پيامبر گرامي ـ صلي الله عليه و آله ـ در مواقع مختلف و با عبارات گوناگون، اهل بيت خود را به مردم معرفي كرده است، حديث سفينه نوح، ثقلين، منزلت غدير، امامان دوازده گانه و… كه با عبارات مختلف و در مواقع مختلف از طريق شيعه و سني به ما رسيده اند، در ميان اين احاديث، احاديث مختلفي مبني بر تعداد آنان يعني 12 نفر رسيده است كه با ذكر نام هر كدام از امامان، در منابع روايي ما موجود است، بعضي از اين روايات در ذيل آياتي از قرآن و به منزله تفسير آن آياتند، و برخي مستقلاً ذكر شده اند كه از هر كدام نمونه هايي ذكر مي شود.
1. آيه اولي الامر: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[1]اي كساني كه ايمان آورده ايد! خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياي امر خود را (نيز) اطاعت كنيد.
در روايات متعددي كه در تفسير اين آيه از پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل گرديده، مقصود از اولوالامر، بيان شده است، در برخي از اين روايات آمده است كه پس از نزول اين آيه، علي ـ عليه السلام ـ از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ پرسيد: يا نبيّالله من هم اي رسول خدا! اولوالامر چه كساني اند؟ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ پاسخ داد: انت اوّلهم تو نخستين آنها هستي.[2]روايات متعدد ديگري نيز گوياي آنند كه مقصود از اولوالامر، علي ـ عليه السلام ـ و ساير امامان از اهل بيت اند، حتي در پاره اي از احاديث، نام امامان دوازده گانه به تريبت آمده است.[3]2. آيه نقباي بني اسرائيل
در روايات متعدد از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل شده كه تعداد جانشينان آن حضرت به تعداد نقباي بني اسرائيل مي باشند.
قرآن كريم درباره نقباي بني اسرائيل مي فرمايد:
«وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً»[4]از بني اسرائيل پيمان گرفتيم و دوازده نقيب از آنان برگزيديم.
نقيب به كسي مي گويند كه وضعيت قوم خود را رسيدگي مي كند، و مراد از «نقباي بني اسرائيل» رؤساي قبايل دوازده گانه بني اسرائيل هستند كه رهبري آنها را بر عهده داشتند و بر آنان وحي نمي شد، و صاحب شريعت نبودند ولي سرپرست و رهبر آن ها بودند.[5]بنابراين، ذكر نقباي بني اسرائيل بيانگر اين مطلب است كه پس از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز دوازده نفر وظيفه امامت و رهبري امت اسلامي را عهده دار خواهند بود، و اين فقط بر امامان دوازده گانه شيعه منطبق است.[6]3. روايات بيانگر اسامي امامان:
احاديث معتبري از پيامبر بزرگوار اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل شده اند كه در آنها به صورت صريح نام امامان دوازده گانه برده شده است، به گونه اي كه ديگر هيچ ترديدي در اين مسأله باقي نماند.
براي نمونه، روايت ذيل را نقل مي كنيم:
ابن عباس از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ پرسيد: امامان پس از شما چند نفرند؟، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: به عدد حواريون عيسي و اسباط موسي و برگزيدگان (نقباي) بني اسرائيل… ، امامان پس از من دوازده نفرند، نخستين آنان علي بن ابي طالب است و پس از او دو سبط من حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ پس از وفات حسين ـ عليه السلام ـ فرزندش علي ـ عليه السلام ـ و پس از وفات علي ـ عليه السلام ـ فرزندش محمد ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش جعفر ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش موسي ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش محمد ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش علي ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش حسن ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش حجت ـ عليه السلام ـ .[7]4. نص امام معصوم بر امامت امامان ديگر
با توجه به جايگاه امامت به عنوان رهبري الهي و لزوم عصمت امام روشن است كه سنت امام معصوم ـ عليه السلام ـ (شامل گفتار و رفتار او) همچون سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ براي تمام مسلمانان معتبر است، بنابراين اگر امام معصوم ـ عليه السلام ـ شخصي را براي جانشيني خود و امامت امت پس از خود معرفي كند، معرفي او در حكم معرفي خدا و پيامبرش ـ صلي الله عليه و آله ـ خواهد بود. بر اين پايه مي توان علاوه بر روايات نبوي معرفي امامان دوازده گانه، به روايات معتبري كه از هر يك از امامان معصوم ـ عليه السلام ـ در معرفي امام بعدي نقل شده است تمسك جست و از اين طريق، ادله بيشتري بر حقانيت ديدگاه اماميه اثني عشري فراهم آورد.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منتخب الاثر، صافي گلپايگاني.
2. تأويل الآيات الظاهره، سيدعلي حسيني استرآبادي.
3. پيام قرآن، ج 9، آيت الله مكارم شيرازي.
4. آيات ولايت در قرآن، آيت الله مكارم شيرازي.
5. الهيات و معارف اسلامي، آيت الله سبحاني.
پي نوشت ها:
[1]. نساء/ 59.
[2]. حاكم حسكاني، شواهد التنزيل، ج 1، ص 151-158.
[3]. بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج1، صص381 تا 387؛ و صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، قم، انتشارات حضرت معصومه
ـ سلام الله عليها ـ چاپ دوم، سال 1421 هـ ق، فصل اول، از ص 45 تا ص191؛ و سعيدي مهر، محمد، كلام اسلامي (2)، كتاب طه، 1381، ص176و177.
[4]. مائده/ 12.
[5]. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، انتشارات اعلمي، ج 5، ص240.
[6]. ر.ك: رباني گلپايگاني، علي، عقايد استدلالي(2)، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران،1380، چاپ اول، ص142و143؛ و صافي گلپايگاني، منتخب الاثر فصل اول، باب دوم.
[7]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، انتشارات الاعلمي، ج36، ص286، ح 107؛ و قندوزي، سليمان، حنفي، ينابيع الموده، باب76؛ و كليني، محمد بن يعقوب، ج1، ص 286 تا 329.
[8]. ر.ك: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 36، ص 373 تا 414؛ و سعيدي مهر، كلام اسلامي(2)، ص 182.