پاسخ: از جمله مسائلي كه گاه و بي گاه فكر انسان را به خود جلب مي كند مسأله مرگ و جان دادن است. هر كسي دغدغه اين را دارد كه آن لحظات آخرين از حيات دنيوي را چگونه سپري مي كند و با چه وضعيتي پا به حيات برزخ مي گذارد. هر كسي كه آشنايي اجمالي با كتاب آسماني قرآن و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ داشته باشد به اين مسأله پي مي برد كه لحظات آخرين عمر انسان، لحظاتي است كه به آساني طي نمي شود و براي بدست آوردن امنيت و آسايش آن بايد سعي و تلاش بسياري كرد. راحتي و سختي مرگ از يك طرف با عقايد و باورهاي انساني ارتباط دارد و از طرف ديگر با كردار و اعمال و منش و ملكات نفساني هماهنگي كامل دارد. بايد ديد انسان از اين گوهر گرانبهاي انسانيت خويش چه بهره اي گرفته است و كدام جنبه از جهات وجودي خود را در طول حيات دنيا، به فعليّت رسانده است, آيا جنبة انساني و ملكوتي خود را رشد و تعالي داده و الان كه هنگام مرگ او فرا رسيده بسان يك ميوة مثمر الثمري كه باغبان عالم او را از درخت حيات دنيا چيده، و منتقل به حيات برزخي شده يا نه با غفلت و بي توجهي نسبت به جهات روحاني و انساني خود در طي ساليان دراز از خود حيوان فربهي ساخته و حال با همين صورت و سيرت به حيات ابدي خود ادامه مي دهد؟ بايد ديد هر كسي چه عقيده و باوري نسبت به حقايق عالم دارد و در بُعد انديشه متوجه چه نقطه اي است و چه كسي را محل اتكاء خود مي داند و در بُعد رفتار و عمل تابع دستور چه دين و آئيني است. قرآن پيرامون سختي جان دادن اهل كفر و تبهكاري، آياتي دارد و در ضمن از رفتار فرشتگان در هنگام قبض روح آنها اين چنين خبر مي دهد؛
«اگر بيني سختي حال كافران را هنگامي كه فرشتگان جان آنان را مي گيرند و بر روي و پشت آنان مي زنند و به آنان مي گويند بچشيد طعم عذاب سوزنده را»[1]در روايت است كه خدمت امام صادق ـ عليه السّلام ـ عرض كردند:
….. گروهي مي گويند كه آن (جان دادن براي كافر) سخت تر از بريدن به ارّه، پاره كردن با قيچي و شكستن با سنگ و گردش محور آسياب در حدقه چشم است. حضرت فرمود: براي بعضي از بدكاران و كافران به همين گونه است …..[2] در مقابل كساني كه در دنيا اهل ايمان بوده اند و عمري را با عمل به دستورات الهي و دوري از محرمات الهي سپري كرده اند در هنگام جان دادن فرشتگان را ملاقات مي كنند كه با آنها برخوردي از روي شرافت و بزرگواري دارند.
«پرهيزكاران كساني هستند كه فرشتگان جان آنان را در حالي كه پاك و پاكيزه اند مي گيرند و به آنان مي گويند درود بر شما باد.»[3]در روايتي است كه از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ سؤال كردند فرشته مرگ چگونه جان آدمي را مي گيرد؟
حضرت فرمودند: فرشتة مرگ هنگام مردن مؤمن نزد وي آن گونه مي ايستد كه برده اي ذليل نزد مولي، او و يارانش نزد مومن مي ايستند و نزديك نمي شوند تا اين كه نخست فرشتة مرگ سلام كند و به او بشارت به بهشت دهد.[4] پس آنچه كه باعث سختي و يا راحتي جان دادن انسان مي شود هم عقايد و انديشه هاي اوست و هم كردار و رفتار اوست كه اگر در مسير حق و صراط مستقيم گام بر مي دارد آن لحظات حسّاس زندگاني از آسايش و امنيت خاصّي برخوردار خواهد بود و در غير اين صورت با سختي و اندوه و عذاب، دنيا را ترك خواهد كرد.
