طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آيا واژة روحاني ترجمه اي از پدر روحاني مسيحيت نيست؟

آيا واژة روحاني ترجمه اي از پدر روحاني مسيحيت نيست؟

انسان داراي دو جنبه است يكي جنبة حيواني و جسمي و ديگري جنبة معنوي و روحي، و تمام كمالات انساني هم به همين جنبة وجودي انسان است و رسيدن به اين كمال در گرو تعليم و تربيت صحيح و تهذيب نفس و اصلاح اخلاق است، كه در صورت نبود آن يقيناً انسان، شخصيت انساني خود را باز نيافته و به مقام والاي انساني نخواهد رسيد.
و از آنجا كه هر ديني به يك گروه نيازمند است تا متخصص و دانايان آن دين باشند و مردم را به تعالي روح و معنويت هدايت كنند، در مكتب اسلام از اين طبقه به عالم تعبير شده است لذا علما رسالت بزرگي در برابر هدايت جامعه به سوي معنويت كه مربوط به روح انسانيت است دارند و اگر جائي به جنبة حيواني و مادي انسان اهميت داده مي شود براي رسيدن به بعد معنوي و روحي است.[1]روحاني از روح است به معني جان، نفس و آنچه ماية‌ زندگي نفس هاست، و هر چيزي را كه از مقولة روح و جان و معنويت و جدا از ماديات باشد روح گويند.
در اصطلاح امروزي به عالم، فقيه و طلاب علوم ديني، روحاني اطلاق مي شود كه به معناي معنوي بودن، تقدس، پاكي و پارسايي است.[2]عنوان هاي امروزي مانند: شيخ، ملا، آخوند و روحاني، اسم هايي هستند كه خود مردم انتخاب كرده اند و دين اسلام غير از عالم و فقيه عنوان ديگري بر متخصصين علوم ديني اطلاق نكرده است و لفظ روحاني اصطلاحي نو و جديد است كه بعد از دوران مشروطيت، از مسيحيت گرفته شده. چون مسيحيت روي اين حساب كه روح از تن و آخرت از دنيا جداست و روحاني ديني در نظر آنها، بايد تارك دنيا باشد به علماي خودشان روحاني مي گفتند.
هر چند اصطلاح روحاني بعدها در ايران رايج شد، لكن منظور شيعيان اين نيست كه روحانيت در مسائل اجتماعي دخالت نكنند، بلكه از اين جهت به علماء، روحاني گفته مي شود كه همين دخالتهاي روحانيت در امور مادي، سياسي و حكومتي هم براي رسيدن مردم به آخرتشان است.
براي همين روحانيان بايد اول بكوشند خودشان عالم و دين شناس شوند و بعد در اصلاح محيط بكوشند و از آلودگي هاي محيط تا حد امكان بكاهند و اين مي طلبد كه عالم در مسائل اجتماعي و حكومتي نقش موثري داشته باشد و با كناره گيري از قدرت، نمي تواند آلودگي هاي محيط را از بين ببرد.[3]اگر شيعه به عالم ديني خود روحاني مي گويد، مراد اين نيست كه انتظاري مثل مسيحيت از پدر روحاني خود دارند و آن دعا كردن در كليسا در روزهاي يك شنبه است! بلكه با توجه به سابقة رايج شدن اين اصطلاح، معلوم مي شود كه پس از مبارزه علماي دين در دوران مشروطيت، بعيد نيست كه بگوئيم كلمة‌ روحاني را آوردند تا بگويند روحانيت نبايد به مسائل اجتماعي اهميت بدهند و به فكر تشكيل حكومت اسلامي باشند. ولي امروزه شيعيان نه تنها مراد از كلمة روحاني را دوري از مسائل حكومتي نمي دانند بلكه تشكيل حكومت توسط روحانيت را از ضروريات اسلام مي دانند. علاوه بر اين، علماي اسلام وظايف ديگري هم دارند كه مي رساند واژة روحاني از هر كجا آمده باشد براي اين طبقه (علما) مصداق درستي است زيرا جامعه را به سوي معنويت و روح و آرامش و آسايش مي برند. مثلا:
1. شناختن و شناساندن ابعاد مختلف دين و فرهنگ ديني.
2. آگاه سازي توده ها نسبت به آفات، خطرات و آسيب هاي مختلف نفساني‌شيطاني و خطرات دشمنان داخلي و خارجي و راه مقابله با آنها، چرا كه فقط آشنا كردن جامعه به بيماري ها و درمان نكردن آن، هيچ سودي جز بيشتر شدنِ درد و رنج جامعه نخواهد داشت.
3. تقويت معنويت، روحية ايثار و شهامت و شهادت، و برخوردار ساختن جامعه از قدرت تحليل بالا در مقابل حوادث و مسائل روز.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محمدي ري شهري، محمد، رهبري در اسلام.
2. مطهري، مرتضي، نهضت هاي اسلامي در صد سال اخير.
3. سبحاني، جعفر، اصالت روح.

پي نوشت ها:
[1] . فاطر/28، احزاب/39. و مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، بي جا، صدرا،1363ه‍.ش، ص 33، و مطهري، مرتضي، پيرامون جمهوري اسلامي، صدرا، 1366ه‍.ش بي جا، ص 76.
[2] . دهخدا، علي اكبر، لغت نامة دهخدا، كلمه روح، تهران، موسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران و المنجد، ج 1، كلمة روح.
[3] . مطهري، مرتضي، خاتميت، بي جا، صدرا، 1370 ه‍.ش، ص106؛ و مطهري، مرتضي، امدادهاي غيبي، بي جا، صدرا، 1369 ه‍.ش، ص47.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد