خانه » همه » مذهبی » آيا نماز در شريعت پيامبران گذشته ، مثل حضرت عيسي و حضرت موسي ـ عليهما السلام ـ هم بوده است؟ کيفيت آن به چه شکلي بوده است؟

آيا نماز در شريعت پيامبران گذشته ، مثل حضرت عيسي و حضرت موسي ـ عليهما السلام ـ هم بوده است؟ کيفيت آن به چه شکلي بوده است؟

جايگاه نماز در اديان غير ابراهيمي
از آنجائي كه خداوند سرشت انسان را خداپرست آفريده و خداشناسي و خداگرايي فطري است، لذا بشر در طول تاريخ همواره به دنبال پرستش و عبادت معبودي بوده است كه مظهر و نمود عيني آن عبادت در اديان الهي، در نماز تجلّي يافته است. امّا اگر بيشتر درباره اين موضوع كنكاش كنيم در مي يابيم كه مسأله نيايش به ويژه نماز، مخصوص اديان وحياني نبوده، بلكه در اديان غير وحياني (غير الهي) هم مطرح بوده است.

جايگاه نماز در آئين يهود
در اين جا ابتدا از قرآن به عنوان متقن ترين منبعي كه خبر از گذشتگان داده است، شواهدي را درباره نماز در شريعت حضرت موسي ـ عليه السلام ـ خواهيم آورد.
وقتي حضرت موسي ـ عليه السلام ـ در راه رسالت الهي با همسرش از وطن هجرت نمود و سر به بيابان گذاشت و در تاريكي و ظلمت شب، به طوفان و باران برخورد كرد و به خاطر سختي ها و مشكلات فراوان دستخوش اضطراب و ناراحتي گشت، پروردگار مهربان براي آرامش او به او وحي نمود كه: «انني انّا اللّه لا اله الاّ انا فاعبدني و اقم الصلوه لذكري»[1] يعني همانا من اللّه هستم و معبودي جز من نيست، پس مرا عبادت كن و نماز را براي ياد من بپادار.
در اين آيه پس از بيان عبادت خداي يكتا ، به حضرت موسي ، مسأله نماز ياد آوري شده است. در آيه اي ديگر به موسي و برادرش هارون دستور داده شده كه: «شما و پيروانتان در مصر منزل گيريد و خانه هايتان را قبله و معبد قرار دهيد و نماز به پا داريد.»[2] در اين آيه هم، خطاب به موسي و هارون به پا داشتن نماز مطرح گرديده است.
اما در مورد چگونگي اقامه نماز در ميان بني اسرائيل، در كتاب اشعيا، فصل چهل و پنجم، آيه 24 معين شده است.
در بني اسرائيل معمول بوده است كه ركوع و سجود و تشهد و خم كردن زانويي ، نداشته و ندارند و جميعاً عباداتشان به صورت گروهي است كه چهارزانو مي نشينند و بسيار دو زانو نشستن را بد مي دانند و از آن اعراض كرده و مي كنند و بچّه ها را از ابتدا از نشستن دو زانو منع مي كنند. [3]بالاخره در كتاب گنجينه تلمود چنين نتيجه گيري شده: «دانشمندان يهود ، دعا و نماز را چيزي بزرگتر و والاتر از در خواستي براي رفع احتياجات مادّي مي دانند در عين حال كه تقاضاي زندگي جسماني را از ياد نبرده اند.

