خانه » همه » مذهبی » آينده سازي – آينده سوزي

آينده سازي – آينده سوزي

آينده سازي – آينده سوزي

بعضي ها به خاطر گريز از مسئوليت و هراس از مواجه شدن با «آينده» اي که ساخته و پرداخته ي عمل امروز آنان است، به «دم غنيمتي» روي مي آورند.
حرف اينها، البته که با طبع آسان خواه و راحت طلب و مسئوليت گريز، بهتر جور مي آيد و مقبول مي افتد و طرفدار مي يابد، ولي بالأخره آيا امروز، فردايي هم دارد يا خير؟ و کشت امروز، در آينده اي دور يا نزديک، محصولي هم خواهد داشت يا نه؟

b9150080 af9b 459d 99c1 e3a43fad704b - آينده سازي - آينده سوزي
mkl06 - آينده سازي - آينده سوزي
آينده سازي – آينده سوزي

نويسنده: جواد محدثی

گريز از مسئوليت:

«نقد انديشي» مسلکي است و «عاقبت انديشي» مکتبي ديگر.
بعضي ها به خاطر گريز از مسئوليت و هراس از مواجه شدن با «آينده» اي که ساخته و پرداخته ي عمل امروز آنان است، به «دم غنيمتي» روي مي آورند.
حرف اينها، البته که با طبع آسان خواه و راحت طلب و مسئوليت گريز، بهتر جور مي آيد و مقبول مي افتد و طرفدار مي يابد، ولي بالأخره آيا امروز، فردايي هم دارد يا خير؟ و کشت امروز، در آينده اي دور يا نزديک، محصولي هم خواهد داشت يا نه؟
شاعري خوش قريحه، دغدغه هاي جواني و کش و قوس هاي اين فصل از عمر و حرف هالي مثبت و منفي اين و آن را در اين دوران، ترسيم مي کند و از زبان کسي که «آينده ي» خود را سوزانده، چنين مي گويد:
… نوجواني سپري گشت به بازي، به فراغت، به نشاط،
فارغ از نيک و بد و مرگ و حيات.
بعد از آن نيز نفهميدم من، که چه سان عمر گذشت؟
ليک گفتند همه:
که جوان است هنوز، بگذاريد جواني بکند،
بهره از عمر برد، کامروايي بکند؛
بگذاريد که خوش باشد و مست
بعد از اين، باز ورا عمري هست.
يک نفر بانگ برآورد که: او
از هم اکنون بايد، فکر آينده کند.
ديگري آوا داد:
که چو فردا بشود، فکر فردا بکند.
سومي گفت: همان گونه که ديروزش رفت،
بگذرد امروزش، همچنين فردايش…(1)
ولي، حسرت در آينده، از آن کساني است که نقد انديشانه و دم غنيمتي به عمر و زندگي و فرصت ها نگاه مي کنند و «آينده» را پاي «لذت امروز» قرباني مي کنند، يا اصلاً براي آينده، فکر و برنامه و تدبيري ندارند.

آينده سازي- آينده سوزي:

آنچه آينده ي ما را «مي سازد»، تدبير و برنامه ريزي و هدفداري و تلاش براي رسيدن به آن هدف مطلوب است.
آنچه آينده ي ما را «مي سوزد»، بي خيالي، هدر دادن فرصت ها، قدرنشناسي از عمر و سرمايه ي زمان، برگزيدن لذت بر مصلحت و ترجيح دادن «اکنون» و «فردا» است.
اين ساختن و سوختن، در دست خود ماست و آينده ي ساخته يا سوخته را با دو دست تدبير و انتخاب خويش فراهم مي آوريم.
«چون که انسان، با هدف، با انتخاب و برگزيننده است
وز همين جا جاودان زنده است و سازنده است
من هم انسانم
بودن خود را به دست خويش مي سازم
من، خمير هستي ام را با دو دست «انتخاب» خويش نقش ساز و شکل پردازم…».(2)
اين که از ديرباز گفته اند: «گذشته، چراغ راه آينده است»، سخت درستي است کسي که هدر دادن سرمايه هاي گذشته را بشناسد، براي جبران آن، آينده را پربار مي سازد. به فرموده ي امام علي(ع):
«اگر از گذشته ي عمرت که تباهش کردي پند بگيري، باقي مانده ي آن را نگه خواهي داشت».(3)
در واقع، لحظه لحظه ي ايام و ساعت ما، سرمايه اي است که در حال سوختن است. به موازات اين سوختن چه مي سازيم و با دادن اين ثروت، چه به دست مي آوريم؟ اين که ما هر لحظه در حال آب شدن و سوختن و پايان يافتنيم، حرفي شاعرانه نيست. حقيقت و حکمتي است که بر زبان فرزانگان جاري شده است، اگر گوش پند نيوشي باشد.
اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد:
«تو تنها به شمار روزهايي! هر روزي که بر تو مي گذرد، بخشي از تو را با خود مي برد».(4)
حقيقت ما و هستي و سرمايه ي ما همين روزها و فرصت هايي است که سپري مي کنيم و با گذشت هر شب و روز، يک صفحه از کتاب عمر ما ورق مي خورد و به آخر، نزديک تر مي شود.

