خانه » همه » مذهبی » آيا ما بايد يك ايراني مسلمان باشيم يا يك مسلمان ايراني؟

آيا ما بايد يك ايراني مسلمان باشيم يا يك مسلمان ايراني؟

در نگاه اول به نظر مي‌رسد اصولاً اين پرسش چندان پرسش دقيقي نباشد زيرا هويت هر انساني، علاوه بر فطرت خدايي و غرايز او، متشكل از عناصري است كه در محيط زندگي و پرورش آن شخص به او القا مي‌شود و او بر اساس همان آموزه‌ها رشد مي‌كند. بنابر اين كسي كه در ايران به دنيا آمده و در فرهنگي اسلامي تربيت شده است هم ايراني است و هم مسلمان،  يعني همان طور كه در عزاداري ماه محرم شركت مي‌كند عيد نوروز را نيز پاس مي‌دارد، به زبان فارسي سخن مي‌گويد ولي نماز را به عربي مي‌خواند، هم استخار ه به قرآن مي‌زند و هم تفألي از ديوان حافظ و  الي آخر، اين همان هويت ايراني – اسلامي ماست. اين هويت بر اساس فرهنگي شكل گرفته است كه از آغاز ورود اسلام به ايران متولد شده و بارور گشته است. بنابر اين اين پرسش، كه ايراني مسلمان باشيم يا مسلمان ايراني چندان پرسش به جايي نيست.
اما اگر منظور از پرسش اين باشد كه ايراني بودن ترجيح دارد يا مسلمان بودن؟ و به تعبير ديگر كدام يك از ارزش‌ها بر ديگري مقدم‌اند؟ ارزش‌هاي ناشي از ايراني بودن يا ارزش‌هاي اسلامي؟ و اگر در موردي بين اين ارزش‌ها  تعارضي حاصل شود وظيفه ما چيست؟ مثلاً اگر هم عيد نوروز بود ، هم عاشورا ما كدام يك را انتخاب كنيم؟
پيش از پاسخ‌گويي به اين  فرض بايد توجه داشته باشيم كه به طور كلي كدام ارزش‌ها بايد بيشتر مورد توجه انسان باشند، كه در يك تحليل ابتدايي به نظر مي‌رسد ارزش‌هاي اصيل بايد واجد خصوصيات ذيل باشند؛
1. در مسير برآورده كردن سعادت واقعي انسان باشند.
2. پاسخ‌گوي نياز‌هاي روحي و رواني انسان باشند.
3. با فطرت خداداد انساني هما‌هنگ باشند.
4. جاودانه و هميشگي بوده و اختصاص به زمان و مكان خاصي نداشته باشند.
5. مورد پذيرش هر انسان عاقلي باشند كه بنا دارد بر اساس عقل سليم عمل كند نه خواهش‌هاي گذرا و ناپايدار و تمايلات نفساني.
6. مانع كمال ديگران نباشند به تعبير ديگر ما حق نداريم براي رسيدن به خواسته‌هاي خودمان در مسير تكامل ديگران مانع ايجاد كنيم.
7. ارزش‌هاي فرعي و ثانوي كه دائمي (همه زماني و همه مكاني) نيستند نيز بايد مبتني بر همين ارزش‌هاي اصيل باشند.
و به طور كلي بايد ارزش‌هاي مورد قبول انسان، در راستاي تنظيم روابط چهارگانه او با خدا، هستي، خود و ديگران قرار داشته باشند[1].
