روایتی از امام علی(ع) نقل شده است که بر اساس آن تفکر و اندیشه در ذات خداوند موجب الحاد خواهد شد: «مَنْ تَفَکَّرَ فِی ذَاتِ اللَّهِ أَلْحَدَ».[1]
«لحد» و «الحاد» در لغت به معناى میل از چیزی و عدول و انحراف از حق است؛ یعنی میل و انحراف از راه راست و از حقّ به باطل، و به همین جهت کسى را که وجود خدای متعال را انکار کند «ملحد» میگویند.[2]
مراد امام علی(ع) از این توصیه، آن است که تفکّر در ذات خدا موجب انحراف از راه راست و رفتن به راه باطل میشود؛ مانند اینکه سبب اعتقاد به تجسّم حقّ تعالى شود، یا تشبیه او به موجودى از موجودات، و ممکن است که سبب الحاد به معناى انکار وجود حقّ تعالى شود. بنابر این مراد از «تفکّر» در ذات خدا، تفکر در کنه ذات حقّ تعالى است؛ زیرا که معرفت آن محال است و تفکّر در آن عبث و لغو است.[3]
امام علی(ع) در بیانی دیگر میفرماید: «من تفکّر فى ذات اللَّه تزندق»؛[4] هر کس در ذات خدا اندیشه کند زندیق میگردد. «زندیق» کسى را گویند که وجود حقّ تعالى را انکار کند که مشهور او را «ملحد» میگویند. البته بعضى گفتهاند که اصل آن «زندى» بوده که عرب آنرا تغییر داده، چنانکه متعارف ایشان است. و «زندى» یعنى منسوب به «زند» که آن کتابى بوده میانه مجوس منسوب به «زرادشت». و بعضى گفتهاند که اصل آن «زن دین» بوده؛ یعنى ضعیف دین؛ مانند زن که دین او ضعیف میباشد.[5]
علاوه بر این دو روایت، در احادیث فراوان دیگری نیز از تفکر در ذات خداوند نهی شده است: «إیّاکُم و التَّفَکُّرَ فی اللّه ِ؛ فإنَّ التَّفَکُّرَ فی اللّه ِ لا یَزیدُ إلاّ تِیها ، إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ لا تُدرِکُهُ الأبصارُ و لا یُوصَفُ بِمِقدارٍ»؛[6] امام صادق(ع) فرمود: از اندیشیدن درباره [ذات] خدا بپرهیزید؛ زیرا اندیشه کردن در خدا جز بر حیرت و گمراهى نمیافزاید. همانا خداوند عزّ و جلّ را نه دیدگان در مییابند و نه او را میتوان با اندازههای مادی تصور کرد.
لذا فرمودند خود را در این مورد به زحمت بیثمر نیندازید که ممکن است توهّمات خود را کنه ذات خدا بپندارید. سخن علی(ع) ناظر به این حقیقت است آنجا که فرمود: «… الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ …»؛[7] آن خدایی که نه همّتهای عالی توان درکش را دارند و نه غوّاصان دریای ژرفاندیش به او دست مییابند.
«قَد ضَلَّتِ العُقولُ فی أمواجِ تَیّارِ إدراکِهِ …»؛[8] بحقیقت که عقلها در امواج گرداب دریافتش گمراه و باطل و ضایع شدهاند؛ خیالها از احاطه ذکر ازلیتش متحیر و سرگردان گردیدهاند؛ فهمها از دانستن وصف قدرتش درماندهاند؛ و ذهنها در گردابهاى چرخهاى ملکوتش غرق شده و در آب فرو رفتهاند.
بنابر این، بر اساس دلایل عقلی و نقلی، شناخت کنه ذات خدای متعال ممتنع است؛ برای آنکه عقول نمیتواند احاطه به حقیقت ذاتش پیدا کنند. چگونه ممکن است عقل بتواند به کنه ذات خدای متعال احاطه پیدا کند، در حالیکه مخلوق او است. به بیان دیگر، شناخت کنه و حقیقت ذات خداوند امکان ندارد؛ زیرا از یکسو شناخت حقیقت هر چیزی به معنای احاطه بر آن حقیقت و ذات است. و از سوی دیگر، حقیقت ذات خداوند، بینهایت است و غیر خدا از جمله انسانها محدود هستند؛ لذا امکان ندارد ذات نامحدود خداوند معلوم موجودات محدود گردد؛ از اینرو شناخت کنه ذات خداوند و احاطه کامل علمی به تمام ابعاد وجودی خداوند امکان ندارد.
اما خداوند شناخته میشود از طریق صفات، آیات و آثار صنعش: «من تفکّر فى آلاء اللَّه وفّق»؛[9] هر کس تفکّر کند در نعمتهاى خدا توفیق داده شود؛ یعنى حقّ تعالى او را توفیق راه حقّ و اطاعت و فرمانبردارى میدهد.
«لحد» و «الحاد» در لغت به معناى میل از چیزی و عدول و انحراف از حق است؛ یعنی میل و انحراف از راه راست و از حقّ به باطل، و به همین جهت کسى را که وجود خدای متعال را انکار کند «ملحد» میگویند.[2]
مراد امام علی(ع) از این توصیه، آن است که تفکّر در ذات خدا موجب انحراف از راه راست و رفتن به راه باطل میشود؛ مانند اینکه سبب اعتقاد به تجسّم حقّ تعالى شود، یا تشبیه او به موجودى از موجودات، و ممکن است که سبب الحاد به معناى انکار وجود حقّ تعالى شود. بنابر این مراد از «تفکّر» در ذات خدا، تفکر در کنه ذات حقّ تعالى است؛ زیرا که معرفت آن محال است و تفکّر در آن عبث و لغو است.[3]
امام علی(ع) در بیانی دیگر میفرماید: «من تفکّر فى ذات اللَّه تزندق»؛[4] هر کس در ذات خدا اندیشه کند زندیق میگردد. «زندیق» کسى را گویند که وجود حقّ تعالى را انکار کند که مشهور او را «ملحد» میگویند. البته بعضى گفتهاند که اصل آن «زندى» بوده که عرب آنرا تغییر داده، چنانکه متعارف ایشان است. و «زندى» یعنى منسوب به «زند» که آن کتابى بوده میانه مجوس منسوب به «زرادشت». و بعضى گفتهاند که اصل آن «زن دین» بوده؛ یعنى ضعیف دین؛ مانند زن که دین او ضعیف میباشد.[5]
علاوه بر این دو روایت، در احادیث فراوان دیگری نیز از تفکر در ذات خداوند نهی شده است: «إیّاکُم و التَّفَکُّرَ فی اللّه ِ؛ فإنَّ التَّفَکُّرَ فی اللّه ِ لا یَزیدُ إلاّ تِیها ، إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ لا تُدرِکُهُ الأبصارُ و لا یُوصَفُ بِمِقدارٍ»؛[6] امام صادق(ع) فرمود: از اندیشیدن درباره [ذات] خدا بپرهیزید؛ زیرا اندیشه کردن در خدا جز بر حیرت و گمراهى نمیافزاید. همانا خداوند عزّ و جلّ را نه دیدگان در مییابند و نه او را میتوان با اندازههای مادی تصور کرد.
لذا فرمودند خود را در این مورد به زحمت بیثمر نیندازید که ممکن است توهّمات خود را کنه ذات خدا بپندارید. سخن علی(ع) ناظر به این حقیقت است آنجا که فرمود: «… الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ …»؛[7] آن خدایی که نه همّتهای عالی توان درکش را دارند و نه غوّاصان دریای ژرفاندیش به او دست مییابند.
«قَد ضَلَّتِ العُقولُ فی أمواجِ تَیّارِ إدراکِهِ …»؛[8] بحقیقت که عقلها در امواج گرداب دریافتش گمراه و باطل و ضایع شدهاند؛ خیالها از احاطه ذکر ازلیتش متحیر و سرگردان گردیدهاند؛ فهمها از دانستن وصف قدرتش درماندهاند؛ و ذهنها در گردابهاى چرخهاى ملکوتش غرق شده و در آب فرو رفتهاند.
بنابر این، بر اساس دلایل عقلی و نقلی، شناخت کنه ذات خدای متعال ممتنع است؛ برای آنکه عقول نمیتواند احاطه به حقیقت ذاتش پیدا کنند. چگونه ممکن است عقل بتواند به کنه ذات خدای متعال احاطه پیدا کند، در حالیکه مخلوق او است. به بیان دیگر، شناخت کنه و حقیقت ذات خداوند امکان ندارد؛ زیرا از یکسو شناخت حقیقت هر چیزی به معنای احاطه بر آن حقیقت و ذات است. و از سوی دیگر، حقیقت ذات خداوند، بینهایت است و غیر خدا از جمله انسانها محدود هستند؛ لذا امکان ندارد ذات نامحدود خداوند معلوم موجودات محدود گردد؛ از اینرو شناخت کنه ذات خداوند و احاطه کامل علمی به تمام ابعاد وجودی خداوند امکان ندارد.
اما خداوند شناخته میشود از طریق صفات، آیات و آثار صنعش: «من تفکّر فى آلاء اللَّه وفّق»؛[9] هر کس تفکّر کند در نعمتهاى خدا توفیق داده شود؛ یعنى حقّ تعالى او را توفیق راه حقّ و اطاعت و فرمانبردارى میدهد.