یکی از لوازم دفع ظلم از وجود خویشتن و معرفت نفس، تنهایی و دوری از هیاهوی خلق است. لذا مبارزه با ظلم را بایستی در نزدیک ترین حریم خود آغاز کنیم. ریشه تمامی مظالم بشری در از خود بی گانگی انسان است و انسان در تنهایی است که به خود می آید؛ اما این تنهایی و عزلت نبایستی به طور تقلیدی و مصنوعی و با تکلف ایجاد شود، بلکه اصل بر عزلت قلبی است.
از طرفی ادعای عرفان از طرف کسی که چشم به مظالم جامعه بسته و نسبت به مردم بی تفاوت است، پذیرفته نیست، بلکه چنین فردی خودفریبی و عیش و عافیت طلبی اش را عرفان نامیده است.
جمع بین این دو مطلب در این است که برای یک سالک حقیقی اصل اول خودشناسی و خدا شناسی است و برای رسیدن به این هدف شاید عزلت و هجرت نیز لازم باشد، ولی نه هجرتی غیر مسئولانه و از سر خودخواهی، بلکه هجرتی در راه خدا؛ در شرایطی که دیگر حفظ عزلت قلبی با حضور در محیط های کفر و فساد که مورد غضب خداوند است، امکان پذیر نیست و دین و ایمان و سلوک معنوی فرد تباه شده یا در خطر جدی قرار خواهد گرفت.
در مورد بخش پایانی سؤال باید گفت لزوم ارشاد خلق در شرایطی است که فرد مطمئن باشد دین خود را حفظ خواهد نمود که در مورد افراد ناقص و در محیط های فاسد بسیار بعید است.