آينده اي مسرت بخش داريم، يا حسرت بار؟

فردا، در گرو امروز:
اگر معمار فرداي خويش باشيم، آن را به گونه اي خواهيم ساخت که دچار پشيماني و افسوس نشويم و بر خرابکاري در نقشه و مصالح و ساختمان و درون و برون و پايه و نما، غصه نخوريم.
يک سؤال مهم: «چه خواهد شد؟».
ولي مهمتر از آن اين سؤال است: «چه کرده ايم و چه خواهيم کرد؟».
آنچه وضعيت فردي و آينده ي شخصي ما را ترسيم مي کند، حتي آنچه سرنوشت اجتماعي ما را رقم مي زند، عملکرد امروز ما در ارتباط با آينده است. چنين نيست که در وضع فردي و اجتماعي ما، سرنوشتي حتمي و تغييرناپذير و خارج از اراده و خواست و عمل و انتخاب ما تقدير شده باشد! آيه ي معروف «همانا خداوند، سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد، مگر آن که آنها خود، خويشتن را دگرگون سازند».(5) گوياي اين حقيقت است که تغيير سرنوشت اجتماعي يک ملت نيز، پيامد تغييري است که آنان در وضعيت خويش مي دهند، دو تغيير است و دو تغيير دهنده، تغيير در خويش و تغيير در سرنوشت گروهي. اولي را ما بايد اقدام کنيم، تا دومي را خداوند، رقم بزند.
پس، فرداي ما در گرو امروز ماست.
همين پنجه هاي ضعيف و سرانگشتان ظريف ما، قدرت گشودن محکم ترين گره ها و ترسيم عظيم ترين صحنه هاي موفقيت را دارد، به شرط آن که به توانايي و استعداد خود، ايمان داشته باشيم و بخواهيم که آينده ي ما مطلوب و زيبا باشد.
تا چنان بوديم، بوديم آن چنان
چون چنين گشتيم، گشتيم اين چنين.
اگر فراز و نشيب زندگي و تحولات و عوامل تأثيرگذار و زمينه هاي تأثيرپذير را بشناسيم و براي آينده ي خود و جامعه «طرح و برنامه» و «ايده و اراده» داشته باشيم، چه دليلي دارد که آينده در اختيار ما نباشد؟
باز هم باز امام علي(ع) بياموزيم که فرمود:
«هر کس روزها (و روزگاران) را بشناسد، از آمادگي و (ذخيره سازي) غافل نمي شود».(6)
البته بايد «خوش بيني به آينده» و ثمربخشي تلاش ها داشت، تا در زمين امروز، بذر فردا را افشاند.
حتي آنچه در فرهنگ شيعي با عنوانم «انتظار» مطرح است، برگرفته از همين خوش بيني تاريخي به آينده است، تا تلاش اميدوارانه ي انسانها به تغيير و اصلاح خلق و خوي انساني و دگرگوني سازي سيماي جامعه و زمينه سازي براي ظهور آن «عدالت موعود»، شکل بگيرد و به ثمر نشيند.
چرا ديگران قدرت تغيير وضع زندگي و جامعه را داشته باشند و ما نداشته باشيم؟ چرا ديگران بتوانند بحرن بيافرينند و ما نتوانيم بحران ها را بزداييم؟ چرا ديگران بايد برنامه اي براي سوزاندن آينده ي ما و تخريب فرداي نسل امروز ما داشته باشند و ما براي آينده سازي و آينده سازان، تدبير و برنامه اي نداشته باشيم؟
امام علي(ع) تدبير نيکو و طرح شايسته و برنامه ريزي مناسب براي آتيه را از نشانه هاي خردمندي مي داند، آن جا که مي فرمايد:
«گوياترين دليل و نشانه بر سرشاري عقل، تدبير نيکوست»(7).
اين همه در متون ديني و توصيه هاي پيشوايان، از عاقبت انديشي، تدبير، توجه به مال، و آينده نگري سخن به ميان آمده است، تا وظيفه ي انسان را نسبت به آن تبيين کنند.
«حسن خاتمه» و فرجام نيک و عاقبت به خيري و دعا براي استقامت و استواري در راه پاکي و حق تا پايان عمر و پناه جويي به درگاه خدا از «سوء خاتمه» و عدول از حق و گمراهي پس از هدايت، از خواسته هاي مهم در دعاهاي مذهبي است.
حتي «آخرت گرايي» و به فکر معاد و حيات واپسين و زندگي پس از مرگ بودن، نوعي ديگر از توجه دادن به «آينده» است. آن آينده را هم ما با عمل خويش مي سازيم و خشت خشت بناي بهشت ما، برآمده از حسنات و اعمال صالحي است که در اين دنيا انجام مي دهيم و «خانه ي آخرت» را در همين دنيا آباد مي سازيم، به قول سعدي:
برگ عيشي به گور خويش فرست
کس نيارد زپس، تو پيش فرست!
و مهمترين آينده، همان است و اگر همه ي بهره وري ها و تنمعنات و لذايذ در اين جا و امروز وجود داشته باشند، ولي فرجامي تلخ و عذاب آور در پيش باشد، به هيچ نمي ارزد.
آينده، مهمتر از امروز است.
و اين سخن امام علي(ع) است که: «معيار کارها، برخورداري از فرجام نيک است».(8)
آينده، در گرو انتخاب و عمل و برنامه ي امروز ماست و هر گلي که بزنيم، بر سر خويش زده ايم و اگر دسته گلي به آب بدهيم، مسئول آينده ي سوخته، خودمان هستيم.
راه شناسان، راه را نشان داده اند،
چراغ هاي نوراني هم پيش روي ماست،
و «انتخاب» هم در دست ما.
تا مي توان «آينده ساز» بود، چرا «آينده سوزي»؟…

پي نوشت ها:

1- مجله ي نسل نو، شماره ي 8، ص47 از: نسرين صاحب.
2- برگ و بار، ص 270.
3- غرر الحکم، ج5، ص115.
4- همان، ج3، ص77.
5- سوره ي رعد، آيه ي 11.
6- غرر الحکم، ج5، ص403.
7- همان، ج2، ص249.
8- همان، ج6، ص385.

منبع: برگرفته از نشريه حديث زندگي 15

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد