خانه » همه » مذهبی » آيا معراج پيامبر (ص) واقعي بوده است يا تخيّلي؟ روحاني بوده است يا جسماني؟ و آيا معراج عقلاً قابل قبول است يا خير؟

آيا معراج پيامبر (ص) واقعي بوده است يا تخيّلي؟ روحاني بوده است يا جسماني؟ و آيا معراج عقلاً قابل قبول است يا خير؟

سؤال شامل چند محور مي باشد، لازم است که پاسخ  هر کدام به طور مستقل جواب داده شود:
1. آيا معراج پيامبر واقعي بوده است و يا تخيلي؟
به طور يقين معراج پيامبر واقعي بوده و حضرت واقعاً از مسجدالحرام به بيت‎المقدس سفر کرده و از آنجا به آسمان‎ها رفته است نه اينكه در عالم خيال سفر كرده باشد. دلايل مختلف و متعددي براي اثبات اين مدعا وجود دارد، از جمله آن که حضرت در بازگشت از سفر معراج وقتي از بيت‎المقدس به سوي مكه مي‎آمد مسايلي را كه براي مسافران عرب پيش آمده بود مشاهده كرد، و آن را گزارش داد. در تفصيل جريان برخي از كارشناسان مي‎گويند: «… پيامبر اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ در مراجعت از سفر معراج نيز در بيت‎المقدس فرود آمد و راه مكه و وطن خود را پيش گرفت و در بين راه به كاروان بازرگاني قريش برخورد در حالي كه آنان شتري را گم كرده بودند و به دنبال آن مي‎گشتند و از آبي كه در ميان ظرف آنها بود قدري خورد و باقيمانده آن را بر زمين ريخت و بنا به روايتي سرپوشي بر روي آن گذارد و از مركب فضاپيماي خود، به نام براق، در خانه امّ هاني پيش از طلوع فجر پايين آمد و براي اولين بار راز خود را به او گفت، و فرداي آن شب در مجامع و محافل قريش پرده از راز خود برداشت، داستان معراج و سير شگفت‎انگيز او كه در فكر قريش امر ممتنع و محالي بود در تمام مراكز دهن به دهن مي گشت. قريش به عادت ديرينة خود به تكذيب او برخواستند و گفتند: در مكه كساني هستند كه بيت‎المقدس را ديده‎اند اگر راست مي‎گويي كيفيت ساختمان آنجا را تشريح كن. پيامبر نه تنها خصوصيات بيت‎المقدس را تشريح كرد؛ بلكه حوادثي را كه در ميان مكه و بيت‎المقدس رخ داده بود بازگو نمود و جريان كاروان قريش را با جزئيات، و اين كه در فلان نقطه فلان جريان براي آنها پيش آمده بود تشريح كرد، مدتي نگذشت كه كاروان قريش از راه رسيد و تمام آن گزارش ها را تصديق كردند.»[1] اين جريان بهترين شاهد بر آن است كه سفر معراج پيامبر يك سفر واقعي بوده است نه يك سفر خيالي و وهمي.
2. آيا معراج پيامبر روحاني بوده است و يا جسماني؟
دربارة روحاني يا جسماني بودن معراج بايد گفت: معراج پيامبر هم جسماني بوده است و هم روحاني، يعني تا جايي که امکان معراج جسماني بوده است، عروج با جسم مبارک پيامبر صورت گرفته است، و مراحلي از معراج که جايي براي جسم نيست مانند مقام قاب قوسين او ادني معراج روحاني بوده است، اما شاهد براين که  معراج پيامبر جسماني بوده چند امر است:
اولاً، خداوند دربارة معراج پيامبر _ صلّي الله عليه و آله _ فرموده است: «سبحان الذي اسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي الّذي باركنا حوله لنريه من آياتنا انه هو السميع البصير»؛[2] يعني منزه است خدايي كه شبانگاه بنده خويش را از مسجدالحرام به مسجد اقصي، كه اطراف آن را بركت داده است، سير داد تا نشانه هاي (عظمت) خويش را به او نشان دهد، خدا شنوا و بينا است. ظاهر اين آيه اين است كه معراج پيامبر جسماني بوده است، زيرا واژه عبد بر مجموع روح و جسم پيامبر اطلاق مي شود.
ثانياً: دانشمند بزرگ، مرحوم طبرسي، با استناد به روايات معراج جسماني را قطعي دانسته و گفته است كه، بر اساس منابع متعدد روايي پيامبر اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ در شب معراج به آسمان‎ها عروج نمود.
ثالثاً: معراج روحاني را پيامبر اسلام داشته است، زيرا معراج روحاني عبارت است از سير روحاني و ملکوتي روح انسان در عوالم ما فوق عالم ماده، و اين سير را پيامبر قبل از بعثت داشته است و بعد از بعثت امتداد يافت زيرا اين نحو از معراج جزو لوازم دريافت نبوت است تا قابليت مشاهده ملک و فرشتگان الهي در شخص به وجود آيد. و آن چه به عنوان يک امر شگفت انگيز تلقي گرديد و شواهد تاريخي آن را تأييد مي کند همان معراج جسماني پيامبر است.[3]اما معراج روحاني پيامبر به اين دليل است که در برخي از عوالم جايي براي سير جسماني نيست تا معراج جسماني معني پيدا کند، بلکه معراج بايد روحاني محض باشد تا معراج معني يابد مثل قرب به خداوند، و اين که در سوره نجم ناظر به معراج است آمده است به اندازه دو کمان و يا کمتر از آن به خداوند نزديک گرديد، بايد حمل بر معراج روحاني شود زيرا قرب به خداوند جسماني نيست، چون خداوند  جسم نيست، با توجه به همين مطلب  علامه طباطبايي مي گويد:
و با در نظر داشتن قرائن از آيه و روايات چنين استفاده مي‏شود كه آن جناب با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد اقصي رفته، و اما عروجش به آسمانها، از ظاهر آيات سوره نجم و صريح روايات بسيار زيادي كه بر مي‏آيد كه اين عروج واقع شده و به هيچ وجه نمي‏توان آن را انكار نمود، چيزي كه هست ممكن است بگوئيم كه اين عروج با روح مقدسش بوده است.
و ليكن نه آن طور كه قائلين به معراج روحاني معتقدند كه به صورت رؤياي صادقه بوده است، چه اگر صرف رؤيا مي‏بود ديگر جا نداشت آيات قرآني اين قدر در باره آن اهميت داده و سخن بگويد، و در مقام اثبات كرامت در باره آن جناب برآيد.
و هم چنين ديگر جا نداشت قريش وقتي كه آن جناب قصه را برايشان نقل كرد آن طور به شدت انكار نمايند و نيز مشاهداتي كه آن جناب در بين راه ديده و نقل فرموده با رؤيا بودن معراج نمي‏سازد، و معناي معقولي برايش تصور نمي‏شود.
بلكه مقصود از روحاني بودن آن اين است كه روح مقدس آن جناب به ما وراي اين عالم مادي يعني آنجايي كه ملائكه مكرمين منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهي و اقدار از آنجا صادر مي‏شود عروج نموده و آن آيات كبراي پروردگارش را مشاهده و حقايق اشياء و نتايج اعمال برايش مجسم شده، ارواح انبياي عظام را ملاقات و با آنان گفتگو كرده است، ملائكه كرام را ديده و با آنان صحبت نموده است و آياتي الهي ديده كه جز با عبارات: ” عرش”” حجب”” سرادقات” تعبير از آنها ممكن نبوده است.[4] صدر المتألهين مي گويد: معراج پيامبر تا سدرة المنتهي با جسدش بوده و بعد از آن با روح مقدسش عروج داشته است.[5]3. آيا عقلا معراج امکان دارد يا خير؟