 بديهي است كه منشاء اين ارزش‌ها چيزي به جز دين نمي‌تواند باشد، ولي به هر حالً اين ارزش‌ها مورد قبول و عنايت انسان سليم النفس قرار مي‌گيرد و تفاوتي ندارد كه ما هر يك از ارزش‌ها و باور‌هاي اصيل خود را از متون ديني گرفته باشيم يا از فرهنگ ايراني هر چند در فرهنگ ايراني منهاي عناصر ديني آن، چنين ارزش‌هايي يافت نمي‌شوند. ولي از آن‌جا كه دين و متون اصلي آن يعني قرآن و احاديث ناشي از علم الهي و نيز عدل و حكمت و بلكه جميع صفات كمال خداوند متعال هستند بنابراين از هر منبع و منشاء ديگر قابل اعتمادتر و نيز كامل‌ترند، به علاوه كه بر اساس فطرت انسان بنا نهاده شده و نيز جاودانه و تغيير ناپذيرند، چرا كه خداوند متعال در آيه فطرت  اين دين را فطري و تغيير ناپذير معرفي كرده است[2]. و از طرف ديگر آموزه‌هاي دين اسلام براي همه افراد بشر است زيرا قرآن و پيامبر اسلام براي همه عالميان ارسال شده‌اند[3] و از هر گونه خطا نيز به دور هستند[4]. در حالي كه فرهنگ ايراني آميزه‌اي از آموزه‌هاي دين زرتشت و رسوم شاهان گذشته ايران و رفتار‌هاي ايرانيان باستان، يافته‌ها و واردات فرهنگي از ساير ملل و … است. و به همين دليل در اين فرهنگ، آداب موهومي هم‌چون مراسم چهارشنبه سوري و يا باور‌ به نحوست عدد سيزده و … نيز يافت مي‌شود. هر چند بخش غالب و عمده اين فرهنگ سرشار از آموزه‌‌هاي انسان ساز مي‌باشد. بنابراين اگر روزي مجبور به انتخاب يك باور و يا رسم ايراني در برابر آموزه‌هاي دين اسلام باشيم، بدون ترديد تعاليم دين اسلام ترجيح دارند. چنان‌كه زماني كه نوروز با ايام عزاي امام حسين(ع) مصادف مي شد مردم ايران نيز به همين شيوه عمل مي كردند.
از طرف ديگر مي‌دانيم كه تقليد بدون تحقيق و يا همان تقليد كوركورانه در باور هر انسان فرهيخته‌اي عملي ناپسند است. چنان كه قرآن كريم نيز اعراب جاهلي را به دليل تبعيت بدون دليل از پدران و اجدادشان مورد ملامت و شماتت قرار مي‌دهد[5]. حال آيا پذيرش فرهنگ و ارزش‌هاي پدران ما به نام فرهنگ ايراني بدون هيچ‌گونه نقد و بررسي و بازخواني مي تواند عملي صحيح باشد؟ و اگر بخواهيم ميراث ايراني خويش را نقد كرده و به بخش‌هاي صحيح و عقلاني آن عمل كرده و ساير بخش‌ها را به موزه بسپاريم، آيا راهي به جز مراجعه به عقل و  دين الهي داريم؟ نتيجه آن كه وظيفه ما در درجه اول پيروي از ارزش‌هايي است كه جاودانه بوده و تنظيم كننده روابط چهارگانه انسان باشند كه البته پايگاه اين ارزش‌هاي واقعي اديان الهي و اسلام مي‌باشند. ولي از آن‌جا كه هر كسي در محيط و فرهنگي خاص رشد مي کند طبيعتاً دلبستگي‌هايي نيز به ارزش‌هاي محيطي و كشور خود دارد و پيروي از اين ارزش‌ها نيز در سايه ارزش‌هاي اصيل قرار مي‌گيرد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. خدمات متقابل اسلام و ايران، استاد شهيد مرتضي مطهري، انتشارات صدرا.
2. جوان مسلمان ودنياي متجدد، سيد حسين نصر، انتشارات طرح نو.

پي نوشت ها:
[1] . رك: جعفري، محمد تقي، فلسفه دين (دفتر نخست)، تهران، مؤسسه فرهنگي انديشه، 1375، فصل اول.
[2]. روم/30.
[3]. انعام/90، يوسف/104، انبياء/107، فرقان/1، ص/87.
[4]. نجم/4.
[5]. به عنوان نمونه آيات بقره/170، مائده/104، اعراف/28، لقمان/21، زخرف/23- 24.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد