اسباب نزول یا شأن نزول امورى است كه يك و يا چند آيه و يا سوره در پى آنها و به خاطر آنها نازل شده است، و اين امور در زمان نبوت رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) روى داده است.[1] کمکی که امروزه شأن نزول ها می تواند به ما بکند این است كه ما را در دانستن مكان و زمان و حوادثى كه منجر به فرود آمدن آيه اى يا تشريع حكمى گرديده يارى مى نمايد و حقا بدون آن، فهم آيات قرآنى آنچنان كه بايد ممكن نيست و اگر بعضى شأن نزول ها و مناسبت ها را ندانيم چه بسا در فهميدن آيه دچار انحراف شويم. [2]
اما در بسیاری از روایات، اتفاقاتی به عنوان شأن نزول آيات مطرح مى گردد كه گمان مى رود آيات، ناظر به همین حوادث خاص مى باشد.در حالیکه اوّلا: اكثر شأن نزول ها سند صحيح نداشته، محتوايشان نيز بروشنى بر نزول آيه در آن مورد مذكور دلالت نمى كند.
ثانيا: بسيارى از آنها محتوايشان با سياق آيات هماهنگ نيست، بلكه چه بسا متضاد مى باشد كه اعتبارشان را مردود مى نمايد؛ در اين زمينه بجهت امور سياسى و اغراض ديگرى، روايات جعلى بسيارى در ميان احاديث معتبر، داخل شده است.
ثالثا: در صورت هماهنگى آيه با شأن نزول ادّعايى، هرگز آيه دلالتش برآن محدود نمى گردد، بلكه مواردى را نيز كه در آينده رخ خواهد داد، شامل مى شود كه در اصطلاح اصولى گفته مى شود «مورد، مخصص نيست»، یا اینکه باید آنرا از باب «جرى و تطبيق» دانست.[3] منظور از این قاعده اين است كه قرآن براى فرد خاصى يا گروه خاصى و يا زمان خاصى نازل نشده است، ما می توانیم ظاهر قرآن را که مفهومی عام، کلی و یا مطلق است بر مصداق های جدید که در طول اعصار، نسل ها و مکان ها پدید می آید، منطبق کنیم. یعنی تفاوتی ندارد که آیه قبلا در مورد شخص یا واقعه خاصی نازل شده باشد؛ می توان آنرا بر مصداق های امروزی نیز تطبیق داد. این مطلب از حدیث امام باقر علیه السلام قابل استفاده است، ایشان می فرماید: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله، منه ما مضی و منه ما لم یکن، یجری کما یجری الشمس و القمر» «ظاهر قرآن چیزی است که نازل شده و باطن قرآن تاویل آنست، برخی از مطالب قرآن گذشته(واقع شده) و برخی مطالب آن هنوز نیامده است. قرآن هم چون ماه و خورشید جریان دارد.» یعنی قرآن حرکت می کند و مصادیق جدید پیدا می کند. برای مثال داستان موسی، یوسف، عاد و ثمود و… می تواند در قید زمان و مکان بماند و به عنوان گزارش های تاریخی به شمار آید و نیز می توان از آن ها الغای خصوصیت کرد و بر موارد مشابه در طول تاریخ بشر و زمان حاضر تطبیقشان نمود.[4]
در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است: «و لو أنّ الأية إذ انزلت فى قوم ثمّ مات اولئك القوم، ماتت الأية؛ لما بقى من القرآن شيئى. و لكنّ القرأن يجرى أوّله على أخره مادامت السّموات و الأرض. و لكلّ قوم أية يتلونها هم منها من خير أو شرّ» اگر آيه اى از قرآن كه در شأن نزولش، درباره گروهى نازل شده بود، اختصاص به آن گروه، و مورد شأن نزول داشت؛ بواسطه انقراض و مردن آن گروه، طبعا آن آيه نیز مي مرد، و معنى و محتوائى را ديگر در بر نداشت؛ در اينصورت هيچ چيز از قرآن باقى نمي ماند. ليكن قرآن اينچنين نيست و تا هنگاميكه آسمانها و زمين باقى است؛ آيات قرآن همانطور كه در وهله نخستين، و زمان نزول، جارى مى شده است؛ در زمانهاى بعدی هم جارى مى شود. و از براى هر گروهى تا روز قيامت، آيه اى است كه آنرا تلاوت مي كنند؛ و اين گروه نیز مانند همان گروه اول که ماجرایشان در شأن نزول ذکر شده است، در حکم “مصداق” و “منطبق عليه” آن آيه هستند. و اين گروه یا مصادیق خوبی برای آیه هستند و یا مصادیق بدی.
البته برخی از فرقه ها مانند وهابیون این شیوه را نمی پسندند و آیات را در همان موارد محدود نزول خود زندانی می کنند و دين را همچون لاستيك خشك شده، و پوسيده درآورده، بطوريكه همه جوانب انعطاف و نرمى خود را از دست داده است. نکته مهم که همیشه باید مورد توجه قرار داد این است که الفاظ قرآن براى معانى كليّه و عامّه وضع شده اند و قرآن کتابی است جاودانی که بر آخرین پیامبر نازل شده است. این اعتقاد با محدود کردن آیات در زمان و مکان نزول و منحصر کردن آیات به همان زمان سازگاری ندارد. طبق این اعتقاد ما موظفیم به واسطه درک مفاهیم کلی که بر ساختار قرآن حاکم است، آنرا به مکان ها،زمان ها و شرایط دیگر تعمیم دهیم. و از شأن نزول ها تنها به عنوان یکی از مصادیق نزول آیه استفاده کنیم و نه اینکه آیه را فقط و فقط محدود به همان موضوع بدانیم. بنابراین خطابات قرآن، اختصاص به مخاطبين در زمان رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم ندارد. جميع خطابات آن، همچون “يا أيّها النّاس”، و “يا أيّها الّذين أمنوا” براى تمام أفراد مردم، و براى تمام أفراد مؤمنان تا روز قيامت است. و همگى به نفس همين خطاب، مخاطبند؛ گرچه در آنزمان در حضور رسول الله حاضر نبوده؛ و يا أصلا موجود نبودهاند. عنوان مسلم، مؤمن، مشرك، كافر، منافق، و غيره كه در قرآن وارد شده است؛ مربوط به هر كسى است كه اين عنوان را بخود گرفته باشد، گر چه هزار سال بعد از زمان نزول قرآن باشد. اين عنوان بر او منطبق است.[5]
پی نوشت:
[1] . أسباب النزول، حجتي،سید محمد باقر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران،1377، ص: 20
[2] . اسباب النزول، واحدی نیشابوری و ذكاوتى قراگزلو، نشر نی، تهران،1383، ص: 9
[3] . پژوهشى پيرامون تدبردر قرآن، ولى الله نقى پور فر، نشر اسوه، تهران،1381، ص: 321-322
[4] . جاودانگی قرآن در قاعده جری و تطییق، محمد علی رضایی اصفهانی، اندیشه دینی، زمستان 1386، ش25، ص54
[5] .نور ملکوت قرآن، سيد محمد حسين حسينى تهرانى، انتشارات نور ملكوت قرآن، مشهد،1421، ص342-348