دربارة امکان عقلي معراج پيامبر (ص) بايد گفت: اولاً، چون معراج پيامبر يك سفر اعجازي و خارق عادت (نسبت به آن روز) بوده است؛ عقل امور غير عادي را  انكار نمي‎كند؛ بلكه از نظر عقلي هيچ دليلي بر امتناع معجزه و خارق عادت وجود ندارد. گذشته از اين هرگاه برنامه سير پيامبر اكرم در پرتو عنايت الهي انجام گرفته باشد به طور مسلم تمام اين امور در برابر اراده قاهره حق تسليم‎اند؛ بنابراين از نظر عقل هيچ اشكالي وجود ندارد كه خداي توانا بندة برگزيده خود را با قدرت نامتناهي خود و بر اساس اعجاز به آسمان ها برده باشد. اساساً حساب معجزه از حساب علل طبيعي و توانايي بشر جداست؛ مثلاً زنده كردن مردگان به دست عيسي (ع) اژدها شدن عصاي موسي، زنده نگه داشتن يونس در شكم ماهي در قعر دريا، كه تمام آنها را كتاب‎هاي آسماني تصديق كرده و معراج پيامبر اسلام که قرآن آن را به روشني بيان كرده است، معجزه اند و هيچ دليل عقلي بر صحيح نبودن آنها وجود ندارد.[6]ثانياً: مهم ترين عاملي كه ممكن است پذيرش معراج جسماني را از عقل افراد عادي دور كند انديشه ي افلاك نه‎گانه، بر اساس هيئت بطليموسي است، كه گمان مي‎كردند آسمان‎ها همانند پوست هاي پياز روي هم قرار دارند از اين رو شكافتن و عبور از آنها ممکن نيست؛ اما امروز بر اثر پيشرفت علوم و كشف اين مطلب كه افلاك نه گانه ي هيئت قديم باطل است و مي‎توان به آسمان‎ها پرواز نمود، هيچ بهانه ي عقلي براي پذيرش معراج جسماني وجود ندارد. از اين گذشته، همان طور كه با وسايل پيش رفته امروزي، بسياري از كارهايي ناشدني و نامعقول گذشته به آساني ممكن و معقول و انجام شدني گرديده است، انسانها مي‎توانند به كرات آسماني بروند؛ چرا معراج جسماني پيامبر كه با نيروي قدرت الهي ارتباط داشته است، مورد پذيرش عقل نباشد!! بر اساس آن چه در روايات اسلامي آمده معراج پيامبر (ص) با مركب فضاپيمايي به نام «براق» و «رفرف» كه از نظر بشر موجود ناشناخته‎اي است، انجام گرفته است، عقل هرگز نمي‎تواند امكان اين مطلب را، كه آن مركب تمام شرايط لازم براي سفر آسماني پيامبر را مساعد كرده و بگونه‎اي حضرت را برده است كه هيچ يكي از موانع نتوانسته است مانع اين سفر الهي شود؛ بنابراين هيچ كدام از مشكلاتي كه ممكن است به ذهن بشر احياناً بيايد، مانع عقلي سفر معراج نيست و سبب نمي‎شود كه عقل را از پذيرش معراج باز دارد؛ پس از نظر عقلي هيچ منعي براي قبول كردن معراج وجود ندارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علامه طباطبايي، الميزان، ج 13، ص 8، نشر مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت 1405 ق.
2. الميزان، ج 19، ص 28، 29، 32، نشر پيشين.
3. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 18، ص 283، باب 3، نشر دار احياء التراث العربي، بيروت، 1403 ق.
4. بوعلي سينا، معراج نامه، نشر پژوهش‎هاي اسلامي، مشهد سال 1366 ش.
5. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1379، ج12، صص 11-20.
 
 پي نوشت ها:
[1] . سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم، نشر دانش، 1363 هـ . ش،  ج1، ص380.
[2] . اسراء/ 1؛ و طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، بيروت، دار المعرفة، ج 5، 6، ص 609.
[3] . براي آگاهي بيشتر ر.ک: سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، نشر پيشين، ج 1، ص 387.
[4] . طباطبايي، ترجمه الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي، قم، انتشارات اسلامي، پنجم،1374ش، ج13، ص40-41.
[5] . صدر المتألهين، محمد بن ابراهيم، تفسير القرآن الکريم، تحقيق محمد خواجوي، قم، بيدار، دوم، 1366ش، ج7، ص49.
[6] . همان، ص 393.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد