دليلي وجود ندارد كه اين موضوع را عقل نپذيرد و در مراجعه به عقل، عقل هيچ منعي را در اين زمينه ندارد. سيره عقلاء تمام جوامع گذشته و حال اين بوده است كه حاكمان رهنمودهائي در مورد انتخاب رهبر بعد از خويش براي ملت خود داشتهاند. اين عمل به شيوههاي مختلف در جوامع اعمال شده است. بعضي به صورت مشخص رهبر بعدي را به ملت معرفي كرده و يا او را مستقيماً به جانشيني خويش برگزيدهاند. فرهنگ شيعي درباره اين موضوع معتقد است كه پس از انقضاء دوران غيبت صغري، ولي عصر، امام زمان(عج) و سائر ائمه يكي از مجتهدين جامع الشرائط را كه واجد اوصاف فقاهت، عدالت و مديريت اجتماعي ميباشد به نحو عام به مقام ولايت و نيابت منصوب فرمودهاند..
پيامبران الهي كه رئيس عقلاء اُمم گذشته بودند، جانشين و رهبر بعدي را به مردم معرفي و منصوب مينمودند چون اين امر را نه تنها عقل تأييد ميكند بلكه آن را لازم و ضروري هم ميداند و اين روال و ضرورت عقلي درباره پيامبر اسلام وديگرمعصومين وجود داشته است
با وجود غيبت کبري حضرت ولي عصر (عج) هم هيچ كسي به اندازه فقها و مجتهدين مناسب براي سرپرستي امت اسلامي نيست و در منابع اسلامي روايات متعددي وجود دارد که دلالت بر انتصاب فقيهان شايسته به اين مقام ولايت و نيابت دارد. از جمله در روايات مقبوله عمر بن حنظله از حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است: «فاني جعلته عليكم حاكماً»[1]؛ يعني: من فقهاء جامع الشرايط را بر شما (شيعيان) حاكم كردم. نيز در توقيع شريف امام زمان ـ عليه السلام ـ آمده است كه فانهم حجتي عليكم وأنا حجة الله[2]؛ همانا من فقهاي جامع الشرايط را براي شما حجت قرار دادم و خود نيز حجت خدا ميباشم، حجت در اينجا به معني مرجع رجوع و كسي كه او را بايد الگوي رفتاري و اخلاقي خود قرار داد و اوامرش واجب الاطاعة است. بنابراين امام در اين توقيع شريف، فقهاء جامع الشرايط را به عنوان متوليان امور اجتماعي و سياسي به مردم معرفي و منصوب فرمودهاند.
بنابراين آنچه كه در روايات ولايت فقيه مطرح است نصب فقهاء به صورت توصيفي و عام بوده و پس از پايان دورة غيبت صغري هيچگونه نصب خاصي از طرف امام ـ عليه السلام ـ نشده است. و به فرض اگر چنين رواياتي به ما نميرسيد و تأكيد بر اين مهم نداشتند باز هم عقل اقتضا ميكرد كه بهترين افراد و مناسب ترين آنها براي رهبري جامعه اسلامي، فقها و مجتهدين هستند كه ساليان درازي در مسائل دين غور و تفكر داشتهاند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ولايت فقيه، عبدالله جوادي آملي.
2. پرسشها و پاسخها، محمدتقي مصباح يزدي، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
پي نوشت ها:
[1] . الكافي، ج 1، كتاب فضل العلم، ص 67، ح 10.
[2] . بحارالانوار، ج 53، ص 181، ح 10.