جايگاه نماز در آئين مسيحيت
خداوند در آيات متعدّدي چندين بار از حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ سخن به ميان آورده است. آنگاه كه حضرت مريم ـ عليهما السلام ـ به معجزه خداوند، بدون داشتن همسر حامله گرديد و فرزندش حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ را به دنيا آورد. اين وضع حمل موجب شگفتي و حتّي باعث تهمت ناروا به او گرديد كه در اين هنگام مريم به فرمان خدا سكوت كرده و تنها كاري كه انجام داد اين بود كه اشاره به نوزادش كرد و افراد ماجرا جو را به طرف گهواره عيسي ـ عليه السلام ـ ارجاع داد. امّا اين كار بيشتر تعجّب آن ها را برانگيخت و برخي آن را حمل بر سخريه گرفته و خشمناك شدند ولي اين حال چندان به طول نكشيد، چرا كه آن نوزاد زبان به سخن گشود و گفت: «انّي عبداللّه آتاني الكتاب و جعلني نبيّا و جعلني مباركا اين ما كنت و اوصاني بالصلاه و الزكاه ما دمت حيّاً»[4] به درستي كه من بنده خدايم به من كتاب (آسماني) داده و مرا پيامبر قرار داده است، مرا هر كجا باشم مايه بركت گردانيد و تا زنده ام به زكات و نماز سفارش كرد.
اين آيه دلالت دارد به اين كه نماز و زكات و نيكي به پدر و مادر ، بر امّت هاي گذشته نيز واجب بوده است، پس حكمش ثابت مي باشد و در هيچ شريعتي امر به آن نسخ نشده است.[5]اين آيه به خوبي مؤيّد  اين مطلب مي باشد كه در شريعت آسماني حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ ، نماز و اقامه آن، از واجبات مهمّي بوده كه از طرف خداوند از ابتداي تولّد به آن حضرت توصيه شده بود و مادرش حضرت مريم ـ عليه السلام ـ هم از طرف فرشتگان امر به اقامه نماز شده بود.
چنانچه از جمله پندهاي حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ در انجيل است: «به حقّ برايتان مي گويم، چيزي بالاتر از نماز از نظر شرافت اخروي و ياري كننده تر بر حوادث دنيوي نيست و چيزي نزديك تر از آن به خداوند رحمان نيست، پس مداومت بر آن نماييد و آن را زياد بشمريد. و هر كار شايسته اي نزديك مي كند (ما را) به خدا، پس نماز به سوي او نزديك كننده تر است و برگزيده تر ، در نزد اوست.»[6]بلندترين نمازي كه مسيح به جا مي آورد و نسبت به ساير نمازها اهميّتش بيشتر است همان نماز آخري است كه حضرتش با شاگردان خود بجا آورد ، كه به سه قسم تقسيم مي شود. اوّل دعا به جهت خودش في نفسه، دوم دعائي كه به جهت محافظت شاگردان خود فرمود، سوم دعا به جهت مؤمنين كه از آن وقت تا آخر الزمان ايمان خواهند آورد.[7]اما در مورد اين كه قبل از اسلام به چه نحو نماز مي‌خواندند، آيا تمام امت‌هاي گذشته يك جور نماز مي‌خواندند يا نمازهاي آنها متفاوت بوده است، در چه وقت يا چه تعداد و با چه اذكاري نماز مي‌خواندند، چيز زيادي نمي‌دانيم اما بعضي نكات را كه مي‌توان با توجه به آيات و روايات بدست آورد از جمله اين که:
نماز آنها ركوع و سجود داشته است. آيه 125 بقره مي‌گويد: «ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه خانه مرا براي طواف‌كنندگان و مجاوران و ركوع‌كنندگان و سجده‌كنندگان پاك و منزه كنيد». علامه طباطبايي در اينجا مي‌گويد:‌«گويا مراد از ركوع‌كنندگان و سجده‌كنندگان نماز‌گزاران مي‌باشد»[8] و به جاي اين كه نمازگزار بگويد، گفت «ركوع كننده و سجده‌كننده» چون اين دو حالت در نماز عبوديت و خضوع بنده را بيشتر متجلي مي‌كنند و دو حالت شاخص و بارز نمازگزار مي‌باشند.
بر امت‌هاي پيشين پنجاه نماز در پنجاه وقت واجب بوده است. امام موسي بن جعفر ـ عليهما السّلام ـ از پدرانش نقل مي‌كند كه شب معراج خداوند به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: بر امت‌هاي گذشته پنجاه نماز در پنجاه وقت واجب بود و … آنها را از امت تو برداشتم.»
نمازهاي آنها در سفر و حضر به يك اندازه بود. چرا كه در حديثي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايند: خدا به من و امت من هديه‌اي داده است كه به ساير امت‌ها نداده است و اين كرامتي از جانب خدا نسبت به ما بوده است. سؤال كردند: اي رسول خدا آن چه چيزي مي‌باشد ، فرمود: «اين كه روزه را در سفر افطار مي‌كنيد و نماز را كوتاه و شكسته به جاي مي‌آوريد و اگر كسي چنين نكند ، هديه خداي عزوجل را رد كرده و نپذيرفته است.»[9]آنها نيز نمازشان را به جماعت به جا مي‌آوردند. طبق روايتي بايد تعدادشان به يازده نفر مي‌رسيد تا بتوانند نماز را به صورت جماعت بخوانند. «در سنت ابراهيم و اسحاق اين بود كه نماز را به جماعت نمي‌خواندند تا اين كه 11 نفر شوند، يكي امام باشد و ده نفر مأموم»[10] اما در اسلام براي اقامه نماز جماعت دو نفر هم كافي است.
خلاصه اظهار عبوديت با افعال و اذكار خاصي كه نماز ناميده مي‌شود در همه امت‌ها بوده است اما كيفيت و كميت آن متفاوت بوده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . ميرزا حسين نوري، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت،1407، چ 1، ج 3، ص 13 و 14.
2. شهيد سيد محمد باقر صدر ، كلياتي پيرامون عبادات اسلامي.
3. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج13, انتشارات هدف.
 
پي نوشت ها:
[1]. طه/ 14.
[2]. يونس/ 87.
[3]. ديلمي، ارشاد القلوب، 227.
[4]. مريم/ 30.
[5]. الجامع الاحكام القرآن، ج11، ص 103.
[6]. تحف العقول، ص 508.
[7]. قاموس، كتاب مقدّس، ص889.
[8]  . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، انتشارات اسلامي، 1363، ج 1، ص 423.
[9] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، ‌1404، ج 17، ص 288.
[10]  . همان، ج 12، ص 224.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد