آيين مهرورزي
آيين مهرورزي
چنان که يادآور شديم، مداراي اسلامي در چارچوب کلي محبت و رحمت حق قرار دارد و بر پايه ي اين محبت، انسان هاي متعهد به اسلام بناي مهرورزي مي گذارند. مهرورزي از يک سو ريشه در درون انسان دارد و از ديگر سو در عمل و رفتار انسان بروز مي نمايد. بدين دليل، با موانعي، چه دروني و چه بيروني، روبه رو خواهد بود. در اين زمينه، توصيه هاي اعتقادي و اخلاقي و حقوقي و آنچه مربوط به صحنه ي عمل مي شود، لازم است و اين همه، در طرح کلي و جامع اسلام براي مهروزي مطرح شده است که توضيح و شرح همه ي موارد آن، در حوصله و گنجايش اين نوشتار نيست. از اين رو، فقط به ارائه ي سرفصل ها و گزارش گوشه اي از اين آيين مي پردازيم. اين گزارش از دو قسمت عمده تشکيل مي شود: قسمت اول آنچه را بايد کسب کرد و قسمت دوم آنچه را بايد ترک کرد. (1)
(1)آنچه را بايد کسب کرد
1- توجه به خداوند داشتن و او را مالک خود و همه عالم دانستن و درصدد اين باشد که مظهر اسماء الهي شود و آنچه خداوند دوست دارد، دوست داشتن و از آنچه او نهي کرده است، دوري گزيدن؛ (2)
2- توجه به اين که دنيا سراي کشت و کار است و هر کس هر چه اين جا بکارد، در سراي باقي درو خواهد کرد؛ (3)
3- آنچه براي خود مي پسندد براي ديگري نيز بپسندد؛ (4)
4- خشم خود را فرو بردن؛ (5)
5- اداي حقوق واجب کساني که بر گردن انسان حقي از جانب خداوند براي آن ها قرار داده شده است؛
6- صبر در همه جا و در همه ي امور؛ (6)
7- صبر بر حسد حسودان؛ (7)
8- زهد و قناعت نسبت به دنيا؛ زيرا دوستي دنيا منشأ همه خطاها از جمله اختلاف ها و درگيري هاست؛ (8)
9- تواضع و فروتني؛(9)
10- عدالت ورزي؛ (10)
11- اصلاح نفس و تذکر به آن، بخصوص زماني که به بدي ها ميل مي کند؛ (11)
12- عفو و گذشت از کسي که بدي در حق انسان روا داشته است؛ (12)
13- حلم ورزي؛ (13)
تيغ حلم از تيغ آهن تيزتر
بل ز صد لشکر ظفرانگيزتر(14)
14- قبول عذر کسي که عذرخواهي مي کند، اگرچه ممکن است صادق نباشد و تظاهر کند؛ (15)
15- چشم پوشي از لغزش ها؛ (16)
16- احساس به بدي کننده با بخشيدن چيزي به او؛ (17)
17. بخشش به کسي که چيزي را از انسان دريغ کرده با اين که مي توانسته بدهد؛ (18)
18. به ديدار آشنايان و نزديکان رفتن؛
19. دوستي کردن و اظهار کردن آن؛ (19)
20. اداي امانت؛ (20)
21. عيادت بيمار؛ (21)
22- شرکت در مراسم هاي تشيع جنازه و جشن؛ (22)
23. خوب و با احترام صدا کردن ديگران؛ (23)
24.سلام کردن، بلند سلام کردن، سلام کردن بر کودکان، تساوي در سلام به فقير و غني، سلام سواره بر پياده، سلام کوچک بر بزرگ؛ (24)
25. مصافحه و معانقه در هنگام برخورد با يکديگر؛ (25)
26. رعايت احترام بزرگان و سالمندان؛ (26)
27. نگاه مهربانانه به بندگان خدا؛ (27)
28. نگاه به چهره ي پدر و مادر و نگاه به عالم؛ (28)
29. راست گويي؛ (29)
30. وفاي به عهد؛ (30)
31. مزاح کردن و خنده رويي بدون زياده روي و ناسزاگويي و پرده دري، و خنده با تبسّم- نه با قهقهه که تنفّرآور است؛ (31)
