براي همه عصري بودن منابع فقه اسلامي و كفايت آن براي نيازهاي متنوع بشري مي توان دلائلي را بر شمرد كه برخي عبارتند از:
1. تشريع آينه تكوين است با دقت در تكوين، تشريع قابل فهم ميشود مرحوم علامه طباطبائي (ره) و ديگر متفكران كه بحث فطرت را مطرح كردهاند اين را هم در فرد و هم در خانواده و به معنايي در جامعه نيز مطرح كردهاند كه چه در زندگي فردي و چه در زندگي خانوادگي و اجتماعي اساسهايي وجود دارند كه غير متغيرند: غير متغير بودن به معناي آن است كه نگاه ما به تكوين است، گرچه در بدو امر اينطور؛ به نظر ميآيد كه از تشريع، عالم تكوين كشف ميشود، امّا با دقت عكس آن فهميده ميشود. وقتي ميگوييم اين چيزها ثابت است و اين چيزها متغير، معنايش اين است كه ما تشريع را مطابق تكوين ميبينيم.[1]لذا بي شك قوانيني كه در حوزة حيات انساني مطرح ميشوند، قوانين اعتباريي هستند كه به اراده و اختيار انسان شكل ميگيرند، ليكن اولاً، از اين جهت فرقي بين قوانين مربوط به معاملات با قوانين سياسي و يا عبادي نيست و ثانياً اين اعتبارات از قبيل اعتبارات محضهاي كه هيچ ارتباطي با تكوين نداشته باشند نيستند[2]، يعني منابع فقهي ما ناظر به تكوين و فطرت است، و اين محدود به زماني خاص نيست، بلكه در جميع اعصار انسانهائي زندگي ميكنند كه فطرت آنها الهي است و نميشود لحظهاي را تصور كرد كه قانوني مطابق با آن نباشد.
2. شريعت ما كه مجموعهاي از بايدها و نبايدها و قواعد و قوانين فقهي است، همانند ديگر ابزار دين از ثبات و دوام برخوردار است قوانين شريعت به دليل آنكه از زمرة حقايق ثابت عيني هستند نه مانند دانشهاي حسي و فرضي در معرض زوالند و نه آن كه دگرگوني و تغيير دانشهاي حسي بر ثبات و دوام آنها اثر ميگذارد از اينرو تحول علوم استقرائي و فرضيههاي علمي كوچكترين اثري نسبت به قوانين شرعي ندارد. آنچه همراه با تحوالات اجتماعي نسبت به اين قوانين حادث ميشود, عبارت از تغييراتي است كه در حوزه موضوعات و مصاديق آنها واقع ميگردد و تغيير موضوعاتي كه خود محكوم قوانين ثابت است نه تنها موجب تغيير قوانين نميشود بلكه گستره و دامنه ثبات آن قوانين حاكم را ارائه ميدهد.[3]3. معمار آيين الهي با بياني كوتاه، پاسخي بليغ ارائه دادهاند ميفرمايند: علينا القاء الاصول و عليكم التفريع.[4] اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ ميفرمايند: آنچه بر ما لازم و واجب بوده، القاء اصول است كه بيان كرديم و شما فروعات را بر آنها تطبيق كنيد. با اين بيان شكل زندگي، برنامهريزي، قالبها، فروع به عهده مردم هر عصري است امّا اصول اوليه به عهده شارع است، دو منبع اصلي قرآن و سنّت اصول اوليه براي برنامهريزي است، آيات متنوع (احكام، اخلاق، عقايد) قرآن محدود به برههاي از زمان نيست بلكه بطور كلي مباحث فقهي را مطرح كرده است. و فقيهان هر عصري با توجه به منابع فقهي و رعايت شيوه زندگي مردم فتاوي خود را صادر ميكنند. عليكم در حديث ناظر به فقيهان است و اينان جانشينان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ سكاندار كشتي اسلامند در واقع اجتهاد پويا و مستمرفقها نيروي محرکه اسلام است.
بنابراين احكام شرعي براي انسان بما هو انسان وضع شده نه انسان يك زمان خاص، بنابراين اگر بگوييم فقه پاسخگوي نيازهاي امروز نيست در واقع زحمات بيست و سه ساله پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را هدر دادهايم. آيا حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ فقط براي مدت محدودي اين همه زحمت كشيد؟
امام خميني (ره)مي فرمايد: اين حرف كه قوانين اسلام تعطيلپذير يا منحصر و محدود به زمان و مكاني است بر خلاف ضروريات اعتقادي اسلام است. اعتقاد به چنين مطالبي، يا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است.[5]4. وجود منابع ديگري كه مورد تأييد شريعت است و در كنار دو منبع اصلي قرار دارد. عقل، سيره عقلا، عرف، اجماع[6] از منابعي است كه به كمك ميآيد و پاسخگوي نيازمنديهاي حقوقي و قانوني همه عصرها و زمان خواهد شد. اين منابع با توجه به اصول انكار ناپذير اسلام، ضمن يك سير استنباطي كه توسط بقيه صورت ميگيرد، مشكلگشاي نسل ها است.
5. سنّت از منابع ديني است، به اعتقاد شيعه امام عصر ـ عليه السّلام ـ در قيد حيات است. و طبق قاعده لطف، جاي نگراني نيست، زيرا حضرت گرچه در مأموريت غيباند، امّا منافاتي با هدايت نسل نو و رفع معضلات آنها ندارد. پس منابع فقه همچنان غني است.
6. ملاكهايي كه براي جامعيت شمردهاند، در منبع اصلي فقه (قرآن) به چشم ميخورد؛ 1. مطابقت با فطرت؛ 2. سهولت و سادگي و انعطاف پذيري؛ 3. بيان كليات و اكتفا نكردن به جزئيات؛ 4. توجه به خصوصيات انسان؛ 5. سازگاري اجزاي دين؛ 7. دو آيه قرآن مبين جاودانگي آن است: الف) بنياناً لكل شي؛ ب) رحمة للعالمين كه به عقيدة برخي مفسرين آيه اوّل راجع به هدايت بشر است.[7]پس قرآن هر آنچه لازمة هدايت بشر است را بيان كرده است بنابراين ميتواند پاسخگوي نيازهاي بشر در تمام اعصار باشد.
با اين توضيحات اسلام توانايي پاسخگويي به مشكلات تمام اعصار را دارد. نويسنده معروف و آزاد فكر انگليسي گفته است: من هميشه نسبت به دين محمد به واسطه خاصيت زنده بودن عجيبش نهايت احترام را داشتهام به نظر من اسلام تنها مذهبي است كه استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغير زندگي و مواجهه با قرون مختلف را دارد. چنين پيشبيني ميكنم و از همين اكنون آثار آن پديدار شده است كه دين محمد مورد قبول اروپاي فردا خواهد بود.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. گفتگوهاي فلسفه فقه، جمعي از نويسندگان، (كاتوزيان و…).
2. جامعيت قرآن، سيد محمد علي ايازي، چاپ دفتر تبليغات.
3. حكمت حكومت فقيه، حسن ممدوحي، چاپ دفتر تبليغات.
پي نوشت ها:
[1] . جمعي از نويسندگان(مجتهد بشري و كاتوزيان)، گفتگوهاي فلسفه فقه، دفتر تبليغات، (از اسناد مجتهد شبستري) ص 80 ـ 82.
[2] . جوادي آملي، عبدالله، شريعت در آينه معرفت، مركز نشر فرهنگي رجا، چاپ دوّم، 1373، ص220.
[3] . جوادي آملي، همان، ص 144.
[4] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، چاپ دارلاحياء التراث العربي، ج2، ص245.
[5] . موسوي خميني، سيدروح الله، ولايت فقيه، چاپ تنظيم و نشر آثار امام خميني، ص 19 ـ 20.
[6] . مظفر، محمد رضا، اصول فقه، ج 2، ادله حجتيه.
[7] . رضايي اصفهاني، پژوهش در اعجاز علمي قرآن، انتشارات كتابين، چاپ دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اوّل، 1380، ج1، ص27.
[8] . به نقل از مطهري، مرتضي، مجموعه آثار 19، اسلام و تجدد زندگي، انتشارات صدرا، ص 101.