قرآن چنين مي فرمايد: «ديني به جز اسلام پذيرفته نيست و اگر كسي به جز آن ديني را برگزيند از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران خواهد بود».[1]در نگاه نخست چنين به نظر مي آيد كه تنها افراد مسلمان اهل نجات اند و غير مسلمانان (اهل كتاب و غير اهل کتاب) زيانكارند و در آخرت معذب خواهند بود.
اما چنين قضاوت كمي عجولانه است و مناسب است به منظور روشن شدن موضوع مطالب چند مورد تحليل و دقت قرار گيرد.
1- دين چيست و اسلام چه ديني است كه مورد قبول خداوند مي باشد؟
2- مسلمان كيست و كافر كدام است؟
3- زيانكاران و اهل عذاب چه كساني هستند؟
1- هر چند از دين تعريفهاي گوناگوني شده است اما شايد بتوان دين را چنين تعريف نمود:
«مجموع اعتقادات درباره حقيقت انسان و جهان و مقررات مناسب با آن كه در مسير زندگي مورد عمل قرار گيرد».[2]بنابراين تعريف، هر كسي را مي توان داراي دين دانست، اما براي اينكه انسانها در زندگي دچار گمراهي نشوند، خداوند از طريق پيامبران دين خود را عرضه نمود و اعتقادات صحيح و روش زندگي متناسب با آن اعتقادات را به انسانها نشان داد و مخالفين دين خود را وعده عذاب داد. لذا دين خداوند يكي است و آن خواست خداوند در اعتقادات و عمل مي باشد، و اين دين همان اسلام است و اسلام نيز به تسليم در برابر خواست خداوند تعريف شده است[3] و قرآن نيز مي فرمايد كه «دين چه كس بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كرده و نيكوكار است».[4] و بدين جهت خداوند حضرت ابراهيم(ع) را مسلمان ناميد،[5] چرا كه حضرت ابراهيم(ع) تسليم خداوند بود.[6] و در اين جهت هيچ تفاوتي بين انبياء الهي نيست و به همين خاطر، مأموريم به آنها ايمان بياوريم.[7]اما از آنجا كه آخرين خواست خداوند و به بياني ديگر آخرين دين خداوند از طريق آخرين پيامبرش بيان شد، لذا ديني كه حضرت محمد(ص) عرضه نمود به عنوان دين اسلام شناخته شد و اين دين را خداوند دين جهاني و ابدي قرار داد و تنها اين دين مورد قبول خداوند مي باشد.
2- مطلب دوم اينكه آيا آنهائي كه اين دين را نپذيرفته اند كافرند؟ و اصولا ملاك اسلام و كفر چيست؟ چنانچه بيان نموديم اسلام به معناي تسليم است و در مقابل آن كفر قرار دارد كه به معناي عناد و لجبازي و سرپيچي از حق مي باشد.
در روايت چنين آمده است كه «هر آنچه نتيجه اقرار و تسليم و روح پذيرش حقيقت باشد ايمان است و هر آنچه نتيجه روح عناد و سرپيچي از حقيقت باشد كفر است».[8] بدين دليل قرآن شيطان را با آن همه عبادت كافر مي نامد، چرا كه شيطان در برابر خواست خداوند سركشي و طغيان نمود[9] و قرآن به هر كسي كه از او پيروي كند وعده جهنم داده است.[10]پس مسلمان كسي است كه تسليم خواست خداوند است و كافر كسي است كه حق را فهميده اما به خاطر عناد و روحيه لجبازي آن را نپذيرفته است.
3- با توجه به مطالب فوق که زمينه پاسخ را فراهم ساخت در جواب مي گوئيم خداوند افرادي را كه حقيقت را يافته اند اما از روي عناد ولجبازي از آن روي بر تافته اند مورد عذاب ابدي قرار مي دهد.
اما كساني را كه به دنبال حقيقت بوده اند ولي به حقيقت نرسيده اند هرگز عذاب نمي كند، در اين باره قرآن مي فرمايد: «ما تا پيامبري بر نينگيزيم، به عذاب نمي پردازيم»،[11] حال اگر به شخصي دين حقيقي و خواست خداوند كه همان دستورات و سخنان آخرين پيامبر حضرت محمد(ص) است نرسيده باشد، مانند اين است كه براي او رسولي فرستاده نشده است و بدين جهت اصوليين قاعده اي دارند به نام «قبح عقاب بلا بيان» و مي گويند تا خداي متعال حقيقتي را براي بنده اي آشكار نكرده باشد زشت است كه او را عذاب كند .
استاد شهيد مرتضي مطهري(ره) مي گويد: «اگر كسي داراي صفت تسليم باشد و به عللي حقيقت اسلام بر او مكتوم مانده باشد و او در اين باره بي تقصير باشد، هرگز خداوند او را معذب نمي سازد و او اهل نجات از دوزخ است».[12]
نتيجه:
اگر شخصي مسلمان نباشد به اين معني كه دين آخرين پيامبر را نداشته باشد، اما روح تسليم و قلب سليم داشته باشد و در پذيرش حق، هيچ عناد و لجبازي نداشته باشد و تنها به اين دليل مسلمان نيست كه حقيقت اسلام به او نرسيده و اگر اسلام (آخرين دين خداوند) را مي شناخت بي درنگ آنرا قبول مي كرد، چنين شخصي مورد عذاب خداوند قرار نمي گيرد.
براي حسن ختام و در تأييد سخنان قبل قسمتي از دعاي كميل را در اينجا بيان مي كنيم:
«پس به حتم يقين دارم كه اگر حكم به عذاب منكرانت و فرمان به باقي نگاه داشتن دشمنانت ]در آتش[ نداده بودي، حتماً دوزخ را يكسره سرد و بي زيان مي كردي و هيچ كس در آنجا منزل و مقام نمي داشت، ليكن – اي اسماء سراسر همه پاك – تو خود سوگند خورده اي كه جهنم را از كافران جن و انس پُر سازي و دشمنان را همواره در آن نگه داري».
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كتاب عدل الهي شهيد مطهري، عمل خير از غير مسلمان.
2. تفسير الميزان ذيل آيه 100-95 سوره نساء.
پي نوشت ها:
[1] . آل عمران / 85.
[2] . طباطبائي، سيد محمد حسين، شيعه در اسلام، دفتر انتشارات اسلامي، ص 21.
[3] . نهج البلاغه، حكمت / 125.
[4] . نساء / 125.
[5] . آل عمران / 67.
[6] . بقره / 131.
[7] . بقره / 285.
[8] . كليني، محمد بن يعقوب، كافي، ج2، ص 387
[9] . بقره / 34.
[10] . ص / 85.
[11] . اسري / 15.
[12] . مطهري، مرتضي، عدل الهي، چاپ دهم، چاپخانه كيهان، ص 138 و 319.