جواب: اين پرسش را ميتوان از چند منظر و چند زاويه مورد دقّت و بررسي قرار داد: گاهي مرگ را از جهت ظاهري ميبينيم و اينكه چگونه بعضي از مردم جان ميسپرند و قضاء الهي براي هر كسي به گونهاي خاص است بعضي با مرگ طبيعي ميميرند و بعضي با سيل و زلزله و … گاهي مرگ را به اعتبار كيفيت و چگونگي تحقّق آن در نظر ميگيريم و ميگوييم به اعتبار مقامات و مراتب انساني قبض روح هر كسي با ديگري فرق ميكند. و گاهي مرگ را از منظر ارادي و غير ارادي بودن ميبينيم كه آن هم تقسيم ديگري براي مرگ محسوب ميشود.
پس براي بيان انواع مرگ بايد از سه منظر مرگ را مورد ملاحظه قرار دهيم:
1ـ انواع مرگ به اعتبار ظاهر:[1]1. مرگ طبيعي: اينكه انسان به سن سالخوردگي رسيده باشد و به واسطة پيري و ضعف و سستي كه در اعضاء بدن او به وجود آمده مرگ او فرا ميرسد.
2. مرگ ناشي از عوارض خارجي: گاهي به واسطة مريضي و يا سوانحي از قبيل زلزله و سيل و تصادف و … مرگ انسان صورت ميپذيرد.
3. مرگ ناشي از هوي و هوس انساني ديگر: گاهي انسان بدون هيچ خلافي مورد ظلم و تعدّي ديگري قرار ميگيرد. مثلاً انساني كه گرفتار هوي و هوس است انسان ديگري را مزاحم منافع خود ميبيند و او را به قتل ميرساند.
4. مرگ ناشي از خودكشي: گاهي انسان خود گرفتار اوهام و يا گرفتار تلخكامي در دنيا شده و به خيال اينكه با خودكشي ميتواند از مشكلات دنيا رهايي پيدا كند دست به اين جنايت عظيم ميزند و با دست خود، خود را به ورطة هلاكت مياندازد.
5. مرگ ناشي از شهادت في سبيل الله: مرگ با عزّتي كه آدمي از اين طريق حق بندگي خود را انجام داده و با دادن جان خود معاملهاي بس مهم و سودآور با خداي خود ميكند و سعادت آخرت را براي خود بدست ميآورد.
2ـ انواع مرگ به اعتبار كيفيت:[2]1. گروهي از انسانهاي ملكوتي به مقاماتي از بندگي رسيدهاند كه تنها ذات اقدس الهي قبض روح آنها را بر عهده ميگيرد و در حقيقت آنان به جايي رسيدهاند كه جان و روح خود را تنها به محبوب خود پروردگار عالم تحويل ميدهند و فرشتة مرگ عزرائيل را ياراي مقابله كردن با آنها نيست. اين گروه از انسانها كه افراد محدودي بيش نيستند آنچنان به اوج بندگي و خلوص و مقامات كمال انساني راه پيدا كردهاند كه عزرائيل كه فرشتهاي است مقرّب او نيز توان حضور در محضر آنها را ندارد. و از اين گروه ميتوان پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمة معصومين ـ عليهم السّلام ـ را نام برد.
2. انسانهاي مؤمن و صالحي كه پيرو گروه اوّل بودهاند و كاملاً در هر زمينهاي از اولياء دين تبعيّت كردهاند و به مقاماتي رسيدهاند. آنكه متصدّي قبض روح اين گروه از انسانهاست فرشته و ملك مقرّب عزرائيل است اين انسانها كه از جمله اولياي الهي هستند توانستهاند به جايي برسند كه ملك مقرّب الهي وظيفة جان گرفتن آنها را بر عهده ميگيرد.
3. انسانهاي گناهكار ولو مؤمن و يا كفار و منافقين از جملة انسانهايي هستند كه فرشتگان ديگر كه تحت فرمان عزرائيل هستند متصدّي قبض روح آنها خواهند بود.
3ـ مرگ ارادي و غير ارادي:
تقسيم ديگري كه براي مرگ ميتوان ذكر كرد مرگ ارادي و غير ارادي است: آن مرگي كه همه جا از آن سخن به ميان است مرگ غير ارادي است كه بالاخره براي هر كسي صورت ميپذيرد «كلٌ نفسٍ ذائقة الموت» هر نفسي مزه مرگ را خواهد چشيد و امّا مرگ ديگري هم وجود دارد كه به اختيار و ارادة خود انسان صورت ميگيرد كه اين براي انسانهايي محقق ميشود كه حداقل خود را به مرتبة دوم از مراتب سهگانه قبل رسانده باشد اين دسته از انسانها با ارادة خود روح و جان را از بدن مادي خود خلع كرده و براي مدتي موت ارادي را براي خود محقق ميكنند و در اين باره داستانهاي بسيار جالبي نقل شده است كه ميتوان به كتاب معادشناسي علامه طهراني مراجعه كنيد.[3]در آخر بايد گفت با توجه به بعضي روايات كه خصوصيات مرگ مؤمن و كافر بررسي شده است ميتوان مرگ را به انواعي نيز تقسيم كرد؛
مثلاً مرگ بعضي مانند استشمام بوي خوش است و مرگ بعضي ديگر مانند گزيدن افعي است و بعضي ديگر مانند بريدن با ارّه يا قيچي كردن بدن و بالاخره اين توصيفات براي مرگ مطرح شده است و به اين اعتبار انواع مرگ بسيار زياد خواهد بود كه در روايات به بعضي آنها اشاره شده است كه به نقل يك روايت بسنده ميكنيم:
به امام صادق ـ عليه السّلام ـ عرض كردند: مرگ را براي ما توصيف كن. حضرت فرمود: آن براي مؤمن مانند پاكيزهترين بوي خوش است كه استشمام ميكند به سبب بوي خوش آن به خواب ميرود و همة دردها و رنجها از او برطرف ميشود و براي كافر مانند گزيدن افعي و نيش كژدم است.
عرض كردند: گروهي ميگويند كه آن سختتر از بريدن با ارّه، پاره كردن با قيچي و شكستن با سنگ و گردش محور آسياب در حدقه چشم است.
امام فرمود: براي بعضي از بدكاران و كافران به همين گونه است آيا نمينگريد برخي از آنها اين سختيها را به هنگام جان دادن ميبينند و آن (مرگ) از همة شدايد سختتر است جز عذاب آخرت كه آن سختتر از عذابهاي دنياست.[4]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ معاد در قرآن ـ آيت الله جوادي آملي.
2ـ قبض روح ـ عليرضا رجايي تهراني.
3ـ معاد ـ شهيد دستغيب.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي به ضميمة شهيد، انتشارات صدرا، ص70.
[2] . ر.ك: تهراني، معادشناسي، انتشارات حكمت، چاپ پنجم، سال 1407 ج1، ص237ـ238.
[3] . ر.ك: همان، ج1، ص95 ـ 105، سه داستان شنيدني مطرح شده است.
[4] . فيض كاشاني، محجة البيضاء، ترجمه: دكتر عارف، آستان قدس رضوي، ج8، ص256.