عامل ديگري كه نقش اساسي در اين امر دارد مسأله دنيا و تعلق به اوست. هر كسي به هر اندازه كه گرفتار دنيا و آن چه مربوط به دنياست شود در هنگام ارتحال به همان اندازه از شكنجه و زجر و عذاب برخوردار خواهد بود.
انساني كه از امور واقعي و حقايق عالم غافل شود و گرفتار امور اعتباري و قرار دادي دنيا شود به گونه اي كه سرمست رياستي شود كه به امضايي اعتبار شده و دلخوش پُست و مقامي شود كه باعث تكبّر و غرور او نسبت به ديگران شده اين چنين آدمي در هنگام مرگ وضع نامطلوبي خواهد داشت. انساني كه با عزل او از مقام و پستش خود را در بن بست مي بيند و از گرفتن رياست از او در رنج و عذاب است چگونه حالتي خواهد داشت آن هنگام كه از تمام نعمت ها و لذائذ و اعتبارات دنيا جدا مي شود.
حال اين چنين انسان گرفتاري بسان انسان معتادي است كه عمري گرفتار مواد مخدّر بوده و تعلقش به اين مادّه سمّي بسيار شده حال مواد مخدّر را از او بگيرند، تعلّق و وابستگي او به مواد باقي است ولي مواد را از او مي گيرند اين چنين انساني چه وضعي خواهد داشت درست شبيه همين، انساني گرفتار دنيا شود و به من و ما دلخوش كند با تعلق شديدي كه به اين امور دارد حال مي خواهد از اين دنيا منتقل به عالم ديگري شود علاقه موجود است و لكن ديگر خبري از من و ما و رياست و مال و مقام نيست همه و همه رخت برمي بندند و او با آن تعلّق شديد بايد زنجيرهاي علاقة خود را با شكنجه و عذاب پاره كند و به حيات برزخ منتقل شود.[5] پس هر چه انسان در اين زندگاني دنيا كمتر به دنيا دل ببندد و خود را دلبستة او نكند كه گويا به تعبير قرآن به زمين چسبيده اند، در هنگام ارتحال از آسايش خاطر بيشتري برخوردار خواهد بود.
و امّا عوامل ترس از مرگ عبارتند از:
1. جهل و ناداني نسبت به حقيقت مرگ.
2. سنگيني بار گناه.
3. تعلق به دنيا(علاقه شديد به دنيا هم باعث سختي جان دادن است و هم باعث ترس و واهمة انسان از مرگ است چون انسان دنيا گرا خوش ندارد لحظه جدا شدنش از اين دنيا را به خاطر بياورد و هميشه از آن لحظه بد در خوف و وحشت است)
انسان موظف است با استفاده از تعاليم ديني به گونه اي خود را تربيت كند كه اين عوامل سه گانه از بين روند يعني نسبت به حقيقت مرگ با دقت و تأمل در آيات الهي و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ آشنائي پيدا كند و همچنين نسبت به گناهان حال توبه پيدا كرده نسبت به گذشته و در صدد جبران گذشته ها باشد و براي اينكه گرفتار دنيا نشود از اموري چون ياد مرگ و آخرت مدد بگيرد.
انسانهايي كه با تلاش و كوشش به مقامات بلند انساني رسيده اند ديگر خوف و وحشتي از مرگ ندارند آنچنانكه حضرت اميرالمؤمنين پيرامون متقين مي فرمايد:
«اگر نبود اجلي كه براي آنها(متقين) مقدّر گرديده از شوق به ثواب و بيم از عقاب لحظه اي جانهايشان در بدن هاي آنها نمي ماند»[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منازل الاخره، محدث قمي.
2. معاد شناسي، علامه طهراني.
3. معاد، آيت الله دستغيب.
پي نوشت ها:
[1] . انفال/ 50.
[2] . فيض كاشاني، محجة البيضاء، ترجمه دكتر عارف، آستان قدس رضوي، ج 8، ص 256.
[3] . نحل/ 32.
[4] . من لا يحضره الفقيه، بيروت، دارالتعارف، 1411، ج 1، ص 135.
[5] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، صورت و سيرت انسان در قرآن، تفسير موضوعي، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، آذر 1382، ج 14، ص 215 ـ 220.
[6] . نهج البلاغه، خطبه 182.