آیه 1۵9 سوره انعام چنین است: «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ».[1]
در تفسیر این آیه، جمعى از مفسران معتقدند که آیه درباره یهود و نصارا نازل شده است که به گروههای مختلف و پراکنده تقسیم شدند، و در برابر یکدیگر صفبندى کردند. اما عقیده برخی دیگر این است که آیه به تفرقهاندازان این امت اشاره دارد که بر اثر تعصبها و روحیه برتریطلبى و… سرچشمه تفرقه و نفاق، در میان مردم مسلمان مىشوند.
به نظر میرسد محتواى آیه یک حکم عمومى و همگانى درباره تمام افراد تفرقهانداز است که با ایجاد انواع بدعتها، میان بندگان خدا، بذر نفاق و اختلاف مىپاشند، اعم از آنها که در امتهاى پیشین بودند، یا آنها که در این امتاند.[2]
به عبارت دیگر، معنای آیه این است؛ کسانى که در اثر اختلاف کلمه، دین خود را متفرق ساختند، و اختلافشان هم از روى علم بود – وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُم –[3] در راه تو(پیامبر اسلام) که اساسش وحدت کلمه است قرار ندارند، و سرانجام کار ایشان با پروردگارشان است، و از ایشان چیزى به تو نمىچسبد، خداى تعالى روز قیامت ایشان را آگاه مىکند به آنچه که مىکردند و حقیقت رفتارشان را که خود گروگان آنند بر ایشان روشن مىسازد. بنابر این، آیه مطلق است و بیزارى رسول خدا(ص) را، هم از یهود و نصارا مىرساند و هم از اهل بدعت و مذهب تراشان امت اسلام.[4]
البته، اگر چه در روایات اشاره به گمراهان و تفرقهاندازان این امت شده است، اما در حقیقت اینها از قبیل بیان مصداق بوده، مانند آنچه علی بن ابراهیم قمی در تفسیر این آیه بیان کرده است: «قال فارقوا أمیر المؤمنین (ع) و صاروا أحزابا»؛[5] یعنی کسانى که از امام علی(ع) جدا شدند و به حزبها و گروههای مختلف تقسیم گردیدند.
این آیه بار دیگر، این حقیقت را که اسلام آیین وحدت و یگانگى است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراکندگى بیزار است، با تأکید تمام بازگو مىکند و به پیامبر اسلام(ص) مىگوید برنامه و کار تو هیچگونه شباهتى با افراد تفرقهانداز ندارد، خداوند منتقم قهار از آنان انتقام خواهد گرفت، و عاقبت شوم اعمالشان را به آنها نشان خواهد داد.
در تفسیر این آیه، جمعى از مفسران معتقدند که آیه درباره یهود و نصارا نازل شده است که به گروههای مختلف و پراکنده تقسیم شدند، و در برابر یکدیگر صفبندى کردند. اما عقیده برخی دیگر این است که آیه به تفرقهاندازان این امت اشاره دارد که بر اثر تعصبها و روحیه برتریطلبى و… سرچشمه تفرقه و نفاق، در میان مردم مسلمان مىشوند.
به نظر میرسد محتواى آیه یک حکم عمومى و همگانى درباره تمام افراد تفرقهانداز است که با ایجاد انواع بدعتها، میان بندگان خدا، بذر نفاق و اختلاف مىپاشند، اعم از آنها که در امتهاى پیشین بودند، یا آنها که در این امتاند.[2]
به عبارت دیگر، معنای آیه این است؛ کسانى که در اثر اختلاف کلمه، دین خود را متفرق ساختند، و اختلافشان هم از روى علم بود – وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُم –[3] در راه تو(پیامبر اسلام) که اساسش وحدت کلمه است قرار ندارند، و سرانجام کار ایشان با پروردگارشان است، و از ایشان چیزى به تو نمىچسبد، خداى تعالى روز قیامت ایشان را آگاه مىکند به آنچه که مىکردند و حقیقت رفتارشان را که خود گروگان آنند بر ایشان روشن مىسازد. بنابر این، آیه مطلق است و بیزارى رسول خدا(ص) را، هم از یهود و نصارا مىرساند و هم از اهل بدعت و مذهب تراشان امت اسلام.[4]
البته، اگر چه در روایات اشاره به گمراهان و تفرقهاندازان این امت شده است، اما در حقیقت اینها از قبیل بیان مصداق بوده، مانند آنچه علی بن ابراهیم قمی در تفسیر این آیه بیان کرده است: «قال فارقوا أمیر المؤمنین (ع) و صاروا أحزابا»؛[5] یعنی کسانى که از امام علی(ع) جدا شدند و به حزبها و گروههای مختلف تقسیم گردیدند.
این آیه بار دیگر، این حقیقت را که اسلام آیین وحدت و یگانگى است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراکندگى بیزار است، با تأکید تمام بازگو مىکند و به پیامبر اسلام(ص) مىگوید برنامه و کار تو هیچگونه شباهتى با افراد تفرقهانداز ندارد، خداوند منتقم قهار از آنان انتقام خواهد گرفت، و عاقبت شوم اعمالشان را به آنها نشان خواهد داد.
[1]. انعام، 159. «تو را با آنها که دین خویش فرقه فرقه کردند و دسته دسته شدند، کارى نیست. کار آنها با خدا است، و خدا آنان را به کارهایى که مىکردند آگاه مىسازد».
[2]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 6، ص 49، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
[3]. آل عمران، 19. «و اهل کتاب راه خلاف نرفتند، مگر از آن پس که به حقّانیّت آن دین آگاه شدند، و نیز از روى حسد».
[4]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 7، ص 389- 390، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق.
[5]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق، موسوى جزایرى، سید طیب، ج 1، ص 222، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367 ش.