آيه اي براي اهل ايران
آيه اي براي اهل ايران
يک قول و قرار
خدا در قرآن وعده داده که اگر مردمي حقيقتاً به خدا ايمان داشته باشند و بر اساس ايمان شان اعمال صالح و شايسته انجام دهند، خداوند در همين دنيا به آن ها عزت عطا مي کند. به تعبير خود قرآن، ديني را که خدا براي آن ها پسنديده به آن ها مي بخشد و استقرار مي دهد؛ «وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنا» بعد از سال ها و شايد قرن ها خوف و هراس و نا امني، خداوند به آن جامعه امنيت و آرامش عطا مي کند.
الوعده وفا!
ما بر اين باوريم که بحمدالله يکي از بهترين مصاديق اين وعده الهي که در طول تاريخ انسانيت کم نظير و شايد بي نظير باشد. در زمان ما و در سرزمين ما پيدا شده و آن پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام عزيزمان و به ياري ياران دلباخته و مخلص و خداباور و موحد اوست. وعده صادقي که دنيا را شگفت زده کرد و قدرت هاي بزرگ را متحير ساخت.
اما يک سؤال!
اما يک سوال:اين پديده عظيمي که همه عالم، از دوست و دشمن به عظمت آن اعتراف دارند و دولت مردان و سياست مداران، جامعه شناسان و صاحب نظران مختلف در علوم انساني همه در مقابل عظمت اين انقلاب سر تعظيم فرود آورده اند و متخصصان، صاحب نظران و کساني که توانايي پيش بيني حوادث اجتماعي را داشتند، حتي احتمال آن را نمي دادند اما بر خلاف همه پيش بيني ها اين انقلاب درخشيد، راز اين عزت و عظمت در چيست؟
راز يک راز
عظمت اين انقلاب در تعداد شهداي آن، يا آثار اجتماعي و سياسي و يا تبعات بين المللي آن نيست. اين که دست آمريکا را از يک کشور کوتاه کرد يا يک شاه را پس از نيم قرن حکومت برکنار نمود يا… اين ها راز عظمت ما نيست چرا که در کشورهاي ديگري نيز چنين اتفاقاتي رخ داده است. آنچه نشان عظمت ماست اين است که پس از هزاران سال تلاش هاي انبياء و اولياي خدا و بعد از چهارده قرن، در اين نقطه از زمين که به نام اهل بيت عليهم السلام مفتخر است، به دست شخصي از تبار اهل بيت عليهم السلام چنين حکومتي برقرار شد.
هزاران سال انبياء و اوليا زحمت کشيدند و مردم را هدايت کردند، دين خدا را ترويج کردند، خون دادند، تبعيد شدند، در چاه زنداني شدند، بعضي را با ارّه سر بريدند. اولياء خدا با فجيع ترين وضع به شهادت رسيدند که بارزترين نمونه اين فداکاري داستان کربلاست. همه اين زحمات و رنج ها براي اين بود که بر روي زمين حکومتي الهي برقرار کنند و جامعه اي با قانون خدا اداره شود.
شکر نعمت
زماني که خداي متعال حضرت داود را بر جالوت مسلط کرد و به دنبال آن فرزندش سليمان توانست آن حکومت الهي را در سرزمين فلسطين برقرار کند، خداوند فرمود:«اعمَلُوا آلَ داوُدَ شُکراً وَ قَلِيلٌ مِن عِبادِيَ الشَّکورُ»(1)
يعني حال که اين نعمت را به شما دادم و توانستيد حکومت الهي را برقرار کنيد و پيامبر زمان، در راس حکومت قرار گرفت، وظيفه داريد که در مقابل اين نعمت عظيم به شکر خدا بپردازيد. «اعمَلُوا آلَ داوُدَ شُکراً » يعني اي خاندان داود اعمال خود را بر اساس شکر خدا تنظيم کنيد. يعني شما در مقابل اين نعمت وظيفه بزرگي داريد. حفظ اين نعمت، قدرداني از آن، و انجام وظايفي که از لوازم اين نعمت است، بايد به عنوان شکر خدا انجام گيرد. در غير اين صورت اگر شکر اين نعمت را به جا نياوريد، قانون کلي الهي که بر تمام پديده هاي زندگي انساني حاکم است، بر اين جا هم حاکم خواهد شد. «وَاِذ تَاَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَکَرتُم لَاَزيدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عَذابِي لَشديدُ». اين حرف تعارف نيست که بايد خدا را شکر کنيم. بلکه توجه دادن به سنت تخلف ناپذير الهي است که اگر مردمي قدر نعمت خدا را ندانستند و شکر آن را به جا نياوردند مستوجب عذاب خواهند شد؛ «وَ لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عَذَابِي لَشَديدٌ». اگر کفران نعمت کنيد مستوجب عذاب خواهيد شد.
آيه اي براي اهل ايران
خداوند به آل داود مي فرمايد:«اي آل داود، از روي شکرگزاري رفتار کنيد» فرض کنيد در زمان ما هم پيامبري وجود داشت و بنا بود که بعد از انقلاب اسلامي ايران آيه اي نازل شود، آيا نمي فرمود:«اعملو آل ايران شکرا و قليل من عبادي الشکور» يعني اي اهل ايران اکنون که به شما عزت و مکنت داديم، شاکرانه و سپاس گزارانه رفتار کنيد.
پي نوشت:
1.سبا، 13.
2.برداشتي از سخنراني آيت الله مصباح يزدي، پيش از خطبه هاي نماز جمعه تهران-1381/3/31.
منبع: ماهنامه فرهنگي اجتماعي ديدار آشنا شماره 124