32. تبسّم به روي مؤمن؛ (32)
33. اطعام مستضعفان که دستشان از بعضي نعمت ها خالي است؛ (33)
34. مراعات همسفر و نرمي با او، شنيدن سخنش بدون نشان دادن حالت تنفّر، در صورتي که مريض شد، سه روز نزد او ماندن، بدرقه ي همسفر هنگام جدايي و همراهي با او، اگرچه يهودي باشد؛ (34)
35. نامه نگاشتن براي دوستان و آشنايان؛ (35)
36. تقسيم وقت براي دوستان به شادي، دراز نکردن پا نزد آن ها، احوال پرسي از آن ها، خبر گرفتن از نيکي هاي آن ها، همنشين شدن با آن ها؛ (36)
37. بزرگ داشت مهمان به پيشواز از او رفتن، بدرقه کردن او، رعايت
امانت نسبت به سخنانش و نقل نکردن آن ها، مگر آنچه را موجب بزرگداشت او مي شود، درگوشي حرف نزدن، قطع نکردن سخن او؛
38. پرداخت صدقات، چه واجب (زکات) و چه مستحب (صدقه)؛
39. صله ي رحم؛ (37)
40. توجه به عيوب خود در مقابل توجه به عيوب ديگران. (38)
(2)آنچه را بايد ترک کرد.
1. توجه به غير خدا؛
2. حبّ دنيا، رياست، مال و زنان؛ (39)
3. خودپسندي؛ (40)
4. حرص؛ (41)
5. حسد؛ (42)
6. کبرورزي؛ (43)
7. نفاق و دورويي؛ (44)
8. خودنمايي و فخر فروشي؛ (45)
9. خشم و غضب؛ (46)
10. خيانت و غش؛ (47)
11. خدعه و مکر؛ (48)
12. دروغ کوچک يا بزرگ، جدي يا شوخي؛ (49)
13. غيبت؛ (50)
14. ظلم و ستم و ياري ظالمان؛ (51)
15. قطع رحم؛ (52)
16. نشست و برخاست با کساني که داراي صفات رذيله هستند. (53)
17. تفتيش از زندگي خصوصي مردم؛ (54)
18. آزار همسايه؛ (55)
19. درشت گويي و فحش و ناسزا؛ (56)
20. حجب از مؤمن (يعني خود را نشان ندادن به کسي که سراغ او را مي گيرد)؛ (57)
21. دشمني ورزي و جنگ و جدال؛ (58)
22. قهر بدون دليل و قهر بيش از سه روز، اگرچه با دليل باشد؛ (59)
23. اهانت و بدزباني به مؤمن؛ (60)
24. خوار و سرزنش کردن مؤمن؛ (61)
25. جمع کردن لغزش ها براي مچ گيري در روز مبادا؛ (62)
26. رسوا کردن و آبروريزي؛ (63)
27. غيبت کردن و گفتن عيب هاي مؤمن در نهان؛ (64)
28. گوش کردن به غيبت ديگران؛ (65)
29. از چشم انداختن مؤمن؛ (66)
30. پخش اسرار مؤمن و پخش هرچه موجب عيب جويي از او مي شود؛ (67)
31. دشمنام دادن؛ (68)
32. طعنه زدن و انديشه ي بد بر مؤمن؛ (69)
33. تهمت و سوء ظن؛ (70)
34. کوچک کردن مؤمن- اگرچه با نگاه باشد؛ (71)
35. سخن چيني؛ (72)
36. خلف وعده؛ (73)
37. آزار و اذيت مؤمن؛ (74)
38. معاونت در آزار و اذيت مؤمن؛ (75)
39. کوچک کردن خود در مقابل اشراف؛ (76)
40. تعصّب. (77)
آنچه بر شمرديم، تنها بخش کوچکي از آيين مهرورزي اسلام بود و در حد يک گزارش و فهرست؛ چرا که هرکدام از اين عناوين خود فصل بزرگي است براي تحقيق و بررسي. جمع بندي اين آيين را کلامي از حضرت امام رحمه الله قرار مي دهيم مبني بر اين که اسلام آيين محبت ساز است و انسان ها را دوست دار يکديگر تربيت مي کند:
اسلام، انسان را محب آدم بار مي آورد، به آدم عطوفت دارد. (78)
پي نوشت ها :
1. عمده منبع مورد استفاده در اين مورد وسائل الشيعه، ج 12 مي باشد.
2. وسائل الشيعه، ج 12، ص 205.
3. همان.
4. همان.
5. همان، ص 174 و نيز ر. ک: آل عمران (3): 134.
6. همان، ج 15، ص261 و نيز ر. ک: سيماي صابران در قرآن.
7. همان، ص 174.
8. همان.
9. همان، ص272.
10. همان، ص 293.
11. همان، ص296
12. همان، ص 169.
13. همان، ص 265.
14. مثنوي معنوي، ص 196.
15. وسائل الشيعه، ج 15، ص 217.
16. همان، ص 85.
17. همان، ص 169.
18. همان، ص173.
19. همان، ص51.
20. همان، ص10.
21. همان.
22. همان،
23. همان، ص 14.
24. همان، ص55 و 73.
25. همان، ص 231.
26. همان، ص 97.
27. همان، ص 311.
28. همان، ص212.
29. همان، ص 160.
30. همان.
31. همان، ص112.
32. همان، ص 120.
33. همان، ص 129.
34. همان.
35. همان.
36. همان، ص140.
37. همان، ص171.
38. همان، ص288.
39. همان، ص339؛ نهج البلاغه، خطبه ي 99 و 111.
40. وسائل الشيعه، ج 15، ص 339؛ نهج البلاغه، ص 433، نامه ي 53 (إيّاک و الإعجاب بنفسک) .
41. وسائل الشيعه، ج 15، ص 339.
42. همان.
43. همان.
44. همان، ص340.
45. همان، ص379.
46. همان، ج12، ص 10؛ نهج البلاغه، ص460، نامه ي 69 (واحذر الغضب؛ فإنّه جندٌ عظيمٌ مِن جنودِ إبليس.) و ص465، نامه ي 76 (إيّاک و الغضب؛ فإنّه طيرةٌ مِن الشيطان).
47. وسائل الشيعه، ج 12، ص 206.
48. همان.
49. همان.
50. همان.
51. همان و نيز نهج البلاغه، ص 428، نامه ي 53 (مَن ظلمَ عبادَالله کان اللهَ خصمُه دونَ عِباده)؛ و نامه ي 31 و 53.
52. وسائل الشيعه، ج 12، ص33.
53. همان، ص 46.
54. همان، ص85.
55. همان، ص125.
56. همان، ص189.
57. همان، ص 229.
58. همان، ص 236.
59. همان، ص 260.
60. همان، ص 265.
61. همان.
62. همان، ص274.
63. همان، ص276.
64. همان، ص278.
65. همان، ص291.
66. همان، ص295.
67. همان، ص294.
68. همان، ص297.
69. همان، ص298؛ نهج البلاغه، ص 498، حکمت 150 (ولا تکن ممّن… فهُو علي الناسِطاعن و لنفسِه مُداهن).
70. همان، ص302.
71. همان، ص 303.
72. همان، ص306.
73. همان، ج15، ص340.
74. همان.
75. همان.
76. وسائل الشيعه، ج 15، ص 228 و نهج البلاغه، ص 298، خطبه ي 192 (ألا فالحذرَ الحذرَ من طاعةِ ساداتکم و کُبرائِکم الذين تَکبَّروا عَن حَسَبهم).
77. وسائل الشيعه، ج 15، ص 228 و نهج البلاغه، ص 289، خطبه ي 192 (فاللهَ اللهَ في کبرِ الحميّةِ و فخرِ الجاهليةِ).
78. صحيفه ي امام،ج 8،ص82.
منبع:روزبه، محمد حسن، (1388) امام خميني (س) و مفاهيم اخلاقي: مدارا، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، موسسه چاپ و نشر عروج، چاپ پنجم.