در پاسخ به اين سوال بايد بگوييم از آموزه هاي معروف فرهنگ ديني مسيحي آن است كه ابناي بشر به دليل عصيان آدم و حوّا محكوم به گناه و ناپاكي اند، از اين رو غسل تعميد، براي طهارت از نجاست و ناپاكيِ گناهي است كه نسل انسان براي خطاي پدر و مادر نخست، گرفتار آنند(متي 19:28، مرقس 16:16) چنانكه مشاهده شد، آدم، پدر تمام نسل بشر است همه ما از طريق تولد طبيعي از او به وجود آمده ايم. بر اين اساس است كه همه گناهكار به دنيا آمده اند؛ زيرا آدم قبل از تولد اولين پسرش، گناه كرده بود ….. كتاب مقدس همگاني بودن گناه را به طور صريح روشن مي سازد: «انساني نيست كه گناه نکند» (اول پادشاهان 46:8)، «زيرا همه گناه كرده اند و ما از جلال خدا قاصر مي باشيم.» (روميان 23:3)[1]با اين همه انسان با تلاش خود راه به سوي رهايي و نجات ندارد، از اين رو خدا پسر خود را براي فدا و نجات انسانها فرستاد.[2] «او آمد كه با قرباني كردن خود، گناه را بردارد.» (عبرانيان 26:9)، پسر انسان نيز نيامده تا مخدوم شود، بلكه براي اين آمده است تا خدمت كند و جان خود را فداي بسياري كند(مرقس 45:1). مسيحيت پولسي به اين حد اكتفا نکرد بلكه همه تكاليف و آداب شريعت را مردود دانست و آزادي مطلق را جايگزين آنها نمود و مرگ عيسي را فديه همه گناهان دانست. «خدا فقط با توبه گناهكار نمي تواند گناه او را ببخشد. چنين كاري براي خداي عادل امكان پذير نيست. خدا فقط وقتي مي تواند ببخشد كه جريمه آن پرداخت گردد. براي اينكه بتواند ببخشد و در عين حال عدالت او خدشه دار نگردد، حضرت مسيح (با مرگ خود) جريمه گناهكار را پرداخت فرمود.»[3]حال مسأله«فدا شدن» را برخي از جاهلان به امام حسين ـ عليه السّلام ـ نسبت داده اند و گفتند او كشته شد براي اينكه گناهان ما بخشيده شود و كفاره گناهان امت باشد. در حاليكه اين اتهامي است ناشايست و دروغي است بزرگ به حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ ؛ چرا كه آن حضرت دليل نهضت و قيام خود را اين گونه بيان كرده است:«اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجتُ لطلب الا صلاح في امة جدّي»[4] در كمال صراحت مي گويد دنياي ما را فساد گرفته است، امت جدّم فاسد شده اند، قيام كردم براي اصلاح در امت جدّم. «اريد ان آمر بالمعروف وانهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي»[5] هدف من امر به معروف و نهي از منكر است و براي از ميان برداشتن بدعتها و انحرافات و تخريفاتي كه حكام بني اميه در شريعت محمّدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آوردند.
افزون بر آنكه مساله«فدا شدن» از آموزه هاي فرهنگ مسيحي است و قرآن به صليب كشيده شدن عيسي را نمي پذيرد و معتقد است كه فرد ديگري اشتباهاً به جاي وي به صليب كشيده شده[6] و خداوند عيسي را با جسم و روح به آسمان برده است.[7] و لذا اصل كشته شدن حضرت عيسي طبق اعتقاد ما مسلمانان دروغ است علاوه بر آنكه طبق نظر ما مسلمانان، تمام انبياي الهي معصوم اند و آدم فقط ترك اولي نموده و مرتكب هيچ گناهي نشده است تا با فدا شدن عيسي گناه او و فرزندانش كه از وي به ارث برده اند بخشوده شود.
بنابراين طبق معتقدات ما، اولاً حضرت عيسي كشته نشده ثانياً حضرت آدم مرتكب گناهي نشده ثالثاً فلسفه كشته شدن سيدالشهداء و نهضت او براي بخشيده شدن گناه امت نبود و اين با بيانات و فرمايشات خود آن حضرت سازگاري ندارد و فقط تحريفي است كه برخي از جاهلان آن را از دنياي مسيحيت گرفته و به آن حضرت نسبت داده اند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ مرتضي مطهري، حماسه حسيني، ج 1، انتشارات صدرا، 1369، ص 76 ـ 77 و ج 3، ص 223 ـ 237.
2ـ محمد تقي مصباح يزدي، آذرخشي ديگر از سرزمين کربلا، قم، مؤسسه امام خميني.
3ـ محمد تقي مصباح يزدي، معارف قرآن (راهنما شناسي) قم، مؤسسه امام خميني.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: هنري تيسن، الهيات مسيحي، ترجمه طاطه ووس ميكائيليان، بي جا، انتشارت حيات ابدي، بي تا، ص162 و 178.
[2] . همان، ص43 و 204.
[3] . همان، ص220.
[4] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج44، ص328، باب 37.
[5] . همان.
[6] . نساء/157.
[7] . آل عمران/55.