين شيخ زاده، علي تفسير القاضي البيضاوي، تركيه، المكتبة الاسلاميه، بيتا، ج 1، ص 314،.
[6] . الشيخ المفيد، المقنعه، تحقيق و نشر موسسه نشر اسلامي، الطبعة الثانيه التاريخ 1410 ق، ج 1، ص 271.
[7] . طوسي، ابوجعفر محمد ببن الحسن بن علي، النهايه، بيروت، دارالكتب العربي، چاپ اول، 1390ق، ص293.
[8] . طوسي، محمد بن الحسن بن علي، المبسوط، المكتبه الرضويه، ج2، ص36.
[9] . نجفي، محمد حسن، دارالكتب الاسلاميه، چ4، 1368، ج21، ص230 و 231.
[10] . مجله تخصصي كلام، ش 26.