اولا بايد گفت در زمان پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ بنا بر روايات و اخبار تاريخي بسيار درهاي چوبي از جنسهاي مختلف از جمله از جنس چوب عرعر، ساج، حصير يا شاخه خرما و غيره وجود داشت است. و بر اين مطلب شواهدي نيز وجود دارد كه به برخي از آنها اشاره مي شود.
1- محمد بن هلال در حديثي آورد است: «و درب حجره عايشه به سوي شام بود و يك لنگه از چوب عرعر[1] يا ساج[2] داشت.»[3] كه سمهودي ميگويد: «اين سخن مستند به گفته ابن عساكر است كه ميگويد: و در خانه، شامي بود (يعني رو به شام باز ميشد) و در مدت زندگاني عايشه قفل نداشت.»[4]2- معيقب گفت: «رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ زير گنبدي از شاخ و برگهاي خرما كه درش از حصير بود، معتكف شد….»[5] كه چنين روايتي از ابي حازم غلام آزاد شده انصار هم نقل شده است.[6]3- عايشه در قصه نماز پدرش براي مردم گفت: «رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ دري را ـ بين خود و مردم ـ باز كرد و پردهاي را كنار زد…»[7]4- در حديث ازدواج حضرت فاطمه ـ سلام الله عليه ـ آمده است كه: «رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ و فاطمه ـ سلام الله عليه ـ را فرمود كه به خانهشان بروند سپس برايشان دعا كرد و درب را به روي آن دو بست»[8]5- امام كاظم ـ عليه السّلام ـ از پدرش نقل نمود كه فرمود: «رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ و فاطمه ـ سلام الله عليه ـ و حسن و حسين ـ عليهما السّلام ـ را جمع كرد و درب خانه را بست.[9]6- جابر گفت: «رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ دستور داد كه در خانهها را ببنديم و در مشكهاي آب را محكم كنيم و چراغها را خاموش كنيم.»[10]متون حاوي اين نوع تعابير فراوان است و به حد تواتر ميرسد و مجالي براي استقصاي آن نيست. اما اگر در برخي از روايات از پرده در كنار درها يا از پرده به تنهايي سخن به ميان آمده است، اين پرده علاوه بر درب بود كه از وجود درب بينيازشان نميكرد، درب منطقه خشك و گرمسيري حجاز و هنگام گرما در را باز ميكردند تا از هواي خنك استفاده كنند و در هنگام سرما درب را ميبستندتا از سرما محفوظ باشند و پرده تنها در هنگام باز بودن درب مانع از ديد مردم ميبودكه بر اين مدعي هم دلايل بسياري وجود دارد كه فقط به چند مورد از آنها اشاره ميكنيم:
1- ابوذر از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل كرده است كه: «هرگاه مردي از مقابل درب باز بدون پرده بگذرد و در آن نگاه كند، گناهي بر او نيست بلكه اهل خانه خطاكارند.»[11]2. در حديثي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ آمده است: «پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ پيش از وفاتش دستور داد كه هركس در خانه است جز علي ـ عليه السّلام ـ بيرون رود و فاطمه ـ سلام الله عليه ـ بين پرده و درب بود…»[12]رواياتي نيز در خصوص هجوم عمر به خانه حضرت زهرا ـ سلام الله عليه ـ وجود دارد كه عمر خود با لگد به درب خانه حضرت فاطمه ـ سلام الله عليه ـ كوبيد، در حالي كه آن حضرت پشت در بود و اين روايات حتي در كتب اهل سنت نيز آمده است:
1. «عمر لگدي به در زد و در را كه از شاخه خرما بود شكست، سپس وارد خانه شد…»[13]2. و در حديث بيعت ابوبكر: «سپس عمر بپا خاست، گروهي نيز با او راه افتادند تا به در خانه فاطمه ـ سلام الله عليه ـ رسيدند، درب را كوبيدند… عمر با عدهاي باقي ماند. علي را بيرون آوردند و نزد ابوبكر بردند.»[14] پس با اين اوصاف و دلايل خانه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ درب داشت است و بعيد است كه خانه اي بوده باشد كه در نداشته باشد چرا كه انسان همواره در فكر امنيت مالي و جاني خود است و با هر امكاناتي سعي مي كند امنيتي نسبي را براي خود و خانواده اش فراهم كند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. رنج هاي حضرت زهرا(س)، سيد جعفر مرتضي عاملي.
2. عقد الفريد، ابن عبدربه.
3. انساب الاشراف: بلاذري.
4. زندگاني فاطمه زهرا: سيد جعفر شهيدي.
پي نوشت ها:
[1] . عرعر، سروكوهي است.
[2] ساج، درخت تنومند و ستبر، چوب آن سياه و سنگين است و تقريبا نم خاك و زمين آن را نميپوشاندكه در سرزمين هند ميرويد. (همان، ص542).
[3] سمهودي، علي بن احمد مصري، وفاء الوفا باخبار دارالمصطفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج2، صص459-460.
[4] . همان، صص459-460، ص542.
[5] . همان، ص485-460.
[6] . همان، ص452، به نقل از طبراني در معجم الكبير و معجم الاوسط.
[7] . ابن ماجه، سنن، بيروت، دارالفكر، ج1، ص510، و ابن كثير، البدايه و النهايه، رياض، مكتبه المعارف بيروت و مكتبه النصر، ج5، ص276.
[8] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج43، صص122، 143 – ج101، ص89، علي ابن عيسي اربلي، كشف الغمه في معرفه الأئمه، بيروت، دارالكتاب الاسلامي، ج1، صص352ص 372،.
[9] . همان، ج24، ص406 و ج38، ص81 و – ابوالفتح محمد بن علي كراجكي، كنزالفوائد، بيروت، دارالاضواء، ص190.
[10] . همان، ج73، ص177 و مسند احمد، دار صادر بيروت، ج3، ص363،.
[11] . احمد بن حنبل، پيشين، ص153.
[12] .علامه مجلسي، پيشين، ج22، صص479-480.
[13] . شيخ ابو نصر محمد بن مسعود عياشي، تفسير عياشي، تهران، المكتبه العلميه الاسلاميه، 320 ه ، ج2، ص68، و علامه مجلسي، پيشين، ج28، ص228.
[14] . ر.ك: دينوري، عبدالله بن مسلم بن قتيبه، الامامه و السيايه، ج1، ص20.