آنچه از روايات اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و برخي آيات استفاده مي شود اينست که رجعت همانند معاد نيست که عمومي و همگاني باشد بلکه مخصوص کساني است که ايمان محض و خالص يا کفر خالص دارند، چنانچه از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده که فرمود: «ان الرجعه ليست بعامه و هي خاصه لا يرجع الا من محض الايمان او محض الشرک محضا»[1] رجعت عمومي نيست بلکه جنبه خصوصي دارد. تنها گروهي بازگشت مي کنند که ايمان خالص يا شرک خالص دارند.
«مرحوم سيد مرتضي که از بزرگان شيعه است، چنين مي گويد: خداوند متعال بعد از ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) گروهي از کساني را که قبلاً از دنيا رفته اند به اين جهان باز مي گرداند تا در ثواب و افتخارات ياري او و مشاهده حکومت حق بر سراسر جهان شرکت جويند. و نيز گروهي از دشمنان سرسخت را باز مي گرداند تا از آنها انتفام گيرند.»[2]مهم ترين سوالي که اينجا مطرح مي باشد اينست که: اولاً هدف از رجعت قبل از رستاخيز عمومي انسان ها چيست؟ و ثانياً چگونه ممکن است انسان هاي کافر و مشرک و عنود پس از مرگ و روبرو شدن با حقايق عالم پس از مرگ، هنگام رجعت و بازگشت به زندگي دوباره در دنيا، باز دست به عناد و کفر و مبارزه با پاکان و صالحان بزنند؟
در پاسخ به سوال اول مي توان گفت که مقتضاي عدالت مطلقه الهي اينست که براي عده اي از مومنين و صالحان که تمام هستي خود را در راه تلاش براي حاکميت ارزشهاي الهي و ديني در طبق اخلاص گذاشته اند و در اين راه از هيچ گونه تلاش و تحمل رنج و مشقت دريغ نورزيده اند و نيز کفار و معانديني که با تمام توان به فتنه و فساد پرداخته اند و در راه خاموش نمودن نور هدايت الهي از هيچ گونه توطئه و تلاش مضايقه ننمودند، علاوه بر پاداش و مجازات اخروي که در قيامت با آن روبرو خواهند شد، در دنيا نيز پاداشي خاص و جزا و مکافاتي خاص قرار بدهد که تنها راه آن رجعت است.
حکمت و عدالت الهي اقتضاء مي کند تا از طريق بازگشت مجدد به اين جهان، مومنان شاهد و ناظر حکومت جهاني حق و عدالت باشند و در بناي اين حکومت (که در زمان حيات اول شان کوشش کردند اما موفق نشدند) شرکت نمايند.
چرا که شرکت در تشکيل چنين حکومتي از بزرگترين افتخارات و پاداش هاي دنيوي است. به عکس، گروهي از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر کيفر خاص خود در رستاخيز بايد مجازات هايي در اين جهان ( نظير آنچه اقوام سرکش، مانند فرعونيان و عاد و ثمود و قوم لوط ديدند) نيز ببينند. و لذا آنها که عذاب دنيوي شان را چشيده اند، ديگر برنمي گردند. چنانچه خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: «حرام است بر شهرها و آبادي هايي که (بر اثر گناه) نابودشان کرديم (که بازگردند) آنها هرگز باز نخواهند گشت.»[3] بنابر اين کفار و مشرکاني که در اين جهان به عذاب هاي اين چنيني مبتلاء و هلاک شدند ديگر بازگشتني ندارند چرا که سهم شان را از عذاب دنيوي که مستحق بودند. چشيده اند. اما کساني که سهم عذاب دنيوي شان را نديده اند ممکن است رجوع کنند.[4]اما در پاسخ به سوال دوم اشاره مي کنيم به آنچه که عالم جليل القدر مرحوم آيت الله معرفت در مقاله تحت عنوان «رجعت در انديشه شيعي» از مرحوم علامه طبرسي نقل نموده است که آن بزرگوار در ذيل آيه 56 سوره مبارکه بقره شبهاتي را از منکرين رجعت مطرح کرده و پاسخ داده است و در خصوص شبهه اي که در سوال مورد نظر مطرح گرديده فرموده است: «حالت مرگ براي اينگونه افراد حالت بي خبري و بي هوشي است، مانند کسي که خواب رفته باشد چيزي از حقايق آن جهان بر او آشکار نشده دوباره به همان حالت پيش از مرگ بر مي گردند. اساساً سکرات مرگ چيزي را براي اينگونه افراد روشن نمي کند. بلکه با مردن در حالت بي خبري فرو مي روند و اما (اينکه در سوره مبارکه ق) خداوند مي فرمايند: «و سرانجام بي هوشي مرگ، حق را براي تو آشکار ساخت و اين حقيقت آشکار همان بود که از آن روي گردان بودي… تو درحالت بي خبري وقت مي گذراندي، اکنون پرده از جلو روي تو برداشته گرديد و چشمان تو کاملاً تيز بين مي باشد». مربوط به قيامت است.
(و در ذيل آيه 83 سوره مبارکه نمل) مي گويد: در رجعت چيزي که موجب الجاء و جبر در قبول حق باشد وجود ندارد و هرگز چيزي وجود ندارد که مکلف را براي انجام واجب يا ترک حرام وادار کند، زيرا جز اين نيست که برخي آيات و حقايق الهي بر او مکشوف افتاده، ولي مکشوف افتادن حقايق از وي سلب اختيار نکرده و او هم چنان بر قدرت اعمال اراده و اختيار خويش توانمند است. اينگونه کشف حقايق از جمله در رجعت به سان ديگر حقايقي است که بردست انبياء به عنوان معجزات آشکار مي گردد، هرگز مايه جبر در تکليف نمي گردد، و هم چنان قدرت اختيار در قبول حق و رد آن، براي مکلف باقي است. به علاوه حقايقي که در رجعت براي افراد روشن مي شود، بيش از حقايقي نيست که در روز رستاخيز بزرگ، براي افراد آشکار مي شود. در آنجا خداوند خبر داده که اگر کافران را بازگردانيم، باز هم برسر کفر خويش هستند و هرگز سر تسليم فرود نمي آورند.
«اگر مي ديدي هنگامي که اينان در برابر آتش دوزخ قرار مي گيرند، مي گويند: کاش بار ديگر باز گردانده مي شديم و آيات پروردگارمان را تکذيب نمي کرديم، و از زمره مومنان مي بوديم. آري اينان آنچه را پنهان داشته بودند امروز آشکار ساختند و اگر باز گردند باز هم به همان اعمال پيشين خود که از آن نهي شده بودند باز مي گردند اينان درغگويانند.»[5] و در سوره مومنون درباره کساني که مرگ را با چشم ديده اند و آرزوي بازگشت مي کنند مي خوانيم: «تا زمانيکه يکي از آنان را مرگ فرا رسد، گويد: پروردگارا ما را بازگردان، باشد تا آنچه را فرو گذار کرده ام کار نيک انجام دهم، ولي چنين نيست. اين سخني است که او بر زبان مي راند. (و اگر باز گردد کارش همچون گذشته است) و پشت سر آنها جهان ميانه (برزخ)است تا هنگام قيامت.»[6] پس آن چنان نيست که مخالفان رجعت گمان برده اند که کافران موردنظر با آشکار شدن حقايق از نابکاري خود پشيمان شوند و سر به راه گردند.»[7] همانگونه که مطالعه سرگذشت اقوام و سردمداران طاغوت نشان مي دهد که اکثر آن ها عالمانه و آگاهانه و از روي عناد با پيامبر و رسولان الهي مخالفت نموده اند نه از روي جهل و ناداني به حقانيت آن ها .
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ سيماي آفتاب، دکتر حبيب الله طاهري.
2ـ تفسير مجمع البيان، ذيل آياتي که در مقاله به آن اشاره شد خصوصاً ج 4.
3ـ تفسير نمونه، آيت الله مکارم شيرازي، ج 15.
پي نوشت ها:
[1] . بحار الانوار، ج53، ص 39.
[2] . سيماي آفتاب، حبيب الله طاهري، ص 340.
[3] . انبياء/ 59.
[4] . سيماي آفتاب، حبيب الله طاهري، ص 333 و 334و 351.
[5] . انعام / 27 تا 28.
[6] . مومنون / 99 تا 100.
[7] . مجمع البيان طبرسي، ج4، ص 732.
خانه » همه » مذهبی » آيا رجعت فقط مخصوص افراد خوب است و يا افرادي مانند صدام و هيتلر هم رجعت مي نمايند و اگر رجعت مي کنند چگونه با ديدن آن دنيا و عذاب کشيدن دوباره دست به ظلم مي زنند؟