خانه » همه » مذهبی » آيا نظام اسلامي يك نظام ايده آل است؟

آيا نظام اسلامي يك نظام ايده آل است؟

براي درك اين كه آيا نظام اسلامي ايده آل است يا نيست لازم است مقايسه اي ميان نظام اسلامي و نظام هاي ديگر صورت گيرد در اين جا براي مقايسه، نظامي كه از ساير نظام هاي غير اسلامي شايع تر است انتخاب شده و آن نظام ليبرال دمكراسي است. اين نظام مدعي است كه با ايجاد آزادي و تحقق حكومت مردم، لذت و رفاه را در جامعه براي همه فراهم مي كند.[1] اما امروزه تمامي ادعاهاي اين نظام عملاً دست نيافتني باقي مانده و مورد انتقاد قرار گرفته است و ثابت شده است كه ليبرال دموكراسي نمي تواند به ادعاهاي خود جامه ي عمل بپوشاند.
ژزف شومپيتر مي گويد: دموكراسي تنها روشي صوري براي انتخاب رهبران و حكام است…. و عامه ي مردم نقش ماهوي در جريان تصميم گيري هاي سياسي ندارند.[2] رابرت دال آن را بسيار نزديك به ديكتاتوري به شمار آورده[3] كريستين بي معتقد است «مهم ترين اشكال دموكراسي در آن است كه هرگز اجرا نشده است.»[4]به نظر جورج سانتيانا نه تنها لذت و رفاه را به همراه نداشته بلكه او مي گويد: «ليبراليسم موجب افول انسانيت و تمدن شده است… ليبراليسم عذاب شك و ترديد و ناامني را به همراه مي آورد.»[5] امانوئل موينه نيز معتقد است: «دموكراسي به علت سلطه ي پول و سرمايه عملاً خفه شده است.»[6]با اين توضيحات معلوم مي شود دموكراسي در سه مرحله ناكام بوده است. در اين كه چه كسي بايد حكومت كند دموكراسي پاسخ مي دهد مردم و اين عملاً تحقق نيافته است. در پاسخ به پرسش چه قانوني بايد اجرا شود جواب دموكراسي اين است: آن چه مردم مي خواهند و اين تحقق نيافته زيرا مردم نقشي در تصميم گيري ندارند.
و هرچه حاكمان بخواهند قانون به شمار مي رود و لازم الاجراست. و نيز در مرحله ي سوم يعني اهدافها، ليبرال دموكراسي وعده رفاه و لذت را مي داد نيز ناكام ماند و به جاي آن به افول انسانيت و سلطه ي پول و سرمايه گرفتار شد.
خوب است كه براي مقايسه نظام ليبرال دموكراسي همين سه شاخصه را در نظام اسلامي كه مردم سالاري ديني است تبيين نماييم. نظام اسلامي مبتني بر عبوديت حق و توحيد است. و با فطرت مطابقت دارد. در باب حاكم از ديدگاه اسلام حاكم اصلي خداست «ان الحكم الا لله»[7] «حكم و حكومت تنها از آن خداست» خداوند حكومت را به پيامبر – صلي الله عليه و آله – واگذار نموده و بعد از او امامان معصوم شايسته ي حكومت داري در جامعه ي اسلامي هستند كه خداوند به همه ي مؤمنين دستور داده است از آن ها اطاعت كنند. يا ايها الذين آمنوا اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولوالامر منكم.[8]«اي كساني كه ايمان آورده ايد اطاعت كنيد از خدا و فرمانبريد از رسول و كساني كه امور شما را به دست دارند.» و در روايات اولوالامر به امام معصوم تفسير شده است. و در عصر غيبت امام، حكومت به عهدة كساني است كه سنت و آيين پيامبر را مي شناسند و به مردم تعليم مي دهند پيامبر از دين شناسان و راويان و مربيان دين و سنت خاتم با عنوان خلفاء و جانشينان من ياد نموده اند. اللهم ارحم خلفايي الذين يأتون من بعدي و يرون عني حديثي و سنتي:[9] خدايا جانشينان من را مورد رحمت خويش قرار ده, كساني كه پس از من مي آيند و سخنان و روش مرا به مردم مي آموزند. قانون در اسلام قانون خداوند است و خارج از آن و غير از آن چيزي اعتبار ندارد حتي پيامبر هم نمي تواند از خود چيزي بگويد و به خدا نسبت دهد. ولو تَقَوَّلَ علينا بعض الاقاويل لأخذنا منه بالمين ثم لقطعنا منه الوتين و ما منكم من احد عنه حاجزين[10]. و اگر رسول ما از پيش خود چيزي بگويد او را به دست قدرت خويش مي گيريم و رگ حيات او را قطع مي كنيم آنگاه كدام يك از شما حافظ او خواهد بود.
پس براي قانون گذاري در نظام اسلامي بايد از قلمرو شريعت خارج نشد. و در اين محدوده مردم و كارشناسان مي توانند نظر بدهند و يكي از مظاهر مردم سالاري ديني اين جا است. مرحله ي بعد هدف نظام اسلامي است كه تربيت و هدايت انسان ها و افراد جامعه بوده و اين هدف با حاكمان عالم و پرهيزگار و قوانين و راه و روش صحيح زندگي كه آيين الهي است تأمين مي شود. البته تأمين رفاه و آسايش نيز از اهداف نظام اسلامي بوده؛ و حق مردم بر حاكم است حضرت علي – عليه السلام – مي فرمايند: اي مردم من حقي بر شما دارم و شما نيز حقي بر من اما حق شما بر من اين است كه خيرخواه شما باشم و در تأمين آسايش مادي شما بكوشم و شما را بياموزم تا نادان نمانيد و شما را ادب كنم تا آگاه شويد.[11] آن چه گفته شد تبيين اجمالي ابعاد دو نظام اسلامي و ليبرال دموكراسي بود اما دليل عمده ناكامي دموكراسي و برتري اسلام اين است كه نظام اسلامي بر اساس فطرت است و حكومت را از آن خدا مي داند و قانون را اول احكام دين و در قلمرو آن عقل جمعي و تدبير انسان و هيچ كس را شايسته ي حكومت بر ديگران نمي داند مگر اين كه در قلمرو حكمت خدايي و با رعايت شريعت باشد و هدف آن تأمين آسايش و تربيت و شكوفايي انسان است اما نظام ليبرال دموكراسي بر اساس هوسها و هواهاست و قانون خدايي را معتبر نمي داند و سرمايه داران مي توانند با اسم دموكراسي به ديكتاتوري مشغول شوند و در نهايت آن چه ايجاد مي شود افول و تباهي انسانيت است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ حقوق سياست در قرآن، استاد مصباح يزدي، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).
2ـ انديشه سياسي اسلام، استاد عباس علي عميد زنجاني، مؤسسه فرهنگي انديشه.
 
پي نوشت ها:
[1]. و.ت. جونز، خداوندان انديشه سياسي، تهران: انتشارات اميركبير، ج2.(آراء جرمي بنتام)
[2]. بشيريه، حسين، سيري در نظريه هاي جديد علوم سياسي، مؤسسه نشر علوم نوين، ص 85.
[3]. همان، ص 86.
[4]. همان، ص 88.
[5] . بشيريه، حسين، ليبراليسم و محافظه كاري (تاريخ انديشه هاي سياسي قرن بيستم)، نشر ني، ج2، ص210.
[6]. همان، ص 240.
[7] . انعام / 57.
[8] . نساء / 95.
[9]. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 18، باب 8، حديث 50.
[10] . الحاقه / 44 تا 47.
[11] . نهج البلاغه، خطبه 34

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد